۱۳۹۸ خرداد ۲۹, چهارشنبه

رمان طایفه توئی (طایفه روشنفکر) (۱۲)


برتولت برشت
برگردان 
میم حجری


چهارسفر
ادامه

۲۷
·    پس از کلی دردسر به رود بزرگ رسیدند.

۲۸
·    قبل از سوار شدن به کشتی، جلسه ای تشکیل دادند.
·    جلسه در کلبه دهقانی برگزار شد که نامش را در فهرست خود داشتند.

۲۹
·    در حین مشاوره، دهقان و خانواده اش دم در پاس می دادند.

۳۰
·    آنها در این زمینه صحبت می کردند که در کشتی چگونه باید رفتار کنند که سوء ظن برانگیز نباشد.

۳۱
·    بهترین طرز رفتار اما گران تمام می شد و آنها در خرج پول خسیس بودند.

۳۲
·    این بار اما حتی ریش بزی موافق بود که باید برای فنگ لباس آبرومندتری خریده شود.
·    او می توانست ارباب دو تن از ژنده پوشان تلقی شود.

۳۳
·    لن و عینکی می توانستند با هم سفر کنند و می توانستند هر طور که دلش خواست، لباس بپوشند.
·    آنها تلکت ـ اوئل ـ این های (Tellekt – uell - in) (اینتلکتوئل های، روشنفکران)  تنزل مقام یافته بودند.
·    چنین کسانی همیشه می توانستند، پول سفر راست و ریست  کنند.
·    فقط می بایستی سر چند دهاتی کلاه بگذارند.

۳۴
·    لن که نام ادبی اش، لی تسه بود، با تمام وجودش می خندید، وقتی که این مسئله را بر زبان می راند.
·    او هم به خرید لباس رفت.

۳۵
·    در چک و چانه زدن بی نظیر و بی همتا بود.

۳۶
·    بعد در لباس نو، کیفی را که صفحات چاپی نازک قرار داشت، در بخش های شانه و باسن دوختند و هر کس از آن حتی المقدور پوشید.

۳۷
·    دلیل سفر آنها به مناطق جنوبی حمل همین کتاب سفر می کردند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر