ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
من
مزارع تو
را
از دیم تا فاریاب (دهستان هایی در حوالی رشت)
و
دشت ها و دره ها و رودها و جویبارهای تو
را
کویر و دریا و کوه و جنگل تو
را
دوست دارم.
اخوان
در این دو بیت شعرش
تعریفی از مفهوم بوم و بر
ارائه می دهد.
خواننده و شنونده این شعر اخوان
هم
انتظاری جز این ندارد.
۲
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر، روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پر شورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
و گر چند سطری خبر دوست دارم
و گر چند سطری خبر دوست دارم
من آن جاودان یاد مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارم
به هر قرن چندین نفر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
من
دوستدار شهدای فداکار و فرزانه ات
هستم
که
تعداد انگشت شماری در هر قرن
بوده اند
و
فخر بشریت
بوده اند
و
روح شان
لطافت نسیم سحر
را
داشته است
و
افکار پرشورشان
اعصار
را
زیر و زبر کرده اند
و
آثارشان
گاه پیغام و پند و گاه خبر بوده اند.
در این فراز از شعرش
دست به نخبه ستایی اغراق آمیز و شبه فاشیستی می زند
و
حتی
اعتنایی
به
توده مولد و زحمتکش زجر کشیده این سامان و جهان
ندارد.
تئوری نخبگان
یکی از مهم ترین تئوری های فاشیسم و فوندامنتالیسم
است
که
مخترعش
گاسه
فاشیست اسپانیایی
است.
۳
همه شاعران تو وآثارشان را
به پاکی نسیم سحر دوست دارم
به پاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعلهور دوست دارم
که جان را کند شعلهور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
من دوستدار شعرای تو هستم
که
آثارشان
به
پاکی نسیم سحر بوده اند:
فردوسی
که
قصر افسانه ای ساخته است.
خیام
که
در
دل ها
خشم و خروش بر انگیخته است.
عطار
که
جان
را
به درد و سوز افکنده است
و
شعر و شور سمر (؟) سعدی و حافظ و نظامی
را
هم
دوست دارم.
در این فراز از شعرش
به
ستایش
از
نخبگان فکری (ادبی و هنری، فلسفی، عرفانی)
می پردازد.
اخوان
را
می توان
یکی از مهم ترین مبلغان پوئه تیکی تئوری فاشیستی نخبگان
محسوب داشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر