۱۳۹۸ تیر ۲, یکشنبه

رمان طایفه توئی (طایفه روشنفکر) (۱۵)


برتولت برشت
برگردان 
میم حجری


چهارسفر
ادامه
 

تاشی لاما

۷۱
·    آیة الله مرد تنومند سنگین وزنی بود با قیافه ای خشن اما با چشمانی تیزبین.

۷۲
·    مستعد در ریاضیات بود و طبیعتا (ذاتا) از هر نوع خودنمایی بیزار بود.

۷۳
·    در اثر منصب خود، منصبی که انتخاب خودش نبود، نسبت به زمان بی تفاوت گشته بود.
·    آنسان که جلوی خلایق می شاشید.
·    آنهم چه بسا با حرکات چشمگیر و پرمعنی.

۷۴
·     آیة الله ضمن کشیدن گام های سنگین خود بر زمین، از وسط آخوندها که بی اعتنا به او وراجی می کردند، بی کلامی می گذشت.

۷۵
·     پس و پیش او در تخته ها کتب مقدس حمل می شدند.
·    چه بسا بیش از ۵۰۰ جلد.
·    همه بدون استثناء حتی الامکان، گشوده.

۷۶
·    هر روز سحرگاهان صفحه ای از کتب مقدس، ورق زده می شد.
·    با تلاوت این جمله که این کتب مقدس اند.
·    برای اینکه مورد استفاده قرار می گیرند.

۷۷

·     علاوه بر کتب مقدس، چیزهای گرانبها از هر نوع نیز حمل می شدند.
·    چیزهای زرین.
·    چیزهای عاجین (از عاج)
·    و تعداد بیشماری زین و پرچم و روپوش گلدوزی شده ارغوانی و زرد ـ آبی رنگ و تخت روان های خیلی قدیمی حمل می شدند که هر کدام ارزش ۵۰۰۰ گاو نر را داشت.

۷۸
·    تخت روان ها اما خالی بودند.
·    و زین ها علیرغم آفتاب به غایت سوزان، پشت سر گل عالم حمل می شدند که فقط گرد و خاک دم افزون بلعیده بودند.

۷۹
·     هر روز عصر، انبوهی از آخوندها به طواف محل سکونت آیة الله می رفتند.

۸۰
·    آیة الله از جلوی آخوندهای زانو بر زمین زده، فراغبال  می گذشت و وارد خانه ای می شد که برایش مهیا کرده بودند.

۸۱
·    اتاقی در اختیار شخص شخیص او قرار داده بودند.
·    اتاقی خالی از هر چیزی به جز تشک چرمی سفتی.
·    تشک چرمی سفتی که کج پهن شده بود.
·    دقیقا کج.
·    که به معنی بی اعتنایی بود.

۸۲
·    علاوه بر تشک چرمی سفت، قالیچه مندرس کهنه ای بود که او لباس هایش را رویش می گذاشت.
·    در سپیده دم کاسه ای آب دریافت می کرد، برای شست و شوی تن.

۸۳
·    صبحانه ناچیزش را در ملأ عام صرف می کرد.

۸۴
·     پس از صبحانه تشریفاتی را انجام می داد و بعد به گردش ادامه می داد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر