۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (385)

اثری از مجله ارجمند هفته

نوشته ی من یادداشتی انتقادی است، و نه آن گونه که شما گفته اید پژوهش. دوم آن که دوست گرامی به فرض که نوشته ی من به گفته ی شما "نثر شیوا و دلنشین ایشان از محتوای فقیر پنهان در آن فرسنگ ها جلوتر می تازد." 
 به عبارت دیگر به گفته شما نوشته ی من با وجود نثر شیوا فاقد محتوا است 
  حتا با با پذیرش داوری شما، من نمی دانم چرا شما نوشته ی مرا فرمالیستی می نامید؟
من برپایه داوریت می توانم حدس بزنم که شما آشنایی چندانی با رویکرد فرمالیستی نداری.
چرا که اگر شما با مبانی رویکرد فرمالیستی آشنا بودی دست کم می دانست هیچ کس،هیچ نوشته ی بی محتوایی را به علت نثر شیوای آن فرمالیستی نمی نامد.
و اما آن چه درباره ی محتوای نوشته من گفته ای، تا آن جا که من متوجه شدم و به نوشته ی من مربوط است شما بر پایه دو عبارت نوشته ی من یعنی نظام و نابهنگامی نظام حاکم، چند پرسش و پاسخ طرح کرده ای که من متوجه ربط آن ها به نوشته و موضع خود نشدم. برای نمونه من در نوشته ی خود چرا باید منظورم از نظام، آن گونه که شما می گویید شاید یا باید فرماسیون تاریخی- احتماعی آن هم در مقیاس جهانی باشد؟ در حالی که شما خیلی ساده می توانستید با توجه به زمینه بحث دریابید که سخن بر نظام سیاسی حاکم و نسبت آن با کهریزک به منزله ی مثال استثنایی است. دوست گرامی معنای هر واژه را بر پایه ی کاربرد آن در متن و زمینه ی آن معنا می کنند، نه بر پایه ی معنایی جدا از متن و زمینه ی آن. مهم تر آن که من متوجه نشدم چرا من باید پاسخ گوی جنایت کروبی و موسوی باشم؟ من که به روشنی گفته ام کهریزک محصول ضروری کل نظام است و تلاش زیبا کلام را نیز به مثابه عنصری از اصلاح طلبان، در تبرئه نظام نقد کرده ام. شما اگر مرعوب یک وجب عنوانی که در پی نام زیبا کلام ردیف کرده اید، نبودید این پرسش ها را از ایشان باید می پرسیدید، نه از من. پارسا نیک جو
پارسا نیکجو
 سرچشمه:

تارنمای دایرة المعارف روشنگری
چاله ها و چالش ها (383)

مسعود بهبودی
·        خیلی ممنون.
·        ما همین نوشته شما را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

به عبارت دیگر به گفته شما نوشته ی من با وجود نثر شیوا فاقد محتوا است
(پارسا)  

·        یکی از عادات ما ایرانی ها بحث انتزاعی، کلی و چه بسا سوبژکتیف و دلبخواهی است:
·        ما نوشته ایم:
·        «فرم پژوهش  پارسا نیکجو، بویژه نثر شیوا و دلنشین ایشان از محتوای فقیر پنهان در آن فرسنگ ها جلوتر می تازد.»

·        از این حکم (جمله) به هیچ ترفندی نمی توان نتیجه گرفت که ما مدعی «بی محتوائی پژوهش شما بوده ایم.»  
·        معنی جمله ما این است که در نوشته شما  فرم وزین تر و قوی تر از محتوا ست.
·        همین و بس.

من نمی دانم چرا شما نوشته ی مرا فرمالیستی می نامید؟
(پارسا)  

·        ما نوشته ایم:
·        «فرمالیسم در کشور ما متأسفانه سابقه ای دیرین و دیرنده دارد.»
·        این بدان معنی نیست که ما نوشته شما را فرمالیستی تلقی کرده ایم.
·        در نوشته فرمالیستی فرم یک تاز میدان است و از محتوا چندان خبری نیست.
·        اگر خدا نکرده چنین می بود، ما حرفی برای گفتن نمی یافتیم.

هیچ نوشته ی بی محتوایی را به علت نثر شیوای آن فرمالیستی نمی نامد.
(پارسا)
  
·        ما کجا به دلیل نثر شیوا نوشته ای را فرمالیستی نامیده ایم؟
·        ما نثر شیوا و دلنشین شما را ستوده ایم و قبل از هر چیز برجسته کرده ایم.
·        نه برای تعارف.
·        بلکه برای اینکه واقعا زیبا و نیرومند است.

و اما آن چه درباره ی محتوای نوشته من گفته ای، تا آن جا که من متوجه شدم
(پارسا)
  
·        همین جمله خود را بار دیگر بخوانید و به تناقض آن با جمله قبلی تان پی ببرید:
·        اگر ما نوشته شما را «فاقد محتوا» دانسته بودیم، در باره چیزی که وجود ندارد، چگونه می توانستیم، چیزی بگوییم؟

شما بر پایه دو عبارت نوشته ی من یعنی نظام و نابهنگامی نظام حاکم، 
چند پرسش و پاسخ طرح کرده ای که من متوجه ربط آن ها به نوشته و موضع خود نشدم.

·        ما پیشاپیش نوشته ایم که «نمونه هائی در این زمینه (در زمینه فقر محتوائی)  از این مقاله قابل ذکر اند»
·        همین و بس.
·        هدف ما اثبات فاکتمند ادعای  خود بوده است.
·        مگر هر کس دیگر برای اثبات ادعای خود جز این می کند؟

چرا باید منظورم از نظام، آن گونه که شما می گویید  
شاید یا باید فرماسیون تاریخی- اجتماعی آن هم در مقیاس جهانی باشد؟

·        منظور ما این بود که مفهوم نظام در نوشته شما تصریح نشده است:
·        در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی نظام اجتماعی ـ اقتصادی و یا فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی وجود دارد که انعکاس درست نظام اجتماعی ـ اقتصادی واقعا موجود در هر جامعه است.
·        مفهوم نظام سیاسی فی نفسه بیانگر چیز روشنی نیست.
·        این جور  مفاهیم عمدتا برای نگفتن اصل قضیه به خدمت گرفته می شوند.
·        بنظر ما بهتر است که دیالک تیک حاکمیت و حکومت در نوشته ها مد نظر باشد.
·        در غیر این صورت در و دروازه به روی عوامفریبی و خود فریبی باز می شود.
·        چون فرم واحدی می تواند چه بسا محتواهای متضاد داشته باشد:
·        فرم مشروطه حکومت هم می توان حاوی حاکمیت بورژوازی رقابت آزاد باشد، هم حاوی حاکمیت بورژوازی انحصاری باشد، هم حاکمیت نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی، هم حاکمیت نیمه فئودالی ـ نیمه استعماری  

برای نمونه من در نوشته ی خود در حالی که شما خیلی ساده می توانستید 
با توجه به زمینه بحث دریابید که سخن بر نظام سیاسی حاکم است.

·        ایراد ما همین هم بود:
·        نوشته باید جامع و مانع باشد تا خواننده دست به دامن حدس و گمان و تخیل نشود.
·        ضمنا با جابه جائی مهره ها در کشور که نظام سیاسی کذائی عوض نشده است.  

و نسبت آن (نظام)  با کهریزک به منزله ی مثال استثنایی است.

·        ما خواستیم بگوییم که استثنائی نیست.
·        قحط کهریزک که نبوده است.
·        فقط وقتی بخشی از طبقه حاکمه سرکوب می شود، مسئله اهمیت کسب می کند.
·        و گرنه توده های مولد و زحمتکش و نمایندگانش مثل مور و ملخ سرکوب می شوند و کسی ککش نمی گزد.
·        ما خواستیم یادآور شویم که حقیقت فقط به مثابه حقیقت تام و تمام، حقیقت است و نه به مثابه حقیقت نیم بند.

من که به روشنی گفته ام کهریزک محصول ضروری کل نظام است و
 تلاش زیبا کلام را نیز به مثابه عنصری از اصلاح طلبان، در تبرئه نظام نقد کرده ام.

·        آری.
·        حق با شما ست.
·        ایراد ما این بود که سرکوب (کهریزک و اوین و غیره) نه با جنبش سبز شروع شده و نه با نظام سیاسی فقط ایران بلکه با نظام اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری بطور کلی در مقیاس  ملی و بین المللی در رابطه است و راه حل مسئله هم در پایان دادن به این نظام است.

شما اگر مرعوب یک وجب عنوانی که در پی نام زیبا کلام ردیف کرده اید،
 نبودید این پرسش ها را از ایشان باید می پرسیدید، نه از من.

·        طرح سؤال فقط  فرم انتقاد است و نه محتوای آن.
·        از شما چه پنهان که ما زیبا کلام را ببرکت شما شناختیم و قبلا نمی شناختیم.
·        شما را بیشتر از ایشان می شناختیم.
·        چون نوشته های تان را هر چند نه زیاد، ولی خوانده ایم.

·        ضمنا نویسنده باید شاد باشد که نوشته اش خوانده می شود و محتوای نوشته اش مورد تأمل قرار می گیرد.
·        انتقاد عینی را هرگز نباید با عیب جوئی و عیب گوئی فئودالی عوضی گرفت.
·        انتقاد نشانه نهایت علاقه و احترام به همنوع است.
·        مگر انتقاد مادر ـ پدر از فرزند نشانه خصومت است؟

پایان

۱ نظر:

  1. ضمن سپاس دوباره از دوستان گرامی میم حجری و مسعود بهبودی.
    بهبودی گرامی نخست آن که من همواره سپاس گزار لطف بی دریغ منتقدان خود بوده و هستم.به همین دلیل در هر پاسخ خود پیش از هر کلامی سپاس گزاری خود را بیان می کنم، و هرگز در پی نیت خوانی منتقدان خود نبوده ام و نخواهم بود. و همواره می کوشم در برابر انتقادهای منطقی منتقدان، به خطای خود اعتراف نموده و به انتقادهای ناروای آنان پاسخی منطقی و درخور دهم. به همین دلیل من حکمت عبارات پایانی نوشته ی شما را نفهمیدم، آیا من در پاسخ خود نقد شما را خصمانه ارزیابی کرده ام؟ یا شما را به عیب جویی فئودالی متهم کرده ام؟ که چنین پاسخی داده اید، یا نه فقط خواسته اید به طور کلی به طرح انگیزه و نیت خود اشاره ای کلی کنید؟ اشکال طرح چنین اشاره های کلی که نه به موضوع بحث ربط دارد و نه محل نزاع نویسنده و منتقد است، آن است که به خواننده القا می کند که گویا یکی از طرف های بحث مدعای چنین موضوعی شده است. مهم تر آن که خود این عبارات کلی بی ربط به بحث می تواند به بحثی خارج از موضوع مورد بحث دامن زند. برای نمونه همین عبارات کلی شما مرا واداشت که این توضیحات را ارائه دهم و یاد آور شوم که دوست گرامی من انتقاد ما به تاریک اندیشی و استبداد و مناسبات سرمایه داری و... نشانه ی خصومت ما نسبت به این پدیده ها است.
    دوست گرامی من شما از سویی می گویید « در نوشته شما فرم وزین تر و قوی تر از محتوا ست.» از سوی دیگر می گویید « در نوشته فرمالیستی فرم یک تاز میدان است و از محتوا چندان خبری نیست.» بعد مدعی می شوید که « این بدان معنی نیست که ما نوشته شما را فرمالیستی تلقی کرده ایم.» آیا این نشانه ی تناقض گویی شما نیست؟
    دوست گرامی، من عبارت محتوای فقیر شما را به معنای فاقد محتوا تعبیر کرده بودم، امری که سبب اعتراض شما شده است، حالا خود شما می گویید یعنی چندان خبری از محتوا نیست. آیا به راستی تعبیر من با تعبیر شما خیلی تفاوت دارد؟ هر چند من می پذیرم که درست تر بود که من به عین عبارت شما اشاره می کردم.
    دوست گرامی، من نه گفته ام چرا برای اثبات مدعای خود از متن من مثال آورده ای، من می گویم شما به طرح پرسش های بی ربط به موضوع پرداخته ای، شما دوباره به جای پرداختن به محل نزاع به طرح موضوعات دیگر پرداخته ای! برای نمونه گفته ای « در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی نظام اجتماعی ـ اقتصادی و یا فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی وجود دارد که انعکاس درست نظام اجتماعی ـ اقتصادی واقعا موجود در هر جامعه است.» این عبارات آشفته چه ربطی به موضوع مقاله ی من دارد. من گفته ام موضوع بحث من درباره ی نظام سیاسی حاکم و نسبت آن با کهریزک به مثابه مثال استثنایی آن است، شما می گویی « نوشته باید جامع و مانع باشد تا خواننده دست به دامن حدس و گمان و تخیل نشود. ضمنا با جابه جائی مهره ها در کشور که نظام سیاسی کذائی عوض نشده است. ما خواستیم بگوییم که استثنائی نیست. قحط کهریزک که نبوده است. ما خواستیم یادآور شویم که حقیقت فقط به مثابه حقیقت تام و تمام، حقیقت است و نه به مثابه حقیقت نیم بند.» نخست آن که هیچ مقاله ی سیاسی نمی تواند راه تخیل و حدس و گمان خواننده را ببندد. دوم آن که هر خواننده ای با توجه به علائق و منافع خود و هم چنین سطح آشنایی خود با مبانی نظری موضوع بحث و مفاهیم طرح شده و بر اساس پیش فرض های خود و... به تاویل متن می پردازد. برای نمونه شما اگر با مفهوم مثال استثنایی به مفهوم آگامبنی آن آشنا بودید، چنین برداشتی از متن نمی کردی.
    با تمام این حرف ها ارج گزار مهر بی دریغ شما هستم.

    پاسخحذف