۱۳۹۸ خرداد ۳۱, جمعه

سیری در غزلی از خواجه شیراز (۲)

 
حافظ
 
ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار

۱
منم 
که
 شهره شهرم
به
عشق ورزیدن
 
منم 
که
 دیده نیالوده‌ام
به
بد دیدن

معنی تحت اللفظی:
من
در 
عشق ورزی
 معروف خاص و عام
هستم
و
هرگز
دچار بدبینی
نشده ام.
 
خواجه
در
این بیت غزل
برای معرفی خویشتن خویش
از
سویی
دوئالیسم عشق و نفرت
را
و
از 
سوی دیگر
دوئالیسم خوش بینی و بدبینی
را
در
مد نظر دارد.
 
خواجه
نقش تعیین کننده
را
در 
دوئالیسم عشق و نفرت
از
آن عشق می داند
و
در
دوئالیسم خوش بینی و بدبینی
از
آن خوش بینی.
 
البته
منظور خواجه 
از
مفاهیم عشق و خوش بینی
روشن نیست.
 
ولی
در
روند تحلیل این غزل
روشن خواهد شد.
 
۲
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما
کافری است
رنجیدن
 
معنی تحت اللفظی:
مشخصه من و امثال من
وفاداری، ملامت کشی و خوش باشی
است.
 
برای اینکه در آیین ما
رنجیدن از همنوع
کفر
است.
 
در
این بیت غزل خواجه
تعریف او
از
مقوله عشق
تصریح می شود:
عشق
یعنی
وفاداری، ملامت کشی، خوش باشی و روداری (عدم رنجش از همنوع)
 
این 
تعریف خواجه از عشق
اما
ربطی به عشق ندارد.
 
همه این مشخصات مجلل عشق
را
می توان
 در 
جماعت لومپن
(گدایان، جنده ها، لات ها، لاشخورها و غیره)
پیدا کرد.
 
می توان گفت که عشق در قاموس خواجه 
یعنی
وابستگی مطلق به معشوق.
 
معشوقی
که
به
دلیل تحریف مقوله عشق،
نه
معشوق،
بلکه
توانگر
است.
 
جاکش
است.
 
عیاش 
است.
 
ارباب
است
 
جلاد
است.
 
دوئالیسم عاشق و معشوق 
در
این 
بیت غزل خواجه
به
شکل دوئالیسم خودمختار و وابسته، ارباب و بنده، ارباب و نوکر، کدبانو و کلفت، جاکش و جنده، توانگر و گدا، جلاد و قربانی
بسط می یابد.
  
ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر