۱۳۹۸ تیر ۵, چهارشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۴)

 
قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟ 
  احسان طبری
ویرایش و تحلیل 
از
یدالله سلطان پور
 
صمد بهرنگی 
 می‌نویسد:
"آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه اند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ 
آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تحول و تکامل اجتماعات انسانی به کودک بدهیم ؟
چرا باید بچه های شسته و رفته بی لک و پیس بی سر و صدا و مطیع تربیت کنیم ؟ 
مگر قصد داریم 
بچه ها را پشت ویترین مغازه های لوکس خرازی فروشی های بالای شهر بگذاریم 
که 
چنین عروسک های شیکی از آنها درست می کنیم؟....
 
ادبیات کودکان نباید فقط مبلغ محبت و نوع‌دوستی و قناعت و تواضع، از نوعِ اخلاق مسیحیت باشد. 
باید 
به 
بچه گفت 
که به هر آنچه و هر که ضد بشری و غیر انسانی و سدّ راهِ تکاملِ تاریخی جامعه است، 
کینه ورزد 
و 
این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند. 
تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستیِ صِرف، از جانب کسانی که کفۀ سنگینِ ترازو مالِ آنها ست، 
 البته غیر منتظره نیست، 
اما 
برای صاحبان کفۀ سبکِ ترازو 
هم 
ارزشی ندارد.»
۱
 
صمد بهرنگی 
 می‌نویسد:
"آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه اند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ 
راستی
از
دید فدائیان فئودالی
«راه برانداختن گرسنگی چیست؟»
 
اصلا
دلیل گرسنگی نصف مردم جهان
چیست؟
 
صمد
بسان جلال آل احمد و احمد شاملو
 هارت و پورت می کند.

۲

آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تحول و تکامل اجتماعات انسانی به کودک بدهیم ؟
 
چرا.
بدهید.
 
البته
قبلا
خودتان
تعریفی علمی از تاریخ و درک علمی تاریخ و تحولات تاریخی
بیاموزید.
 
فدائیان و مجاهدین خلق و دیمدام و لیملام
هنوز هم که هنوز است،
توان عرعر
حتی
ندارند.
 
درک علمی تاریخ
پیشکش این زباله های فئودالی تاریخ.
 
۳
چرا باید بچه های شسته و رفته بی لک و پیس بی سر و صدا و مطیع تربیت کنیم ؟
 
آنچه که انقلابی می نماید، عمیقا ارتجاعی و ضد اجتماعی
است.
 
این مفاهیم دهن پر کن صمد
باید
مورد تأمل قرار گیرند:
بچه های شسته و رفته
 بی لک و پیس
بی سر  وصدا
مطیع

الف
بچه های شسته و رفته
 بی لک و پیس
 
کودکتصویر بهرنگ و آنارشیست ها و نیهلیست ها و فئودالیست ها و فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
کودکان ولگرد در خیابان ها
ست:
با
لباسی مندرس و ژنده در بر
غرقه در چرک و گرد و خاک و کثافت
بی سواد
بی فرهنگ
بی شعور
لات و لومپن
 
همین کودکتصویر بهرنگ
در
زباله هایش
مثلا
در
اولدوز و کلاغ ها
و
۲۴ ساعت در خواب و بیداری
و
غیره
ایدئالیزه شده است.
 
ننه کلاغه
به
اولدوز درس تغذیه از هر کثافت،
درس دزدی
و
لومپنی و لاشخوری
می دهد.
 
مراجعه کنید
به
سیری در جهان بینی صمد بهرنگی
 
ب
بی سر  وصدا
 
معلم باشی و مدافع سر و صدا و بی انضباطی کودکان مدرسه باشی.
 
ریاکاری صمد و زباله های آنارشیست دیگر
در
اثر او تحت عنوان کندوکار در مسائل تربیتی از در عقب
آشکار می گردد.
 
صمد
در
این 
زباله «تربیتی» 
(زباله ی زباله پروری، بدآموزی)
بحثی با معلمی دارد
که
مخالف تنبیه بدنی شاگردان مدارس
است.
 
صمد 
تمامی ساز و برگ فکری و منطقی و تجربی ممکنه
را
بسیج می کند
تا
ضرورت تنبیه بدنی شاگردان مدارس
را
آخوندمنشانه و لاشخورانه
اثبات کند.
 
وقتی 
تیر استدلالی صمد
به
هدف می خورد 
و
معلم مخالف تنبیه بدنی
مجاب و تسلیم می شود
که
صمد
بچه مدرسه ای 
را
مثال می زند
که
به
عوض نشستن روی صندلی،
روی میز
می نشیند
و
حاضر به پایین آمدن نمی شود.
 
معلم مخالف تنبیه بدنی
راه حل صمدپسندی
عرضه می دارد:
 
زدن کشیده ای تو گوش بچه بی تربیت حرف نشنو
(نقل به مضمون)
 
پ
مطیع
 
همان صمد
اکنون
شعار پرهیز از تربیت «بچه های مطیع»
را
عربده می کشد.
 
اما
در
ورای این طرز تربیت محبوب و مطلوب صمد
کفتار چه فاجعه ای
خرناسه می کشد؟
 
۴
چرا باید بچه های شسته و رفته بی لک و پیس بی سر و صدا و مطیع تربیت کنیم ؟ 
 
صمد
در
صدد سلب اعتبار و علمیت از مقوله سوسیولوژیکی اوتوریته
است.
 
اوتوریته
(اقتدار)
چیست؟
 
اوتوریته
یعنی
وجود هیرارشی (سلسله مراتب) در هر سیستم طبیعی و اجتماعی و فکری
 
اوتوریته
یعنی
مثلا
تبعیت کودک از مادر و پدر
تبعیت دانش آموز از معلم
تبعیت کارآموز از استاد کار
تبعیت سرباز از سرجوخه 
تبعیت غلام از خواجه
تبعیت رعیت از ارباب
تبعیت کارگر از کارفرما
....

صمد
در صدد تخریب اوتوریته
است.

سؤال این است 
که
چرا و به چه دلیل؟

اوتوریته
مفهوم مرکزی آنارشیسم
است.
 
آنارشیسم
مخالف سرسخت اوتوریته
است.
 
اوتوریته
اما
مفهوم سوسیولوژیکی فرم نیافته است.
 
اوتوریته
هم
می تواند خیرخواه بی چون و چرای کسی باشد
 
به 
همان سان
که
مادر و پدر عاشق طبیعی، غریزی و حقیقی فرزند خویش 
و
خیرخواه بی چون و چرای او
هستند
و
هم
می تواند
مبتنی بر استثمار کسی
باشد.
 
به 
همان سان
که
ارباب برده دار، فئودال و بورژوا
به
مثابه اوتوریته 
هستند.
 
در 
هر دو صورت
بدون اوتوریته
هیچ سیستمی قادر به فونکسیون نیست.
 
بدون اوتوریته
سیستم دچار هرج و مرج (آنارشی) و خر تو خر    
می شود
و
مختل می گردد.
 
 
مثلا
خانواده
از
ایفای فونکسیون طبیعی و اجتماعی خود
عاجز می ماند و فرومی پاشد.

کلاس درس
به
طویله تبدیل می شود
و
تدریس 
مختل می گردد.

هدف و آماج صمد و فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق و غیره
ایجاد اختلال در جامعه برخاسته از انقلاب بورژوایی سفید 
بوده است.
موفق هم شده اند
و
سکنه بخت برگشته ایران
چهل سال است
که
ثمره زقوم اوتوریته ستیزی این زباله ها
را
درو می کنند.

این
اوتوریته ستیزی آنارشیستی، نیهلیستی، فاشیستی و فوندامنتالیستی
اما
حاوی و حامل اوتوریته خشن و خونین و مخوفی
است.
 
صمد
اوتوریته طبیعی، غریزی و اجتماعی خیرخواه
را
نفی و حذف
می کند
تا
آن
را
با
اوتوریته ننه کلاغه
اشرف دهقانی
مسعود رجویانی
موسی خیابانی
مریم جولیانی
خمینی جمارانی
صادق خلخالی
و
غیره
جایگزین سازد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر