۱۳۹۸ تیر ۷, جمعه

تحلیلی بر «تحلیلی» از استاد دانشکاهی (۱۰)

 
 
علل رشد پوپولیسم در اروپا و امریکای شمالی
وینسنت ناوارو
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز
در
آمریکا
و
استاد علوم سیاسیِ
در
اسپانیا

ترجمه‌ی احمد سیف

تحلیلی
از
یدالله سلطان پور 
 
 
۱
درنتیجه
ایدئولوژی این جنبش‌ها
همیشه
شکل ناسیونالیسم (ملی‌گرایی)
به
خود
می‌گیرد.

این
ناسیونالیسم
که
شامل علاقه به بازیابی هویت ملی، کنترل، و منابع خود
است
در
وجه عمده
(اگرچه نه همه‌جا)
بر این باور است
که
علت سقوط سطح زندگی، و رفاه طبقات اصلی جامعه،
فرایند جهانی‌کردن
است.
 
همان طور که ذکرش گذشت،
پوپولیسم 
(فاشیسم، نئوفاشیسم، پانیسم، فوندامنتالیسم) 
 از
 طریق عوامفریبی و مسموم سازی ایده ئولوژیکی توده و ارسال آن به دنبال نخودسیاه های متنوع
 زمینه پسیکولوژیکی، تئوریکی، توجیهی و ایده ئولوژیکی لازم برای جنگ های خونین و ویرانگر برای تخریب عمیق نیروهای مولده 
را 
 پدید می آورد. 
 
سؤال
اکنون
دلیل طبقاتی مخالفت پوپولیسم (فاشیسم، نئوفاشیسم، پانیسم، فوندامنتالیسم)
با
پدیده ها و پیامدهای ناشی از گلوبالیزاسیون و اروپائیزاسیون (تشکیل اتحادیه اروپا)
است.
 
گلوبالیزاسیون و اروپائیزاسیون
یعنی
تبدیل جهان و اروپا به دهکده ای تحت سلطه طبقه حاکمه امپریالیستی 
ضمنا
 پیامدهای منفی و مزاحم
داشته است.
 
مثال:
بی اعتنایی طبقه حاکمه امپریالیستی 
 به
سرحدات ملی
و
اشغال خاک ملل دیگر
و
چه بسا
تخریب عمیق نیروهای مولده کشورهای دیگر
 ۷۰ میلیون نفر از اعضای جامعه بشری
را
بی پناه و بی پناهگاه
بی خانه و بی خانمان 
و
حتی
بی همه چیز
ساخته
و
در به در دیار غربت کرده است.
 
برای ۷۰ میلیون بی پناه سرگردان
تنها جای نسبتا امن و امان برای نجات از مرگ 
اروپا و امریکا
ست.
 
به
همین دلیل
اروپا و امریکا
به
کعبه آمال بی همه چیزان دهکده کذایی جهان
مبدل شده است.
 
سیل پناهدگان
برای طبقه حاکمه امپریالیستی
 مثل هر سیل طبیعی
دیالک تیکی
 از 
مطلوب و نامطلوب
مفید و مضر
است:
 
الف
بخش مهمی از ۷۰ میلیون آواره
کودکان و نوجوانان و تحصیلکرده های جهان
اند.
 
یعنی
نیروی کار ارزشمند ایدئال و ارزان
را
تشکیل
می دهند.
 
طبقه حاکمه امپریالیستی  
با
«بشردوستی» مسیحی و «ارزش» های اروپایی
 از 
این تحفه گلوبالیزاسیون  
استقبال همه جانبه می کند.
 
نوادگان هیتلر
از
خیل آوارگان
استقبال نمایشی
به
عمل می آورند.
 
انجلا مرکل
صدر اعظم آلمان امپریالیستی
از
دانشگاه معروف طویله امریکا
به
عنوان بشردوست بزرگ قرن عرعر
حتی
جایزه
دریافت می کند.

بخش مهمی از آوارگان
حتی
آوارگان اروپای شرقی
در
متروپل های امپریالیستی
به
درجه بردگان تولیدی و جنسی و خدماتی تنزل می یابند
و
به
کارهای ذلت بار و تهوع آور
واداشته می شوند.
 
ب
از
سوی دیگر
دیالک تیک عرضه و تقاضا
(عرضه عظیم کالای نیروی کار و تقاضای محدود کالای نیروی کار) 
به
کار می افتد
و
قیمت کالای موسوم به نیروی کار در بازار
را
تنزل می دهد.

جنگ درونطبقاتی
میان زحمتکشان کشورهای سرمایه داری
و
زحمتکشان مهاجر از کشورهای اروپایی، افریقایی، آسیایی و امریکای لاتینی
شعله ور می شود.
 
جای احزاب کارگری ـ کمونیستی
برای
تنویر افکار عمومی زحمتکشان
اما
خالی
است.
 
با
شکست سوسیالیسم
احزاب کارگری ـ کمونیستی
هم
از
بین رفته اند.
 
تازه
این 
احزاب
احزاب  کارگری ـ کمونیستی حقیقی 
هم 
نبوده اند. 
 
طبقه حاکمه امپریالیستی  
 جای خالی احزاب کارگری ـ کمونیستی
را
با
احزاب رنگارنگ پوپولیستی (نئوفاشیستی)
پر 
می کند
و
توده زحمتکشان
را
زیر پرچم به ظاهر سرخ و در واقع سیاه این زباله ها
بسیج می کند
تا
به دنبال نخود سیاه بفرستد.

بدین طریق
مبارزه طبقاتی پرولتاریای بی سر و سرگردان
به
مبارزه درونطبقاتی
(خودستیزی)
تبدیل می شود.

خانه های پناهندگان
توسط زحمتکشان تحت فرمان نئوفاشیسم
به
آتش کشیده می شوند.

طبقه حاکمه امپریالیستی 
به
حمایت همه جانبه از نئوفاشیسم 
می پردازد.

نئوفاشیسمی
که
به
عنوان آلترناتیو
همیشه
به
همراه داشته است.
 
یهودی سرگردان منفور دیروز
به
صورت پناهنده سرگردان منفور امروز
در می آید
و
یهودی ستیزی فاشیستی
به
صورت پناهنده ستیزی نئوفاشیستی
نمودار می گردد.

ماهیت طبقاتی این جنبش نئوفاشیستی (به اصطلاح پوپولیستی)
همان  ماهیت طبقاتی جنبش فاشیستی
است.
 
 
خیلی از کنسرن های امپریالیستی
مثلا
کنسرن شیمی مرک
هم
از
احزاب نئوفاشیستی به اصطلاح پوپولیستی
حمایت مالی همه جانبه به عمل می آورد
و
هم
از
احزاب امپریالیستی به اصطلاح لیبرالیستی.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر