تحلیل
از
میمحا نجار
روزگارا
قصد ایمانم مکن
زآنچه می گویم، پشیمانم مکن
کبریای خوبی از خوبان مگیر
فضل محبوبی ز محبوبان مگیر
۱
گم مکن از راه
پیشاهنگ
را
دور دار از نام مردان
ننگ
را
معنی تحت اللفظی:
روزگارا
پیشاهنگ
(حزب توده ایران)
را
گمراه مکن
و
از
نام مردان
ننگ
را دور بدار.
هراس سایه
از
افتادن حزب توده ایران
به
روز احزاب به اصطلاح کمونیستی سابق از هر نوع است.
هراس سایه
از
سوسیال ـ دموکراتیزاسیون حزب توده ایران است.
وقتی گفته می شود
که
سایه
توده ای ترین شاعر ایران
است
به همین دلایل است.
۲
گم مکن از راه
پیشاهنگ
را
دور دار از نام مردان
ننگ
را
سایه
در
مصراع دوم این بیت شعر
ضمنا
در
سنت حکیم سرخ طوس
دیالک تیک نام و ننگ
را
به طرز خاصی
توسعه می دهد.
این فرمولبندی سایه
بدان معنی است
که
او
توده ای ها
را
پیشایپش
نام آور
می داند
و
دلش نمی خواهد که وارونه نمودار شوند.
یعنی
ننگ آور
جا زده شوند.
پهلوانان فردوسی
بسان پهلوانان توده
(سران و سرداران حزب توده ایران)
نامور اند.
انتقاد ضمنی سایه
از
طبقه حاکمه انگل
این است
که
کسب و کارش تخریب شخصیت پهلوانان توده است.
۳
گر بدی گیرد جهان را سربهسر
از دلم امید خوبی را مبر
معنی تحت اللفظی:
اگر تار و پود جهان
را
بدی فراگیرد،
مرا
نسبت به دوام مستدام خوبی
نومید مساز.
سایه
در این بیت شعر،
دوئالیسم معروف خیر و شر
(هابیل و قابیل)
را
به
صورت دیالک تیک خیر و شر
درمی آورد.
سایه
در
عرصه شعر
فیلسوف
است.
بسان فروغ فرخ زاد.
اگر کسی با سایه مصاحبه کند،
چیز به دردبخوری نمی شنود.
شعور تئوریکی سایه
در
عرصه شعر
اشاعه می یابد.
شعری
به ظاهر
ساده
و
در عین حال
عمیقا
فلسفی.
چنین هنری از دست هر کس برنمی آید.
دیالک تیک سادگی و بغرنجی
۴
گر بدی گیرد جهان را سربهسر
از دلم امید خوبی را مبر
سایه
نمی خواهد
که
دلش از امید به دوام خیر و خوبی
تهی باشد،
اگر
حتی
جهان
تحت سیطره شر قرار گیرد.
این دعای سایه
از
وضعیت پسیکولوژیکی او
پره برنمی دارد.
حفظ امید در شرایط شکست و عقب نشینی
کار مشقت باری
است.
بویژه
اگر
کسی
به
تسلیحات تئوری رهایی بخش
مسلح نباشد.
سایه
در
شعر دیگری
که
بلافاصله
پس از شکست انقلاب اکتبر
سروده و در نامه مردم (؟)
چاپ شده،
شکوه از آن دارد
که
اجامر طبقه حاکمه
تبر بر ریشه های امید در دل ها فرود می آورند:
«امید می کشند.»
۵
چون ترازویم به سنجش آوری
سنگِ سودم را منه در داوری
معنی تحت اللفظی:
روزگارا
مگذار
که
من
۷
در اعمال و افکار خود
سودگرا
(پراگماتیست)
باشم.
(سود معیار سنجش و داوری ام باشد.)
سایه
در
این
مرثیه
فقط
با
طبری
درگیر نیست.
سایه
ضمنا
با
خویشتن خویش
درگیر است.
راستی چرا؟
۶
چون که هنگام نثار آید
مرا
حبّ ذاتم را مکن فرمانروا
معنی تحت اللفظی:
روزگارا
به هنگام نثار
مانع تسلط خودپرستی بر من باش.
معنای این دعای سایه
پاکبازی
است.
این بیت شعر
حاوی انتقادی بر طبری است
که
به دلیل حب ذات تسلیم اراذل و اوباش جماران شده است.
سایه
ولی
از بیان صریح این انتقاد پرهیز می ورزد:
به در می گوید، تا دیوار بشنود.
گر دروغی بر من آرد کاستی
کج مکن راه مرا
از
راستی
معنی تحت اللفظی:
روزگارا
اگر اتهام دروغینی به بی اعتباری من منجر شود،
مگذار که من از راه راست منحرف شوم.
هراس سایه
از این است
که
تحت تأثیر اکاذیب لاشخوران جماران
به
امر رزم رهایی بخش
پشت کند.
سایه
می خواهد
که
علیرغم بمباران ایده ئولوژیکی پیگیر طبقه حاکمه کلاش
به
حزب توده ایران
وفادار بماند.
۸
پای اگر فرسودم و جان کاستم
آنچنان رفتم
که
خود
می خواستم
معنی تحت اللفظی:
روزگارا
اگر در راه رزم رهایی بخش
پایم خسته و روح و روانم ویران گشته است،
روش ورفتارم در این راه
خودخواسته بوده است.
سایه
در این شعر سرشته به آه و اشک و اندوه
انگار
در
محکمه روزگار
از
خود
دفاع می کند.
مرز میان طبری و سایه
در این شعر
سیال است.
سایه
کلافه است.
بهترین دوستانش زجر دیده اند و شکسته اند و تیربارن و اعدام شده اند و مرده اند.
سایه
در
این شعر
در
تلاش تقویت روحی و روانی و ایده ئولوژیکی خویشتن
نیز
است.
سایه
نمی خواهد
تن به تمکین در دهد.
سایه
بر
سوبژکتیویته خویش
پای می افشارد:
«خودم خواسته ام که این راه را بروم.
نه
فریب کسی
را
خورده ام
و
نه
طلبکار از کسی هستم.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر