اندراس گدو
فیلسوف، پروفسور فلسفه مجارستانی
دکترای فلسفه از دانشگاه علوم بوداپست (1959 ـ 1969)
از هیئت تحریریه مجله موسوم به
«بررسی های مارکسیستی جهان»
مؤلف آثار بیشمار
فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
اول
سرپوش
نهادن بر اهمیت تضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم
یکسان
جا زدن فلسفه با ایدئالیسم
1
·
خودویژگی اصلی فلسفه بورژوائی
واپسین از عرصه بدر راندن زورکی ماتریالیسم است.
·
مراجعه کنید به ماتریالیسم، ایدئالیسم
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
فلسفه بورژوائی واپسین گرایشات ماتریالیستی
موجود در تفکر غیر مارکسیستی را علیرغم اینکه این گرایشات محتوای اصلی آن را تشکیل
نمی دهند و علیرغم اینکه ایدئالیسم تشکیل دهنده ساختار و خطوط فکری اصلی آنها ست، برسمیت
نمی شناسد و چه بسا آنها را به عنوان خطری بر ایدئالیسم تلقی می کند و به بهانه ها
و دلایل زیر بر ضد آن گرایشات ماتریالیستی به لشکرکشی دست می زند:
الف
·
به این بهانه که این گرایشات ماتریالیستی
در صدد شعله ور ساختن مجدد نبردهای خاموش در زمان ماضی اند.
ب
·
به این بهانه که گویا در این
گرایشات ماتریالیستی، آنارشیسم آشیان کرده است.
ت
·
ضمنا برای پافشاری و نفرین بر چالش
ها و مسئله گذاری های برباد رفته و از یاد رفته در ایام ماضی.
3
فریدریش آلبرت لانگه (1828 ـ 1875)
فیلسوف آلمانی
(نئوکانتیانیست، ماتریالیسم ستیز)، پداگوگ و سوسیالیست
آثار:
رابطه تربیت با
جهان بینی حاکم در اعصار مختلف (1855)
اهمیت کارگر در
حال و آینده (1865)
تاریخ ماتریالیسم و انتقاد
از اهیمت آن در حال حاضر (1866)
·
بررسی کنونی از بدیل ماتریالیسم و ایدئالیسم
حاکی از آن است که اهمیت اصطلاحات ماتریالیسم و ایدئالیسم را فریدریش البرت لانگه ـ
مورخ کانتیانیستی و ایدئالیستی ماتریالیسم ـ محو، آشفته و مغشوش می کند.
4
والتر کریستف زیمرلی (1945)
فیلسوف و پروفسور سوئیستی
·
به قول والتر کریستف زیمرلی، «تاریخ
زوال معنی و اهمیت در قرن ما به عنوان مثال، برتراند راسل، وایتهد، آرمسترانگ ـ تئوریسین
مغز ـ ذهن، اسمارت، تا حدودی فایرآبند و غیره، می تواند حاکی از آن باشد که بدیل ماتریالیسم
ـ ایدئالیسم، امروزه دیگر بی معنی است و در پیوندهای نظری ـ استدلالی، دیگر محلی
از اعراب ندارد.»
·
(والتر کریستف زیمرلی، «در ورای ماتریالیسم
و ایدئالیسم»، روزنامه زوریخ، 20. 1. 1978 )
5
·
این حکم بی چون و چرا یکی از وجوه
مشترک مکاتب هرمه نویتیکی، بالاخص و فلسفه حیات و پوزیتیویسم، بالاعم را تشکیل می
دهد.
6
·
انواع مختلف پوزیتیویسم که پشت سر
هم و یا همزمان وارد عرصه شده اند و چه بسا با یکدیگر سر جنگ دارند، جزم و یا دگم
واحدی را همه با هم نمایندگی می کنند و آن عبارت از این است که تضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم،
بدیل و آلترناتیوی به اصطلاح «متافیزیکی» است و امروزه دیگر کهنه شده است.
7
·
حتی پیشاهنگان سینکره تیکی (سینکره
تیسم به اتحاد دو دشمن بر ضد دشمن سوم اطلاق می شود. مترجم) مجموعه پوزیتیویسم که بر محو ناپذیری «متافیزیک»
کذائی وقوف دارند، فکر می کنند که «فلسفه تحلیلی» در ورای ماتریالیسم و ایدئالیسم
مسکن دارد و بر فراز آندو شناور است:
8
·
«فلاسفه
ای که طرفدار پوزیتیویسم و یا «فلسفه تحلیلی» که به همان معنی است، هستند، جمع
همگونی را تشکیل نمی دهند.
·
آنها را می توان متشکل از جریانات
زیر دانست:
الف
·
نومینالیست ها و رئالیست های
افلاطونی
·
مراجعه کنید به نومینالیسم، رئالیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ب
·
فنومنولیست ها و رئالیست های
فیزیکی
ت
·
امپیریست ها و راسیونالیست ها (عقلیون)
·
مراجعه کنید به فنومنولوژی، امپیریسم،
راسیونالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پ
·
فقها (تئولوگ ها)
ث
·
ندانمگرایان (اگنوستیک ها)
ج
·
آته ئیست ها
·
مراجعه کنید به تئولوژی،
اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)، آته ئیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
9
·
ولی آنچه که باعث اتحاد آنها می
شود، این مسئله است که آنها همه درجستجوی حقیقت و وضوح اند.»
·
(اسلر،
«تئوری علم»، تعریف و تقلیل، ص 13، 1970)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر