۱۴۰۲ اسفند ۲۸, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۱۹)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شو

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال

بی تکلف بشنو، دولت درویشان است.

 

معنی تحت اللفظی:

فرق دولت گدایان با دولت شاهان

زوال ناپذیری اولی و زوال پذیری دومی است.

 

حافظ در این بیت غزل

در مقابل دولت فئودالی سلاطین، دولت خیالی دراویش را قرار می دهد.

بعد

دوئالیسم حاصله را وارونه می سازد:

دولت فئودالی موقتی ـ تاریخی تلقی می شود

و

دولت خیالی دارویش، ضد ضربه و رویین تن.

 


صدها سال پس از مرگ حافظ

ویکتور هوگو

در رمانی تحت عنوان «گوژپشت نوتره دام»

در واویلای انقلاب ضد فئودالی در فرانسه

این تصور حافظ را تجسم مادی می بخشد:

گدایان پاریس

در منظقه ای در حاشیه شهر

سلطنت گدایان را برپا می دارند و همه مراسم دولت فئودالی را به مورد اجرا می گذارند:

مثلا متخطیان از قانون خود را محاکمه و محکوم و الکی اعدام می کنند.

 

حافظ

در این بیت غزل،

دروغ بزرگی را به زور شعر به خورد خواننده مفلوج می دهد.

او اول ادعا می کند دراویش دولت دارند، بعد ادعا می کند که دولت دراویش لایزال و فناناپذیر است.

دراویش گرسنه و ژنده پوش خفته در طویله متروک و یا در زیر پل به تأیید سر می جنبانند.

چون چیزی که وجود نداشته باشد، نابود هم نخواهد شد.

هنر ایجاد چیزی ناموجود است، بقیه کارها خود به خود درست می شوند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر