۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

سیری در حماسه داد (6)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر) 
سرچشمه: راه توده   
تحلیلی از شین میم شین 

اخیرا، حماسه داد را دوباره در ایران تجدید چاپ كرده اند.
اسم نویسنده و محقق را حذف نكرده اند- كه حذف شدنی هم نبوده و نیست - اما مقدمه آن را برداشته اند.
دلیل حذف این مقدمه را نه در جهت گیری سیاسی، بلكه در محتوای افشاگرانه آن باید جستجو كرد.
محتوایی كه علیه استبداد و خودكامگی و سلطنت است و جمهوری اسلامی‌اكنون سال ها ست كه پا در ركاب همین استبداد و خودكامگی با نام "نظام ولایت فقیه" ركاب می‌زند.
چنان كه وقتی این مقدمه خوانده می ‌شود، شیوه تبلیغ استبداد پذیری و "ولایت" پذیری تداعی می‌شود و گوئی آنچه در باره نظام شاهنشاهی جوانشیر گفته، مصداق حكومتی است كه اكنون بر ایران سلطه دارد.
جز این هیچ دلیل دیگری برای حذف مقدمه زیبا، مستدل و افشاگرانه "حماسه داد" نمی‌توان پیدا كرد. 
ناشر حماسه داد

·        بررسی این اشاره ناشر «حماسه داد» خود بهانه خوبی برای ورود در تحلیل آن است.

ناشر 
دلیل حذف این مقدمه را نه در جهت گیری سیاسی، بلكه در محتوای افشاگرانه آن باید جستجو كرد.

·        منظور ناشر از این جمله، مشخص نیست.
·        چون محتوای مقدمه مورد نظر، شامل جهتگیری سیاسی جوانشیر نیز باید باشد.
·        خواه آشکار و خواه پنهان.

ناشر 
محتوایی كه علیه استبداد و خودكامگی و سلطنت است و جمهوری اسلامی ‌اكنون سال ها ست كه پا در ركاب همین استبداد و خودكامگی با نام "نظام ولایت فقیه" ركاب می‌زند.

·        ناشر حساب فرم را از محتوا جدا می کنند.
·        آن سان که این توهم پیش می آید که گویا فرم «حماسه داد» می تواند بر خلاف محتوای آن، «علیه استبداد و خودكامگی و سلطنت» نباشد.
·        چنین چیزی محال است.
·        فرم و محتوا همیشه دست اندر دست با یکدیگر می روند و همدیگر را مشروط می سازند.

1

·        اتفاقا ذره ذره ی «حماسه داد» و اصولا هر نوشته ای از جوانشیر، بلحاظ فرم، سمتگیری آشکار و شورانگیزی «علیه استبداد و خودكامگی و سلطنت» و سرمایه دارد.
·        جوانشیر از خمیره روزبه است و سری سرشار از شور و شعور دارد.

2

·        علاوه بر این، در آثار حزب توده، بویژه پس از انتشار نوید، فرم نوشته ها بمراتب قوی تر و سلحشورتر از محتوای آنها بوده است.

·        این فرمالیسم شورانگیز تا حدودی در آثار خود جوانشیر و بویژه در آثار حیدر مهرگان به اوج می رسد.
·        علت این فرمالیسم پر شور و کمشعور را باید هم در جو روحی و روانی حاکم بر کشور دانست و هم در فقر نظری احزاب و سازمان های سیاسی.

ناشر 
چنان كه وقتی این مقدمه خوانده می ‌شود، شیوه تبلیغ استبداد پذیری و "ولایت" پذیری تداعی می‌شود و گوئی آنچه در باره نظام شاهنشاهی جوانشیر گفته، مصداق حكومتی است كه اكنون بر ایران سلطه دارد. 
جز این هیچ دلیل دیگری برای حذف مقدمه زیبا، مستدل و افشاگرانه "حماسه داد" نمی‌توان پیدا كرد.

·        شاید ناشر به نحوی از انحاء حق داشته باشند.
·        ولی بخش عمده این نظر، سوبژکتیف است.

·        چرا و به چه دلیل؟
1

·        ما برای اثبات نظر خود به مقدمه مورد نظر، نظری می افکنیم.
·        تا به تحلیل عینی آن مبادرت ورزیم و نظر خود را نه از کله خود، بلکه از نوشته ی خود مؤلف «حماسه داد» استخراج کنیم:

جوانشیر 
فردوسی آزاداندیشی است که روحانی نمایان سیه دل، مدافع رژیم های خودکامه و خرافه پرست، جسد او را در گورستان نپذیرفتند. 

·        بنظر ما دلیل حذف مقدمه جوانشیر، همین جمله ایشان باید باشد.

·        اگرچه ایشان با احتیاط به جای واژه «روحانیان»، از واژه «روحانی نمایان» استفاده می کنند، ولی در هر صورت به توصیف دقیق سمتگیری سیاسی و ایدئولوژیکی روحانیت می پردازند:
·        سیه دلی

·        مدافعه از رژیم های خودکامه

·        خرافه پرستی

·        تکفیر فردوسی

·        عدم پذیرش جسد او در گورستان.

·        از این رو، این نظر ناشر دقیق نبوده است.

تلاشی در جهت تحلیل فصل اول حماسه داد 
"موسولینی اسلام" 
حکومت پیشوائی رضاخان 
فصل اول
تحریف شاهنامه

·        تحلیل جوانشیر، روی هم رفته، تحلیل علمی و مستدل ارزشمند و ستایش انگیزی است.
·        استدلالات و استنتاجات ایشان در مجموع و ماهیتا درست اند.

1

·        آنچه می توانست دقیقتر پی جوئی شود و توضیح داده شود، تضاد عینی امپریالیسم انگلیس با امپریالیسم آلمان است و نوسان طبقه حاکمه کشور با دربار رضاشاهی در رأس آن، میان آندو و نهایتا گسست از امپریالیسم انگلیس و پیوست به فاشیسم آلمان.

2

·        البته بر اساس فاکت های موجود، حق با جوانشیر است.
·        امپریالیسم انگلیس بنا بر منافع عام بورژوازی، باطنا نه تنها مؤید و مشوق فاشیسم در اروپا بوده، بلکه شخص چرچیل حتی به ستایش علنی از موسولینی، هیتلر و باند جنایتکارش پرداخته است.

3

·        ولادیمیرو گیاچی در نوشته ای تحت عنوان «گروگانگیری واژه ها ـ سخن از کدامین دموکراسی است؟» اوضاع آن زمان را به شرح زیر توضیح می دهد:
·     «به محض اینکه در بسیاری از کشورهای اروپائی، حق انتخابات عمومی برای مردان (1918 ـ 1919) برسمیت شناخته می شود، طبقات حاکمه بلافاصله کابوس فاشیسم و نازیسم را بر سر مردم آوار می کنند.

·        آنجا هم که این بلا بر سر مردم آورده نمی شود، مثلا در انگلستان، تجربه فاشیستی در میان اعضای طبقات حاکمه، از محبوبیت و اعتبار خارق العاده ای برخوردار است.


·        وینستون چرچیل، در سال 1933 میلادی، درست در زمانی که هیتلر به عنوان صدر اعظم آلمان اعلام می شود، ضمن سخنرانی برای جبهه ضد سوسیالیستی بریتانیا می گوید:

·        «موسولینی، این تجسم روح روم باستان، این بزرگترین قانونگزار زنده، به بسیاری از ملت ها نشان داد، که چگونه می توان در مقابل یورش سوسیالیسم ایستادگی کرد.

·        موسولینی راهی را نشان داد، که هر ملتی که با جسارت رهبری شود، می تواند در پیش گیرد.

·        موسولینی با رژیم فاشیستی خویش، برای کشورهائی که بر ضد سوسیالیسم مبارزه می کنند، سرمشقی برای سمتگیری است.» 
جوانشیر  
این تبلیغات مبتذل درباری طی پنجاه سال تأثیری در جهت «شاه پرست» و «نژاد پرست» کردن مردم ایران نداشته و نتوانسته است «نظام شاهنشاهی» را به روان جامعه ایرانی تحمیل کند.

 ·        این نظر جوانشیر به دلایل نظری و تجربی متعدد نادرست است:

الف

·        اولا تبلیغات از هر نوع، بلحاظ نظری (تئوریکی) نمی تواند بی اثر و بی ثمر بماند:
·        چون اگر نظر (بی اعتنا به صحت و سقمش) در توده نفوذ کند به قدرت مادی بدل می شود.

·        بویژه اگر تبلیغات بوسیله طبقه حاکمه صورت گیرد که همه بلندگوهای تبلیغاتی را در اختیار خود و به عبارت دقیقتر در انحصار خود دارد.
·        آنهم نه به مدت چند سال، بلکه به مدت 50 سال.
·        هرگز نباید به مبارزه ایدئولوژیکی از بالا کم بها داد.
·        توده به خودی خود به آگاهی علمی دست نمی یابد و نمی تواند هم دست یابد.
·        آگاهی علمی و یا ضدعلمی، در هر صورت از خارج وارد توده می شود.


ب

·        لنین با اشاره به تصریحات بی چون و چرای انگلس تأکید می ورزد که طبقه کارگر باید نه فقط در دو عرصه اقتصادی و سیاسی، بلکه علاوه بر آن، در عرصه ایدئولوژیکی  به مبارزه پیگیر و بی امان مبادرت ورزد.
·        برای روشنگری بدیلی وجود ندارد.
·        این حقیقت امر از اهمیت چشمگیر تبلیغات  ـ چه تبلیغات ارتجاعی و چه روشنگری علمی و انقلابی ـ پرده برمی دارد.
ت

·        از همین حکم جوانشیر می توان به کم بهادادن حزب توده به امر روشنگری علمی و انقلابی، یعنی به مبارزه ایدئولوژیکی مصمم و پیگیر از سکوی جهان بینی طبقه کارگر پی برد.
·        یکی از علل اصلی ضعف حزب توده و نیروهای مدعی طرفداری از سوسیالیسم، همین ضعف تئوریک آنها و ناتوانی از چالش ایدئولوژیکی در عرصه ملی بوده، کماکان است و خواهد بود.

پ

·        نکته دیگری که جوانشیر نادیده می گیرند، انجام بخش چشمگیری از وظایف انقلابات شکست خورده بوسیله ضد انقلاب پیروزمند است.
·        هم رضا شاه و هم محمد رضا شاه بخش مهمی از مفاد برنامه حزب کمونیسمت ایران و حزب توده ایران را جامه عمل می پوشانند.
·        همین اقدامات به گسترش پایگاه طبقاتی طبقه حاکمه منجر می شود و به افزایش محبوبیت قانونمند دربار پهلوی و نتیجتا جاذبه توده گیر ایدئولوژی آن.

ث

·        گرایشات فاشیستی دربار پهلوی فقط به تبلیغات عادی محدود نبوده است.
·        جوانشیر نمی تواند بی خبر باشد از اینکه صدها رساله و کتاب فاشیستی و از آنجمله «نبرد من» هیتلر، «چنین گفت، زرتشت» نیچه و غیره ترجمه و توزیع می شوند.
·        همین ادبیات فاشیستی همچنان و هنوز مؤثر واقع می شوند و سدی در برابر روشنگری علمی و انقلابی اند.

ج

·        مشاهدات تجربی نیز نظر جوانشیر را تأیید نمی کنند.
·        طرفداری دهقانان و کارگران و بخشی از روشنفکریت از دربار پهلوی بویژه پس از اصلاحات ارضی چشمگیر بوده است.
·        ما از جامعه ایران خبر زیادی نداریم.
·        ولی احتمال آن می رود که مردم ایران همچنان و هنوز خاندان پهلوی را به عنوان آلترناتیوی در مد نظر داشته باشند.
·        مردم هرگز رژیمی را که نیروهای مولده را توسعه داده باشد، حتی اگر شکست خورده باشد، فراموش نمی کنند.
·        این حقیقت امر هم در مورد خاندان پهلوی باید صادق باشد و هم در مورد استالین.

جوانشیر 
ولی نباید انکار کرد که به اعتبار فردوسی لطمه زده، تا جایی که حتی در جرگه روشنفکران ایران طبیعی تلقی می شود که اگر نه همه، لااقل بخشی از نسبت هایی که دربار پهلوی به فردوسی می دهد، منطبق با واقعیت است.

·        اینکه سوء استفاده رژیمی از فردوسی در جهت تبلیغات فاشیستی به اعتبار او لطمه خواهد زد، بی تردید است، ولی دفاع نظری و علمی مستدل از شاهنامه نیز صورت نگرفته است.
·        علت این امر بنظر ما فقر نظری اسفبار حزب طبقه کارگر بوده است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر