۱۳۹۸ تیر ۲, یکشنبه

تحلیلی بر «تحلیلی» از استاد دانشکاهی (۳)


علل رشد پوپولیسم در اروپا و امریکای شمالی  
 وینسنت ناوارو 
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز 
در
 آمریکا 
و
 استاد علوم سیاسیِ
 در
 اسپانیا 
ترجمه‌ی احمد سیف
 
تحلیلی 
از
یدالله سلطان پور   
 
۱
 این سند جدید با این پاراگراف مقدماتی می‌تواند آغاز شود:
«درهر دو سوی اقیانوس اطلس شمالی 
شبحی 
سرمایه‌داری پیشرفته 
را 
محاصره کرده است: 
شبح پوپولیسم. 

اکنون
استاد دانشکاه های امپریالیستی
به
تقلید از اولین سند کمونیستی،
سند امپریالیستی خود
را
سر هم بندی می کند:
 
جای 

«شبحی در اروپا در گشت‌وگذار است: 
شبح کمونیسم
 
 را
 
شبحی 
سرمایه‌داری پیشرفته 
را 
محاصره کرده است: 
شبح پوپولیسم
 
می گیرد.
 
این توطئه و ترفند ایده ئولوژیکی
به
ظاهر
تقلید فرمال و صوری بی ضرر و زیانی
است.
 
اما
فقط
به
ظاهر.
 
چون
بدین طریق و با این ترفند،
پوپولیسم
به
مثابه جریانی آنتی کاپیتالیستی (ضد امپریالیستی، ضد سرمایه داری پیشرفته) جا زده می شود.

اگر
نمایندگان اصلی پوپولیسم کذایی
را
در
نظر بگیریم،
درجه صداقت علمی استاد دانشکاه ها از مؤلف تا مترجم
معلوم می گردد:
 
الف 

مولتی میلیاردری به نام ترامپ
در
رأس حزب جمهوریخواه طویله امریکا
با
مشاوران و همراهانی
از
بیش از ۱۰۰۰ حزب و دار و دسته فاشیستی و فوندامنتالیستی
از
کوکلوس کان تا آلت رایت
 
ب
 
مولتی میلیاردری به نام  ولادیمیر پوتین
در
رأس کنسرن های نفت و گاز و نقره و طلا
و
در
هیئت تزار برخاسته از خاکستر خود
و
در
اتحاد مقدس با همه جریانات فاشیستی و نئوفاشیستی جهان

پ


مولتی میلیاردرهای قدیم و جدید
در
رأس احزاب فاشیستی، نئوفاشیستی و فوندامنتالیستی
و
در
رأس کنسرن های امپریالیستی 
و
تحت حمایت همه جانبه کنسرن های امپریالیستی
در
طویله های امپریالیستی اروپای شرقی و غربی

۲
شبحی 
سرمایه‌داری پیشرفته 
را 
محاصره کرده است: 
شبح پوپولیسم 
 
چه اشباح خوفناکی
سرمایه داری پیشرفته
را
از
در عقب
محاصره کرده اند.
 
آدم
اندک اندک
دلش
به
حال سرمایه داری پیشرفته کباب می شود.
 
قبل از ادامه تحلیل این «تحلیل» استاد دانشکاه
باید
پرسید:
مگر
این شبح موسوم به پوپولیسم
و
در
حقیقت
فاشیسم
فقط
در
 قرن ۲۱
پا به عرصه عرض اندام گذاشته است؟
 
احزاب فاشیستی، فوندامنتالیستی و راسیستی طویله امریکا
از
کوکلوس کلان گرفته تا آلت رایت
مگر
در
قرون ۱۸ و ۱۹ و ۲۰
نبوده اند 
و
دمار از روزگار «سرمایه داری پیشرفته»
از
در عقب
در نیاورده اند.
 
مگر
در
ایتالیا، اسپانیا، آلمان، فرانسه، مجارستان و رومانی و غیره
در
قرن بیستم
جنبش فاشیستی وحشتناکی
وجود نداشته است
و
جنگ جهانی امپریالیستی دوم
را
به
راه
نینداخته است
و
گورستانی به وسعت اروپا و آسیا
با
بیش از ۷۰ میلیون قربانی 
شیار نزده است؟
 
آخر
این
چه استاد دانشکاهی
است
که
از
تاریخ معاصر
کمترین خبری ندارد؟
 
۳
اتحادی مقدس بین مؤسسات سیاسی و رسانه‌ای در این کشورها 
به‌
همراه احزاب حاکم‌شان و همین طور نهادهای فراملیتی‌شان 
علیه این جنبش 
شکل گرفته است.
 
اکنون
جای
اتحاد همه‌ی نیروهای اروپای کهنه،
 در
  برای تارومار کردن  شبح کمونیسم
را، 
یعنی
 پاپ و تزار، 
مترنیخ و گیزو، 
 رادیکال‌های فرانسه وخبرچین‌های پلیس‌های آلمان
را
اتحاد مقدس  مؤسسات سیاسی و رسانه‌ای 
به‌
همراه احزاب حاکم‌شان 
و 
 نهادهای فراملیتی‌شان 
علیه این جنبش
می گیرد.
 
اسباب فرمالیستی عوامفریبی
همه
آماده است.
 
شبح کمونیسم
توسط اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی
تهدید به تار و مار می شد.
 
شبح پوپولیسم واهی
و
فاشیسم و فوندامنتالیسم واقعی
توسط مؤسسات سیاسی و رسانه ای
و
احزاب حاکم
و
نهادهای (و نه کنسرن های) فراملیتی
تهدید به تار و مار 
می شود.
 
بازی ترفندمندانه با واژه های بی محتوای طبقاتی روشن
بهترین راه  برای عوامفریبی است:
 جایگزین کردن طبقات اجتماعی
(اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی)
(پاپ و تزار، مترنیخ و گیزو، رادیکال‌های فرانسه و خبرچین‌های پلیس‌های آلمان.)
 
با
مؤسسات سیاسی و رسانه ای
و
احزاب حاکم
و
نهادهای فراملیتی
 
خواننده
با
خواندن این مزخرفات
خواه و ناخواه
به
این نتایج خطرناک زیر می رسد:
 
الف
اولا
به این نتیجه می رسد
که
پوپولیسم کذایی و فاشیسم و فوندامنتالیسم واقعی
کمترین ربطی
به
طبقه حاکمه امپریالیستی
ندارد.
 
ب
ثانیا
دشمن آشتی ناپذیر طبقه حاکمه امپریالیستی
است.
 
پ
ثالثا
با
احزاب امپریالیستی رنگارنگ حاکم
در
ستیز آشتی ناپذیر
است.
 
ت
رابعا
نهادهای سیاسی و رسانه ای و فراملیتی
نهادهای ماورای طبقاتی اند.
 
۴
اتحادی مقدس بین مؤسسات سیاسی و رسانه‌ای در این کشورها 
به‌
همراه احزاب حاکم‌شان و همین طور نهادهای فراملیتی‌شان 
علیه این جنبش 
شکل گرفته است.  
 
  شبح پوپولیسم
(جنبش پوپولیستی)
در 
معرض تهدید و تخریب 
توسط احزاب حاکم، نهادهای فراملیتی و نهادهای سیاسی و رسانه ای
قرار دارد.

استاد دانشکاه
از
فرط بیسوادی و یا حواسپرتی
فراموش می کند
که
اولا
احزاب سیاسی
چه حاکم و چه محکوم
جزو نهادهای سیاسی هر جامعه 
اند.

ثانیا
ماهیت طبقاتی روشن دارند.

احزاب حاکم در جوامع امپریالیستی
(به زبان عوامفریبان، سرمایه درای پیشرفته)
احزاب رنگارنگ خر رنگ کن طبقه حاکمه امپریالیستی اند.

ثالثا
 
نهادهای رسانه ای
نهادهای تربیت یافته و از هر نظر حمایت شده ی طبقه حاکمه امپریالیستی اند
و
نه
نهادهای ماورای طبقاتی و فاقد تعلقات طبقاتی.

نهادهای رسانه ای
در
جوامع امپریالیستی
اولا
به
کار ایده ئولوژیکی مهمی به نام نظرسازی مشغولند.
(مانی پولاسیون ریشه ای افکار عمومی و انتگراسیون بشریت در ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی)

ثانیا
وظایف کثیفی از قبیل جاسوسی عمیق برای طبقه حاکمه تا تحکیم مستقیم و غیرمستقیم حاکمیت طبقه حاکمه و تضعیف و تخریب آشکار و نهان هر اوپوزیسیون ضد طبقه حاکمه امپریالیستی
را
به
عهده دارند.
 
استاد دانشکاه
جنگ های زرگری
را
به
عنوان جنگ های واقعی
قلمداد می کند
تا
عوامفریبی امکان پذیر گردد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر