۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

سیری در شعری از محسن کاويانی (6) (بخش آخر)

خنده پوشالی

میم حجری


·        هر کسی  حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام» 
·        اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام 

·        نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟ 
·        دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام 

·        خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من 
·        آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام 

·        دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم 
·        خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام 

·        بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل 
·        من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام 

·        مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام 
·        با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام 

·        غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند 
·        بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام


پایان 

دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم 
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیگر چاقوی دست نارفیقان نیستم.

·        از دیروزهای خونین و جنجالی خسته ام.

1

·        شاعر در این بیت شعر، میان امروز و دیروز خود مرزبندی می کند.
·        این شعر تاریخ انتشار ندارد.
·        ولی در وبلاگ شاعر اولین کامنت از 127 کامنت در رابطه با این شعر در تاریخ (یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲) داده شده است.
·        این شعر به احتمال قوی پس از روی کار آمدن مشد حسن و پس از صدور شعار و شروع نرمش قهرمانانه سروده شده است.

·        اگر چنین باشد، می توان گفت که شاعر میان دوره حکومت مش محمود و مشد حسن تمایز قائل می شود و جبهه عوض می کند:
·        آنگاه می توان گفت که منظور شاعر از مفهوم «نارفیقان» چیست.

2 
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم 
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        نارفیقان باند مش محمود است که شاعر و امثال شاعر را به مثابه چاقو مورد استفاده قرار داده اند و در قتل دگراندیشان و جنجال ایدئولوژیکی، از آن بهره برگرفته اند.
·        این شعر هم از چرخش جدید طبقه حاکمه خبر می دهد و هم تحت تأثیر چرخش و شاید هم برای تأیید و توجیه و توسعه و تحکیم چرخش سروده شده است.

·        اکنون می توان ابیات پیشین را بهتر درک کرد:

3 
هر کسی  حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام» 
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        در این بیت آغازین شعر، حال و روز شاعر پس از چرخش تشریح می شود:
·        هرکس حال شاعر را می پرسد، جواب «عالی ام» دریافت می کند، در حالیکه خنده پوشالی و ساختگی شاعر از اشک لبریز است.

·        اندوه شاعر از سینه زدن در زیر پرچم مش محمود است.
·        شاعر از کرد و کار دیروزین خود بشدت پشیمان است.

4

 نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟ 
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

·        اکنون منظور شاعر از مفهوم «کس و ناکس» هم معلوم می شود:
·        همان باند مش محمود است که با ناکسی، شاعر و امثال او را «نردبان» ترقی خود ساخته اند و تأسف شاعر از آن است که سودی از این بابت به نصیب نبرده است.
·        دار قالی بوده است که قالی را برده اند و شاعر ـ دار قالی صفت ـ  در گوشه زیر زمین سرد و تاریک و نمور، لخت و عور مانده است.  

5 
خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من 
آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام

·        باز هم همان باند بوده که از غم شاعر خوش و از خوشحالی شاعر غمگین بوده است.
·        این شعر شاعر، اگر تحلیل ما درست باشد، نوعی افشاگری از عوامفریبی باند مش محمود است و ضمنا نوعی خودافشاگری است.

6 
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        شاعر در این بیت شعر به توصیف موضع فعلی اش می پردازد:
·        این به معنی وداع قطعی شاعر با اسلحه، خونریزی و جار و جنجال ایدئولوژیکی به سبک سابق است.
·        شاعر دیگر زیر علم باند مش محمود سینه نمی زند و همراه با اراذل و اوباش به مخالفین یورش نمی برد و در نزاع ایدئولوژیکی به نفع باند مش محمود شرکت نمی ورزد.

·        چرا؟

·        برای اینکه احساس آلت دست بودن و سوء استفاده از سوی آنان می کند.

7 
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل 
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        شاعر در این بیت اعلام می دارد که از بحث به اصطلاح استدلالی خسته است، بی آنکه کمترین دلیل داشته باشد.

·        این اما به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که شاعر تغییر سنگر داده، بی آنکه اقناع منطقی شده باشد.
·        بی آنکه دلیل داشته باشد.

·        سؤال اما این است که چگونه می توان بدون داشتن دلیلی قوی تغییر سنگر داد و از سنگر مش محمود به سنگر مشد حسن خزید؟

8 
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل 
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        برای پاسخ به این پرسش باید منظور شاعر را از  مفاهیم دلیل و استدلال دریافت:

الف
·        دلیل سینه زدن شاعر و امثال او در زیر علم باند مش محمود، فتوای امام و یا ولی فقیه بوده است.
·        یعنی نه دلیل، بلکه دگم (جزم) مذهبی بوده است.

ب


·        منظور شاعر از استدلال و بحث استدلالی نیز بنای عمارت بحث خویش بر اساس دگم یاد شده است:
·        چون امام فرمان همکاری و حمایت از مش محمود را صادر کرده، پس باید جان بر کف از خط او دفاع کرد.
·        در قاموس یأجوج و مأجوج به  این می گویند، «بحث استدلالی!»
·        تا کور شود، هر آنکه نتواند دید و کر شود، هر آنکه نتواند شنید.

·        اکنون سؤال این است که چرا شاعر «بی دلیل بی دلیل بی دلیل بی دلیل» تغییر سنگر داده است؟

9 
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل 
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        شاید برای اینکه امام فتوای صریحی بر علیه باند مش محمود صادر نکرده و دست شاعر از دلیل قوی خالی مانده است.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که اگر امام دلیل جدیدی نداده، نمی تواند دلیل قدیم همچنان معتبر باشد؟

·        چرا.
·        ولی مسئله این است که امام شعار نرمش قهرمانانه داده است و نرمش به معنی حمایت از باند مشد حسن است.
·        به همین دلیل شاعر کلافه و خسته و خالی و توخالی  است.
·        نه توان بحث خیلی خیلی «استدلالی» دارد و نه اجازه تن پروری و پرهیز از نرمش شبانه روزی.

10 
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام 
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام

·        وضع و حال شاعر در این بیت، واضح تر تصویر می شود:
·        شاعر بسان نعل اسب ها در زیر پا افتاده است.
·        شاید برای اینکه دیگر کسی به سیاهی لشکر نیازی ندارد.
·        شاعر و امثال بیشمار شاعر بی مصرف شده اند.

·        ولی چه باک!
·        تشیع آئین دیرین تقیه و توجیه و تطهیر قضایا از همه رنگ است:
·        زیر پای ستوران افتادن را می توان به ترفند واژه بازی، «افتادگی»، شکسته نفسی، فروتنی و تواضع جا زد و از باده خوشبختی سرمست گشت و خود را بسان «تندیس خوش اقبالی» تصور و تصویر کرد و خوش بود.  

11

 غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند 
بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام

·        شاعر بسان بطری آب، خالی و توخالی است، ولی علیرغم خالی و توخالی بودن راضی و خشنود است.

·        به چه دلیل؟

·        به این دلیل که هر کس افتادگی پیشه نکند و مثل مش محمود ادا و اطوار جورج بن جورج در بیاورد و منم منم بگوید، زیر حملات دشمن غرق می شود.
·        زنده آنانند که قهرمانانه نرمش می کنند و نرمش به معنی سازش است و بس.

12

·        حریفی از جناح راست از همین شعر خیلی حال کرده بود  و در ابراز نظر راجع بدان نوشته بود:
·        «چه صمیمانه و چه خودمانی و راحت می گوید:
·        «من دیگه حوصله بحث های انتلکتویلی بیخودی و باد روشنفکری در کردن را ندارم و از عفونت های خود شیفتگی و خود محوری هم خودم را خالی کرده ام.

·        حالا سبک و راحت به جای غرق شدن در پوچی و هیاهوی روزمره، بر روی دریای زندگی رقصآن و شناورم و خودم را بدست "اکنون" سپرده ام!»
·        وصف الحال بود.

13

·        بورژواز واپسین اگر هیچ چیز به درد بخور در کله نداشته باشد، شعور طبقاتی تیزی دارد و در کشف سوزن ایدئولوژیکی در کاهدان حتی خبره و زبردست و رشگ انگیز است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر