شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)
۱
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهم نه است.
معنی تحت اللفظی:
بهتر
آن
است
که
مهر و قهر
توأم باشند.
بسان رگزن باشند
که
هم جراح است و هم مرهمگذار
سؤال
سعدی
در
این بیت
شعر،
برای تعیین رفتار شبان (پادشاه)،
دیالک تیک بیم و الف
را
به
شکل دیالک تیک درشتی و ن
از
سویی
و
دیالک تیک جراحی و م
از
سوی دیگر
بسط می دهد.
جواب
سعدی
در
این بیت
شعر،
برای تعیین رفتار شبان (پادشاه)،
دیالک تیک بیم و امید
را
به
شکل دیالک تیک درشتی و نرمی
از
سویی
و
دیالک تیک جراحی و مرهم نهی
از
سوی دیگر
بسط می دهد.
۲
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهم نه است.
دیپلوماسی فئودالی ـ قرون وسطایی
عمدتا
مبتنی
بر
دیالک تیک بیم و
امید
است.
با
ورود طبقه متوسط
(بورژوازی آغازین)
به
صحنه تاریخ
و
آغاز دوره خجسته هومانیسم، روشنگری، فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان،
خرد
یکه تاز میدان می شود
و
عزت و حرمت از دست رفته
انسانی
به
انسان
برگردانده می شود
که
متأسفانه با ورود جامعه
سرمایه داری به مرحله امپریالیسم
زیر چکمه های خون آلود بورژوازی واپسین
پایمال می شود
و
رفته رفته
در م
قابل خرافه های خردستیز
جا خالی می کند،
آنسان
که
بشریت
اکنون
در
عصر ایراسیونالیسم
(خردستیزی) آشکار و نهان
به سر می برد.
۳
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چو حق بر تو پاشد، تو بر خلق پاش
معنی تحت اللفظی:
سعی کن
جوانمرد و خوش اخلاق و دست و دل باز
باشی.
حالا
که
خدا
تو
را
نعمت باران می کند،
تو
هم
خلایق
را
نعمت باران کن.
سؤال
سعدی
در
این بیت
شعر،
دیالک تیک داد و س
را
به
شکل دیالک تیک س و داد به خلق بسط می دهد.
جواب
سعدی
در
این بیت
شعر،
دیالک تیک داد و ستد
را
به
شکل دیالک تیک ستد از حق و داد به خلق بسط می دهد.
۴
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چو حق بر تو پاشد، تو بر خلق پاش
در
این
بیت شعر سعدی
طرز تربیت
فئودالی
پیشه می شود.
سعدی
آچار و پیچ گوشتی به دست می گیرد
و
پیچ ها و مهره های ظل
الله
را
دستکاری می کند
و
از
او
ماشینی
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده
می سازد.
در
جامعه ـ تئوری فئودالی
اعضای جامعه
رشد نمی کنند.
تغییر نمی یابند.
شعور و شخصیت کسب نمی کنند.
بلکه
مانی پولیزه می شوند.
چنان می شوند
که
طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودالی ـ روحانی)
می خواهد.
آنچه سعدی
نمی داند،
این
حقیقت امر است
که
شخصیت و خوی و خصال انسانی
در
کوره
پراتیک زنده زندگی،
در
کوره تولید اجتماعی
رقم می خورد
و
با
امر و
نهی
نمی توان
از آشغال فئودالی که سرتاپای زندگی اش را مدیون کار عرقریز توده مولد و زحمتکش
است،
انسانی جوانمرد و خوشخوی و بخشنده
ساخت.
زورگیر با تاج و بی تاج
چیزی تولید نمی کند.
زورگیر با تاج و بی تاج
طفیلی و انگل
است
و
انگل
نه
چیزی برای بخشیدن دارد
و
نه
بخشندگی در آیین زیست او
ست.
انگل
ستاننده است، نه دهنده.
زورگیر با تاج و بی تاج
میهمان ناخوانده
است
و
نمی تواند نقش میزبان
بازی کند.
سعدی
در
بیت شعر «چو حق بر تو پاشد، تو بر خلق پاش»،
به
وارونه سازی حقایق اجتماعی
دست می زند
و
ثروت دربار
را
خدادادی
قلمداد می کند.
سعدی
نمی تواند
از
منبع و سرچشمه ثروت اشراف بنده
دار، فئودال و دربار بی خبر باشد
و
ابیاتی
که
مورد بررسی قرار گرفتند،
حاکی از این حقیقت امرند.
پس دلیل سعدی در کتمان
حقیقت کدام است؟
دلیل سعدی
را
در
این گونه
موارد
باید
در
جایگاه و نقش اجتماعی او
جست.
سعدی به مثابه ایدئولوگ طبقه حاکمه،
نقش میانجی میان طبقه و توده
را
به
عهده دارد.
مخاطبان سعدی
فقط
افراد وابسته به طبقه حاکمه
نیستند،
بلکه توده های خلق نیز
هستند
و
سعدی
باید
کلام خود
را
چنان فرمولبندی کند،
که
به
تحمیق آنان
نیز
بینجامد.
این مسئله را در «تئوری ثروت» سعدی و حافظ
به وضوح می بینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر