۱۳۹۶ مرداد ۱۵, یکشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۶۹)

 
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان
(۱۳۳۶)

موج 
شد بر دامن مواج رقاصان
آتش مِی 
 شد درون خُم به جوش آمد
آن چنان در جان مِی خواران خروش افکند
تا ز هر ویرانه، بانگ نوش نوش آمد

فروغ جوان
اکنون
از استحاله ابلیس
 به  
موج و می
 گزارش می دهد.

این باور رایج در جامعه راکد و وارونه فروغ است 
که
برای زیبایی های مادی و فکری و هنری
منشاء شیطانی 
اختراع می شود.

جالب تر
اما
روی دیگر این مدال دیالک تیکی است:
در جامعه مردگان متحرک
برای همه بلایای طبیعی
از قبیل سیل و زلزله و توفان و بوران و جنگ و کشتار و قتل و قحطی و خشکسالی
منشاء الهی 
اختراع می شود.

از همین طرز تلقی رایج از دیرباز
وارونگی جامعه
 آشکار می گردد:
دیالک تیک خیر و شر
در این جامعه وارونه و پا در هوا
وارونه شده است:

الف
مظهر شر
یعنی ابلیس
در زیبایی های مادی و فکری و هنری
عرض اندام می کند:
در موج دامن رقاصان
در می خماران و میخواران

ب
مظهر خیر
یعنی الله
در زشتی های مادی و فکری و هنری
عرض اندام می کند.
 
۱
موج 
شد بر دامن مواج رقاصان
آتش مِی 
 شد درون خُم به جوش آمد
آن چنان در جان مِی خواران خروش افکند
تا ز هر ویرانه، بانگ نوش نوش آمد
 
 
بدین طریق
منطقی آن خواهد بود 
که 
 عاشقان زیبایی های مادی و فکری و هنری،
به 
هواداری از ابلیس برخیزند
و
شیفتگان فلاکت و نکبت و مصیبت و گریه و زاری
به 
هواداری از طبقه حاکمه ـ خدا (الله) کمر بربندد.
 
فروغ ۲۰ ساله عاصی
نیز
همین کار را خواهد کرد:
 طبقه حاکمه ـ خدا (الله) را با ابلیس جایگزین خواهد ساخت.
خواهیم دید.

 ۲
نغمه
 شد در پنجه ی چنگی به خود پیچید
لرزه 
شد بر سینه های سیمگون افتاد
خنده 
شد دندان مه رویان نمایان کرد
عکس ساقی 
شد، به جام واژگون افتاد
 
 
معنی تحت اللفظی:
ابلیس رجیم 
(رانده شده از درگاه طبقه حاکمه ـ خدا)
در پنجه چنگ نواز به نغمه استحاله یافت،
به لرزشی فریبا در سینه های سیمگون
به خنده ای دلربا بر لبان ماهرویان
به عکس زیبای ساقی در جام واژگون.
 
فروغ
عناصر زیبا، دلربا و فریبای دیگری
 را
یکی پس از دیگری نام می برد که نتیجه ی استحاله پیاپی ابلیس اند.
 
۳
سِحر آوازش 
در این شب های ظلمانی
هادی گمکرده راهان در بیابان شد
بانگ پایش
 در دل محراب ها رقصید
برق چشمانش 
چراغ رهنوردان شد
 
 
معنی تحت اللفظی:
جادوی آواز ابلیس
در شب های تاریک
رهنمای گمراهان شد
و
صدای پای ابلیس 
در محراب های عشق نفوذ کرد 
و
برق چشمانش 
راه رهنوردان را بسان چراغی روشن ساخت.
 
اکنون می توان با اطمینان خاطر گفت 
که
مفهوم ابلیس
نتیجه تجرید همه زیبایی های مادی، فکری و هنری است.
 
۴
هر چه زیبا بود 
  ـ بی رحمانه ـ 
 بخشیدی اش
در ره زیبا پرستانش (او را در راه زیباپرستان) رها کردی
آنگه از فریاد های خشم و قهر خویش
گنبد مینای ما را پر صدا کردی
 
معنی تحت اللفظی:
تو
هر چه زیبایی و دلربایی و فریبایی وجود داشت،
بی رحمانه
ارزانی ابلیس کردی،
و
او را برای وسوسه و اغوای زیباپرستان
آلت دست قرار دادی،
بعد
غریو غرای خشم و قهرت در آسمان پیچید.
 
فروغ جوان
طبقه حاکمه 
را
که
ذات طبقه حاکمه ـ خدا ست،
هنوز نمی بیند.
 
به همین دلیل
ابلیس
را
نتیجه توطئه الله تصور و تصویر می کند.
 
اما
از همین تصور و تصویر فروغ
ماهیت توده ستیز طبقه حاکمه ـ خدا
افشا می شود:
فکر و ذکر و هم و غم طبقه حاکمه ـ خدا
همان فکر و ذکر و هم و غم طبقه حاکمه است
یعنی
 توده ستیزی
است.

جالب 
اما
اوپتیمیسم (خوش بینی) انقلابی فروغ 
است:
فروغ توده را زیباپرست تصور و تصویر می کند.

توده
به دلیل زیباپرستی به دام طبقه حاکمه ـ خدا (الله) می افتد.

طبقه حاکمه ـ خدا
بسان طبقه حاکمه
دشمن زیبایی است.

این بدان معنی است که 
توده ستیزی با زیبایی ستیزی
 توأم است.

این قانونی همچنان و هنوز معتبر است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر