۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

تأملی در مقاله ای از دکتر محمد امیدوار (۶)


اهمیت و نقش مارکسیسم
در رهاسازیِ طبقهٔ کارگر و ستم‌دیدگان در دوران ما
  دکتر محمد امیدوار
سخنگوی کمیته مرکزی حزب توده ایران 
 
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 
۱
 پژوهش‌ها و آثار علمی کارل مارکس و میراث انقلابی غنی به‌جا مانده از او 
هنوز کابوسی است 
برای طبقات بورژوایی 
و 
نظم جهانی سرمایه‌داری انحصاری
 
مفاهیم تق و لق سخنگوی حزب توده نامه مردم
در این جمله او
قبل از هر چیزی
نظر خواننده
را
به خود جلب می کنند:
 
الف
پژوهش‌ها و آثار علمی کارل مارکس 
 
حریف
حتما
از
محتوای حرف های خود خبر ندارد.
 
کارل مارکس
عالم و دانشمند 
که
نبوده
تا
به
پژوهش های علمی
خطر کند.
 
کارل مارکس
حکیم و یا فیلسوف
 بوده است.
 
کلاسیک های سه گانه مارکسیسم ـ لنینیسم
(مارکس و انگلس و لنین)
 همه
فیلسوف
 بوده اند.
 
در
غیر این صورت
اصلا
نمی توانستند به تمیز منافع طبقاتی پرولتاریا از منافع دیگر طبقات اجتماعی
نایل آیند،
دفاع از منافع طبقاتی پرولتاریا
پیشکش.
 
خطای خطیری
است
اگر
کسی ماتریالیسم تاریخی را با جامعه شناسی عوضی بگیرد.
 
جامعه شناسی
یکی از علوم اجتماعی است.
 
در حالیکه 
ماتریالیسم تاریخی
مکتبی فلسفی
است.
 
  کشف حقیقت عینی
مثلا
  کشف منافع پرولتاریا
کسب و کار علوم از هر نوع
نیست.
 
چون
حقیقت عینی 
در
جزئیات 
نیست
تا
موضوع علوم باشد.
 
حقیقت عینی
در
کل
است
و
کل
موضوع فلسفه
است.
 
 
توده ای شهید شهیری
به 
نام امیر نیک آیین 
گفته است:
فیلیت فیل
نه
در
دم و عاج و خرطوم فیل
بلکه
در 
کل اندام فیل
است.
(نقل به مضمون)
 
ب
میراث انقلابی غنی به‌جا مانده از او 
 
میراث
به 
چه معنی است؟
 
میراث 
عبارت است
از
 مالی، ملکی، اثری و اندیشه ای که از کسی پس از فوت او باقی می ماند.
 
میراث به جا مانده از مارکس
غلط است.
 
چون
میراث
فقط می تواند از کسی به جا ماند.
 
مرده
در
خارج از طویله جماران
در
بهترین حالت
کفنی
با
خود
به همراه می برد
مابقی
را
به
میراث
 می نهد.
 
اجامر جهل و جنون و جنایت
در
طویله جماران
حتی
کفن
را
از
مرده ها
دریغ می دارند.
 
پ
پژوهش‌ها و آثار علمی کارل مارکس و میراث انقلابی غنی به‌جا مانده از او 
هنوز کابوسی است 
برای طبقات بورژوایی
 
سخنگوی حزب توده
نه
سواد فارسی 
دارد
و
نه
شعور فلسفی 
(ماتریالیستی ـ تاریخی)
 
در غیر این صورت
می بایستی بداند
که
بورژوازی
طبقه اجتماعی معینی 
است
و
مفهوم طبقات بورژوازی
جفنگمفهومی
بیش نیست.
 
شاید
من ـ زور حریف
اقشار و لایه های مختلف بورژوازی
باشد.
 
این
بدان معنی است
که
حریف
معنی طبقه اجتماعی
را
نمی داند
و
عاجز از تمیز طبقه از قشر و لایه است.
 
مثال
 
 
جامعه طبقاتی 
بسان عمارت چند طبقه ای است.
 
هر 
عمارت
حاوی طبقات معینی 
است
و
هر 
طبقه
حاوی خانه های متعدد
و
هر
خانه
حاوی اتاق های متعدد.
 
جامعه طبقاتی
هم
حاوی طبقات اجتماعی مختلف
است
و
هر
طبقه اجتماعی
حاوی اقشار اجتماعی متعدد
است
و
هر
قشر اجتماعی
حاوی لایه های اجتماعی متعدد.

بورژوازی
یک طبقه اجتماعی
است
که
از
اقشار زیر تشکیل یافته است:
 
۱
بورژوازی صنعتی
 
۲
بورژوازی تجاری
 
۳
بورژوازی مالی (بانکی)
 و
الی آخر.
 
ت
نظم جهانی سرمایه‌داری انحصاری
  
این مفهوم من درآوردی حریف
هم
تق و لق
است
و
نشانه بی خبری او از فلسفه و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
است:

کاپیتالیسم
(فرماسیون اقتصادی سرمایه داری)
   حاوی
دو مرحله بوده است:
 
۱
 کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد
که
موضوع بررسی مارکس و انگلس
بوده است.

۲
کاپیتالیسم انحصاری = امپریالیسم
که
توسط ولادیمیر لنین کشف و تئوریزه شده است.

امپریالیسم
آخرین مرحله کاپیتالیسم
است.
 
****
 
امپریالیسم
نیز
به نوبه خود
حاوی دو مرحله بوده است:
 
۱
کاپیتالیسم انحصاری 
 
۲
کاپیتالیسم انحصاری ـ دولتی
که
آخرین مرحله امپریالیسم
است.   
 
بنابرین
 
  نظم جهانی سرمایه‌داری انحصاری
 
یاوه ای
بیش نیست.
 
مشخصه هیئت تحریریه نامه مردم
بی انضباطی مضاعف
است:
 
۱
بی انضباطی گرامری
(تخریب زبان فارسی)
 
۲
بی انضباطی مفهومی
(اختراع مفاهیم تق و لق)
 به
نیت خودنمایی.
 
ث
پژوهش‌ها و آثار علمی کارل مارکس و میراث انقلابی غنی به‌جا مانده از او 
هنوز کابوسی است 
برای طبقات بورژوایی 
و 
نظم جهانی سرمایه‌داری انحصاری
 
مفهوم بعدی حریف
کابوس
است.
 
آثار مارکس
برای بورژوازی 
نه
کابوس
بلکه 
مائده ای آسمانی
است.
 
آثار علمی مارکس
مثلا
آثار اقتصادی او
در
دانش کاه های امپریالیستی
تدریس می شوند.
 
 بورژوازی
از
آثار علمی مارکس
بیشتر
از
مدعیان حزب توده و احزاب کم و نیست کذایی
سود می برد.
 
هراس بورژوازی
نه
از
آثار علمی مارکس
بلکه
از
چیز دیگری است.
 
آن چیز دیگر چیست؟
 
بورژوازی
ضمنا
ستایشگر مزور و متظاهر مارکس است.
 
اگر
مارکس
زنده بود
بورژوازی حاضر بود
کرسی تدریس در دانش کاهی
را
در
اختیار او قرار دهد.
 
مارکس
ولی 
استاد دانشگاه
 نبوده است.
 
مارکس حکیم پرولتاریا بوده است و در سنگر پرولتاریا رزمیده است.
 
مارکس سگ و سرباز پرولتاریا بوده است.  
 
به همین دلیل
بورژوازی 
برای هر زهر مارکس
پادزهری
ساخته
است.
 
۲
حریف برای اثبات اسکولاستیکی دعاوی خود
  نقل قولی از ولادیمیر لنین نازل می کند،
بی انکه محتوای قول لنین 
را
فهمیده باشد:
 
همان‌طور که لنین گفت: 
”در سراسر دنیای متمدن، آموزش‌های مارکس، دشمنی و کینهٔ عظیم تمام علم بورژوایی (چه فرمایشی و چه لیبرال) را، که مارکسیسم را نوعی ”طریقت ضالّه“ می‌بیند، برمی‌انگیزد. 
برخورد دیگری هم نمی‌توان انتظار داشت، 
زیرا در جامعه‌ای که بنای آن بر مبارزهٔ طبقاتی گذاشته شده است، 
هیچ علم اجتماعی ”بی‌غرضی“ نمی‌تواند وجود داشته باشد.“
   
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر