۱۳۹۶ مرداد ۱۲, پنجشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۶۵)

 
ویرایش و تحلیل
 از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان 
(۱۳۳۶) 

آفریدی، 
خود، 
تو این شیطان ملعون 
را
 
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی
 
این تو بودی،
 این تو بودی 
کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی
 
معنی تحت اللفظی:
این تو بودی که
 از 
شعله ای 
ابلیس 
را 
آفریدی و در راه توده نشاندی.
 
۱
فروغ
در این جمله شعر
به منشاء آتشین ابلیس در قرآن کریم، اشاره دارد.
 
اما منظور فروغ از مفهوم دیو چیست؟
 
۲
دیو
یکی از مفاهیم مبهم است.
در شاهنامه فردوسی
در مفهوم دیو
توده های مولد و زحمتکش
تجرید یافته اند.
 
مراجعه کنید به سیری در جهان بینی فردوسی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۳
دیو
از سوی دیگر
 موجود خیالی و افسانه‌ ای 
است 
که 
هیکلش شبیه انسان اما بسیار تنومند و زشت و مهیب است.

دیو 
ضمنا
دارای شاخ و دم است.

۴
 واژه دیو 
ریشه در واژه کهن دائوا 
دارد 
اما معنی آن در فارسی امروز متضاد با معنی قدیمی آن است.

۵
به روایتی
هنگامی که آریاییان در منطقه ایران ویج از یکدیگر جدا شدند
 گروهی از آنها به سمت سیستان رفتند
و
در این منطقه 
با 
ایرانیان سیاه‌ پوست 
مواجه شدند 
و 
با 
آنها 
جنگیدند. 

بعدها این جنگ ها به صورت افسانه در کتاب شاهنامه به جنگ ایرانیان و دیوان مشهور شده‌ است.

۶
شاهنامه فردوسی
 

تو مر دیو را مردم بد شناس 
 کسی کاو ندارد ز یزدان سپاس 
هر آن کاو گذشت از ره مردمی 
 ز دیوان شمر 
مشمر از آدمی
 
معنی تحت اللفظی:
دیو 
یعنی 
انسان بد.
 کسی که قدردان یزدان نیست.
 کسی که از صراط هومانیستی (بشردوستی) منحرف شده است..
 
۷
در اسطورهٔ آفرینش آمده است:
 پس از آنکه اهورامزدا دست به آفرینش جهان مینوی و مادی زد 
و 
امشاسپندان و ایزدان و فروهرها پدید آمدند، 
اهریمن 
هم
 بیکار ننشست و دست به آفرینش جهان بدی زد 
و 
در 
برابر امشاسپندان،
 کماریکان 
و 
در 
برابر ایزدان، 
 دیوان 
را 
پدیدآورد. 
 
این بدان معنی است 
که
 دیو 
ضد دوئالیستی ایزد 
است.
 
۸
به این ترتیب 
در 
برابر هر ایزدی 
دیوی
 قد علم می کند.
 
۹
بنا بر نوشته‌ های اوستائی و پهلوی 
اسامی و وظائف تعدادی از دیوان به شرح زیر است:
 
۱
اپوش
 دیو خشکسالی 
است
و 
با 
اسپخروش
  ایزدان باران‌ ساز
 (از جمله تیشتر) 
در جنگ  است.
 
این بدان معنی است 
که
 اپوش
طبیعت ـ خدای مثبت
است
 و
  اسپخروش
  طبیعت ـ خدای منفی 
است.

۲
استوئیدات 
 دیو مرگ 
است
و
 جان  می ستاند.
 
۳
اسروشتی 
دیو ناشنوائی و نافرمانبرداری 
است.
 
این بدان معنی است
که 
نیاکان ما 
از 
مفهوم دیو 
برای تبیین خصوصیات به اصطلاح منفی اخلاقی، جسمانی و روحانی ـ روانی 
بهره برگرفته اند.
 
۴
اشکهانی 
 اشگهانیه 
یا
 اژگهن
 دیو تنبلی 
است.
 
۵
اَکه‌ تَش
 دیو انکار
 است. 
 
۶
اَکومَن 
اَکه‌ مَنه 
دیو اندیشه بد 
و 
برگزیده دیوان 
است.  

۷
بوتی
 دیو بت‌ پرستی
 است.
 
۸
بوشاسب 
 بوشایست 
 دیو خواب سنگین 
است 
و 
مانع از بیداری در سپیده دم می‌ شود.  

۹
پئری‌ مئتی 
 دیو بدمنشی و تکبر
 است.
 
۱۰
پس دیو 
مردمان را از انجام کار باز می‌ دارد.
 
۱۱
پوش دیو 
 دیوی است که انبار می‌ کند 
نه خود به کار می‌ برد و نه به دیگران می‌ دهد.
 
۱۲
پینیه 
دیو خست
 است.
 
۱۳
ترومئتی
 دیو نخوت و غرور
 است.
 
۱۴
تب دیو 
 فهم مردمان را پراکنده می‌ کند.
 
۱۵
جهی 
 دیو ماده شهوت‌ انگیز، پناه دهندهٔ گناهکاران 
است.
 
فروغ
در این بند شعر
ابلیس
را
درست به همین معنی بکار می برد.
 
فروغ 
ابلیس 
را
بازتعریف می کند.
 
ابلیس
از دید فروغ 
نه اهریمن است
یعنی نه خالق دیوان است
و
نه زشت و کریه و تنفر انگیز است.

ابلیس
در قاموس فروغ
دیو زیبای ترحم انگیزی است.
 
خواهیم دید.
 
۱۶
چشمک 
 دیو زمینلرزه و آورندهٔ گردباد 
است.
 
چشمک
در قاموس نیاکان ما
  طبیعت ـ خدای منفی 
است.
 
۱۷
خشم 
 برهم زنندهٔ آسایش آفریدگان اهورامزدا
ست.
 
۱۸
دروگ‌ دیو 
 دروج
دروغ 
 دیو دروغ و تباه‌ کنندهٔ جهان راستی 
است.  

۱۹
دریوی
 دیو گدائی و دریوزگی
 است.
 
۲۰
دیر 
دیو پس‌ انداختن کار مردمان
 است.
 
۲۱
رشک
 دیو کین‌ توزی و بدخواهی
 است.
 
۲۲
زرمان 
 دیو پیری
 است.
 
۲۳
ساوول 
 دیو گسترش پادشاهی بد و ستم و بیداد و آشوب در زمین
 و
 سردار دیوان
 است.  

۲۴
سپزگ 
 دیو سخن‌ چینی 
است.
 
۲۵
سهم 
 دیو ترس و نهیب 
است.
 
همه این دیوان
  جامعه ـ خدای منفی 
اند.
 
۲۶
سیچ 
سیژ
 دیو نابودی 
است.
 
۲۷
گوزهر 
گوچهر 
مخالف ماه 
است.
 
۲۸
مرشئون 
 دیو فراموشی
 است.
 
۲۹
میتوخت 
 دیو بد گمانی 
است.
 
۳۰
ننک 
 دیو ننگ
 است.
 
۳۱
نسو 
 دروج نسو 
دیوی است که بر تنِ مرده می‌ تازد و آن را ناپاک می‌ سازد.
 
۳۲
وای‌ بد
 دیو مرگ 
است.
 
۳۳
ورون
 دیو شهوت 
است.
 
ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر