۱۴۰۳ فروردین ۲, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۳۸)

  

 
میم حجری


یکی از شاه می لافد
یکی از شیخ می بافد
و
عنتر می زند فریاد:
ای جلاد روحت، شاد
.

 

بحث بر سر جهان بینی شما ست و نه انتخاب شما:
جهان بینی شما ایدئالیستی است:
در جهان بینی شما
ذهن خالق عین است
جهان بینی شما وارونه و پادرهوا ست
مثل جهان بینی روحانیت است:
خدا ویا روح ویا به قول شما ذهن
خالق هستی است
قضیه برعکس است




نه دقیقا برعکسه اکثرشان در وزارتخانه‌هاوسازمانهای دولتی مشغول کار هستندومتظاهرند دوتا از پسرعموهام چون اجازه خروج از کشور ندارند و نظامی هستند، زن و بچه‌ها را فرستادن استانبول پیش من ولی زنش میگفت، شوهرش فقط توی پادگان نماز میخواند یعنی حتی نیروهای سرکوبگر هم اعتقادات دینی ندارند
مینا

در کامنت تان حرف دیگری زده اید:
هیچکدام از فامیلها و دوستان ما که امسال عید اومدن ترکیه نماز نمیخوانند سال قبل این عدد نصف بود دوسال قبل تقریبا همه نماز میخواندند




ز ۱۴۰۲ چی یاد گرفتی؟

 + آدمی که همین الان داری باهاش میگی میخندی ممکنه سال دیگه این موقع کاملا باهاش غریبه باشی و این باید کاملا برات اکی باشه.
انوشه

دیالک تیک دوستی و دشمنی
عامتر از ان است که انوشه و اتی آرت می پندارند.
ای بسا حشرات که هم جفتگیری می کنند و هم حشره ماده ضمن جفتگیری
یعنی در اوج ارگاسم
حشره نر را درجا می خورد
دوستی و دشمنی بر مبنای منافع تشکیل می یابند
قربان صدقه الکی و خر کنکی است

مگر خمینی قبل از همه دهها وعده نداده بود؟
مگر فقط در جنقوری اسلامی وعده سر خرمن به خرجماعت می دهند؟
پوتین
۲۰ سال است که میچاپد
جنگ ویرانگری برافروخته و ۲۰۰ هزار تن از فرزندان خلق نفله شده اند و هنوز ادامه دارد
بازهم ۸۷ درصد رأی می آورد تا ۶ سال دیگرهم حکومت کند


هیچکدام از فامیلها و دوستان ما که امسال عید اومدن ترکیه نماز نمیخوانند سال قبل این عدد نصف بود دوسال قبل تقریبا همه نماز میخواندند
مینا


کسانی که به دیدار شما می آیند
مثل خود شما
بار خود را بسته اند و روی گنج نشسته اند
و دیگر نیازی به تظاهر و جانماز به آب کشی و سجاده بر دوش کشی ندارند



رئیس حرف دیگری می زند
البته نمیداند که تورم چیست ویا میداند و نمیگوید
تورم دیالک تیکی از اوبژکتیو ـ سوبژکتیو است
یعنی بخشا ناشی از سیستم حاکم است و بخشا توطئه طبقه حاکمه است
مثال:
در کرونا
سرمایه عظیمی صرف تهیه واکسن وماسک و غیره شد
بعد قیمت کالاها جندبرابرشد



ذهن ما دنیای اطرافمون رو خلق میکنه؟
مگر سیستم کثافت اسلامی را ذهن ما خلق کرده است؟
ذهن کج و کوله ما
نمی توانست لطف کند و چیز بهتری خلق کند؟
فرزانگان خلق شقه شقه شده اند و جلوی ددان خاوران افکنده شده اند.
جامعه ط. و تیمارستان شده است.
تف بر این ذهن خلاق ما




ترمه و زیلو و عکس امام و‌ پرده و چفیه و میز و قاب و پرچم ایران و خودکار دست آقا همش تولید کارگران ایرانیه در صورتی که یک چیز تولید داخل در تصویر پهلوی نمیبینید کما اینکه در جشن‌ ۲۵۰۰ ساله بیش از ۲۰۰ملیون دلار کالای خارجی از جمله آشپز فرانسوی وارد کردند! فرق است بین ادا و عمل!
صارمی

آره.
این اداها و اطوارها
نمایشی اند.
فقهای مکرم
وقتی دل شان درد می کند به اطبای امپریالیستی مراجعه می کنند و برای نجات خمینی و امثالهم از مرگ
اطبای امپریالیستی می اورند که هزینه اش کمتر از هزینه اطعمه و اشربه در جشن های شاهانه نیست
ضمنا نوه ها و نتیجه های فقها درفرنگستانند


سبزیجات هر محلی
مملو از عطریات اند.
دیروز در تله ویزیون اروپا
زنی از تحقیقاتش در این زمینه گزارش می داد.
او به اختراع مواد غذایی و آشامیدنی متنوعی با استفاده از درونمایه های این سبزیجات نایل آمده است


انفعال ضد فعال است
اکتیویته ضد پاسیویته است
انفعال
ربطی به تنهایی ندارد.
مثال:
ما تنهاتر از خدا هستیم
ولی لحظه به لحظه حیات مان سرشته به اکتیویته است
چه بسا فرصت صبحانه خوردن حتی نداریم


قصه (و شعر و غیره)
یکی از فرم های بیشمار هنر است
انعکاس هنری
انعکاسی بندتنبانی و تخیلی است و نه علمی و واقعی


خوشبخت کسی هست (است) که شکوه رفتارش آفریننده ی لبخند بر لب های دیگران باشد؟
فرق «است» با «هست» چیست؟
بنا بر این تئوری
دلقلکجماعت خوشبختان جهانند.
خوشبختی به نظر ما در ترک خریت است
خوشبختی را با چار سلاح اعجازگر کار و پیکار و روشنگری و همبستگی میسازند


احمدی نژاد درسته خر بود ولی گاهی با خریت حرفای درستی میگفت از دید دولتمردان در نهایت هممون خس و خاشاکیم
علم

احمدی نجات
خایه مال مادر زاد بود
و
نان خامه ای خایه مالی خورده است و می خورد.
احمدی نجات
تجسم بی کم و کاست خرده بورژوازی بوده است.
مشخصه فاشیسم و فوندامنتالیسم
توده ستیزی است
توده ای که خدا ست
ولی خایه مالان طبقات حاکمه انگل
خس و خاشاکش می پندارند و لگدمالش می کنند


نتوان وصف تو گفتن،که تو در فهم نگُنجی خواستن پهلوی لیاقت میخواد
سارا

دوست داشتن کسی و دشمن داشتن کسی
به دلیل تعلقات طبقاتی است و نه به دلیل لیاقت.
حریف حزب اللهی
هم
شب و روز قربان صدقه خدیجه و فاطمه و عمه کلثورم و امام و رهبر و سپهبد و سلیمان و سردار و حماس و نصرالله می رود


یکی از شاه می لافد
یکی از شیخ می بافد
و
عنتر می زند فریاد:
ای جلاد روحت، شاد





خاطره خودساخته
اصلا خاطره نیست.
خاطره سازی
کسب و کار اشراف فئودال و روحانی علاف و عیاش و مفتخور و انگل و استثمارگر است





لذت بردن از زندگی هیچ هزینه ای نداره. به جزء هزینه ای که باید برای ذهنت بکنی و نگاهت رو عوض کنی
مادر

دختر هنرمندی به نام دخشید
این عندیشه ارتجاعی را به صورت کاریکاتور کودک کارتن خواب کشیده است:
کودک در کارتن خوابیده و ذهنش را و نگاهش را عوض کرده و غرقه در رؤیا ست





در جوامع امپریالیستی
چنین کسی را نماینده انجمن سرمایه داران (کارفرمایان، بورژوازی) می نامند
نه عضو شورای کار.
همه چیز ط. عوامفریبانه است
جلاد را امام و لاشخور را رهبر و بی مخ را ژنرال و وسپهبد و سردار قلمداد می کند


امیدوار نیستی
آرزومندی.
آرزو بر زنان و جوانان عار نیست.
من که چشمم نخورد آب از این لاشخورها


مجازی؟
اختلافات خلایق
حقیقی اند و نه مجازی.
واقعی اند و نه خیالی.
اختلافات خلایق
در تحلیل نهایی
طبقاتی اند و نه فردی و نه زنی و شوهری
اختلافات خلایق باید تحلیل و ریشه یابی شوند
فرق بشر با جانور در تفکر و تحلیل است


«من» را رها باید کنی
تا «ما» شوی
غوغا شوی
غوغا تر از غوغا شوی.
«من»
منجلاب است
که جای تکثیر میکروب ها ست
که تعفن انگیز است


درک نکردن که تنها نمیشود
لامصب
سینگل = سینگل
و
نه تنها.
مفاهیم منحصر بفردند
فقط در جنقوری اسلامی خر تو خر مفهومی هست:
به عنتر می گو یند امام
به لاشخور می گویند رهبر
به بی مخ می گویند سلیمان و یا شعبان



روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد

شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل
نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد

صبحِ امّید که بُد معتکفِ پردهٔ غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تار آخر شد

آن پریشانیِ شب‌هایِ دراز و غمِ دل
همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد

باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصهٔ غصه که در دولتِ یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد
که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شُکرْ کان محنتِ بی‌حدّ و شمار آخر شد


آن همه ناز و تنعّم که خزان می فرمود
 عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
حافظ در این بیت غزل
دوئآلیسم بهار و خزان و در بیت دیگری دوئالیسم گل و خار را پیش می کشد
و از پایانش خبر می دهد.
چنین پایانی وجود ندارد


ما یک دل و یک رنگ چومینای شرابیم
طالب_آملی

یکدلان ویک رنگان
یک میلیون سال قبل به کره مریخ فرار کرده اند
در پهنه زمین نمی توان یکدل و یک رنگ بود ویک لحظه زنده ماند.
چون تیز بنگری همه تزویر می کنند



هر آدمی باید یه نفر و داشته باشه که نه تنها از دست همه بلکه از دست خودشم ،بهش پناه ببره! ما مخلوقاتی هستیم که نیاز به با هم بودن داریم.

نظیری

همه چیز دیالک تیکی است
دوطرفه است و نه یک طرفه
پناه بردن ضمنا پناه دادن است
طلب یاری ضمنا ارائه یاری است.
بهتر این است که جامعه پناهگاه اعضا شود و نه حاتم طایی


عجب اسمی بشر دارد
کسی که مدعی تنهایی است
کلکسیونی از عکس همراهان منتشر می کند
یا رب
چقدر فاصله دست و زبان است!



این است پند من که ز خوب و بد جهان
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد
صبح نشاط خندد و آید «‌بهار» عیش
وین شام شوم و عصر غم‌انگیز بگذرد .
ملک الشعرا بهار

عجب دلیلی.
تاریخیت و موقتیت همه چیز
امری طبیعی است
همه چیز در تغییر مدام است
درسی که از ان می توان گرفت:
روشنگری و انقلابیگری است و نه بی خیالی و بی اعتنایی و یکسان انگاری



می‌دونی .. قدرت واقعی چیه ؟ زمانی که می‌ترسی اما انجامش میدی . #بغض

مثال مشخص بزنید تا صحت و بطلانش معلوم شود.
مثال:
می ترسی ولی خانه ای را فروشگاهی را بیمارستانی را بدبخت کارتن خوابی را
به آتش می کشی
این نه نشانه قدرت واقعی
بلکه نشانه خریت واقعی است


برای درک روانشناسی سکنه روسیه و دلبستگی شان به پوتین
باید جهنمی را به یاد اورد که انها پس از سقوط حکومت شوراها از آن گذشته اند
هر روز عمارت چند طبقه ای را منفجر می کردند
هر روز بمبی در متروئی می گذاشتند
هر روز بیمارستانس، تئاتری، خانه پیرانی اشغال و منفجر می شد


رحمت از خدا بعید است
خدا عکس آسمانی بی رحمان جهان است
خدا
خودخواه مطلق است
یک تریلیون دلار به حساب توله اش در بانک های امپریالیستی می ریزد و می میرد
بی قطره ای شرم در پیشانی
تازه طلبکار هم می شود

آره.
حق با شما ست.
این افشاگری ها تقلید مو به مو از امریکا هستند
در امریکا دهها سال است که ترامپ افشا می شود
ولی در ط. به همان لولای مولا می گردد
دختربازی کلبه تین مثل پسربازی طوسی افشا شد
چه شد؟


هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمیوفته
حریفه

این جمله
جمله ای فلسفی است:
تصادف = فرم جامه عمل پوشی جبر ویا ضرورت
جنگ جهانی اول با ترور شازده اطریش دربالکان شعله ور شد
ولی از دهها سال قبل تدارک دیده شده بود و منتظر بهانه بود
عنگلاب اسلامی با مطلبی راجع به لواط خمینی در روزنامه شعله ور شد که از دهها سال قبل زمینه سازی شده بود




من که غم و دلتنگی و خستگی امسال عید اولمونه بعد از پدر و مادرم امسال تنها پسرخاله م رو هم از دست دادم که داغ سنگینی است تمام خاطراتم از بچه گی تا الان به خاک رفت
ماندانا

خوش به حال بعضی ها که همه خویشانشان دور و برشان اند.
ما از مرگ مادر و پدر خود سال ها بعد با خبر شده ایم
چه رسد به پسرخاله مان که چاقوکشی بوده است.
مرگ هم حادثه ای است
مثل افتادن برگ



سکنه جنقوری اسلامی به لحاظ طرز تفکر
فرقی با روحانیت عهد بوقی ندارند.
اگرحرفی گفتم ناخواسته دلتون مکدر شد حلالم کنید
حرفی که ناخواسته تبیین یابد
طبیعی ترین و اصیلترین و عینی ترین حرف است
حبیب هر کس باید طبیب او باشد و حرف هایی بزند که تلخ باشند و نه شیرین
انتقاد
هسته پسته مهر است



مگر تو جزو فقرا هستی که خانه ای به این دلگشایی داری و لذتت در حیف ومیل پول است؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر