۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (45)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)

(اصفهان ـ وین)

 وطن، وطن!

تحلیلی از شین میم شین 
·        کنون اگر چه خنجری میان کتف خسته ام

·        اگر چه ایستاده ام

·        و یا ز پا فتاده ام

·        برای تو، به راه تو شکسته ام         
·        اگر میان سنگ ‌های آسیا

·        چو دانه های سوده ام

·        ولی هنوز گندمم

·        غذا و قوت مردمم

·        همانم آن یگانه ‌ای که بوده ام         
·        سپاه عشق در پی است
·        شرار و شور کارساز با وی است         
·        دریچه ‌های قلب باز کن
·        سرود شب شکاف آن، ز چار سوی این جهان
·        کنون به گوش می رسد
·        من این سرود ناشنیده را
·        به خون خود سروده ام         
·        نبود و بود برزگر، چه باک
·        اگر بر آید از زمین
·        هر آنچ او به سالیان
·        فشانده یا نشانده است         
·        وطن، وطن،
·        تو سبز جاودان بمان که من
·        پرنده‌ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
·        به دور دست مه گرفته پر گشوده ام.
 
سیاوش 
کنون اگر چه خنجری میان کتف، خسته ام 
اگر چه ایستاده ام 
و یا ز پا فتاده ام 
برای تو، به راه تو شکسته ام
·        معنی تحت اللفظی این بند شعر:
·        اکنون، خواه در حالیکه خنجری در میان کتفم روییده و زخمی و مجروح گشته ام و خواه در حالیکه ایستاده ام و یا از پا افتاده ام، بی اعتنا به فرم نمودین بود خویش، برای تو بوده ام و در راه تو شکسته ام.         
·        سیاوش در این بند شعر، از گذشته سرشته به رزم توده و حزب توده به زمان حال سرشته به رنج پل می زند و به وصف حال می پردازد:
·        نوعی اوتوبیوگرافی از توده و حزب توده و توضیح دلیل وضع و حال!         
·        شاعر نه از زبان خویشتن، بل به نمایندگی از طرف توده و حزب توده اعلام می دارد که نه برای دلخوشی های حقیر، نه برای نیل به خواهش های این و آن، بل برای وطن، برای توده عمری به پیکار بوده است و زخم و جراحت خونچکان از خنجر نشسته بر کتف گردان رهایش نهائی، نشانه همین رزم رهائی بخش است.
·        نیت شاعر توده و حزب توده نه خودستائی، بلکه اعلام وفاداری و سرسپردگی توده ای به حقیقت عینی و تاریخی و اعلام موضع طبقاتی صریح و بی چون و چرا ست:
·        شاعر به نمایندگی از طرف توده و حزب توده ـ بی اعتنا به بود و نبود نمودین بالفعلش ـ همچنان و هنوز خدمتگزار وطن است، چنانکه همیشه بوده است.
 
سیاوش 
اگر میان سنگ ‌های آسیا 
چو دانه های سوده ام 
ولی هنوز گندمم 
غذا و قوت مردمم 
همانم، آن یگانه ‌ای که بوده ام

·        معنی تحت اللفظی این بند شعر:
·        اگرچه میان سنگ های آسیاب زندگی، بسان دانه ها خرد گشته ام، ولی ماهیتم همان است که همیشه بوده است:

·        همچنان و هنوز گندمم و قاعدتا غذا و قوت مردمم.

·        همان یگانه ای هستم که همیشه بوده ام.         
·        برای درک شعر سیاوش و سایه (هوشنگ ابتهاج) باید عضو ارگانیک توده و حزب توده بود.
·        و گرنه تمیز محتوای غزل سایه از غزل های شعرای کلاسیک فئودالی و یا بورژوائی محال خواهد بود.
·        اینکه غزلی از سایه ـ بی اعتنا به کهنه و نو بودنش ـ بلافاصله صدها بار به اشتراک گذاشته می شود و آرش کمانگیر سیاوش از طرف بورژوازی «ملی» واپسین مورد تجلیل و تحسین قرار می گیرد و یا شعر بلند او تحت عنوان «مهره سرخ» اجرا می شود و بطرزی پراگماتیستی مورد سوء استفاده قرار می گیرد، یا نشانه فقدان فهم و فراست حضرات است و یا نوع دیگری از غصب و چپاول ثروت معنوی توده و حزب توده است.         
·        «من» سیاوش ـ بر عکس «من» های سرشته به نخوت شعرای فئودالی و بورژوائی واپسین ـ نه «من» فردی و شخصی، بلکه «من» نوعی است.
·        به عبارت دقیقتر، «من» طبقاتی است، «من» توده ای است، «من» حزب توده ای است. 
·        اتفاقا در این بند شعر رد پای احسان طبری ـ ایدئولوگ رزمنده بغایت هومانیست و ستمدیده توده و حزب توده ـ به چشم می خورد:
 احسان طبری

و همچون آسیای گردنده

ـ عمری ـ

درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم.
·        سیاوش در این بند شعر، انگار دیالک تیکیت تصور و تصویر طبری را در پله متعالی تری برقرار و تکمیل می کند.
·        سیاوش انگار جفت دیالک تیکی تصور و تصویر طبری را بطور «غریزی» ـ طبقاتی یادآور می شود:
·         حقیقت عینی نیز جز این نبوده است:
·        توده و حزب توده نه فقط «همچون آسیای گردنده، عمری درشت ستانده و نرم واپس داده»، بلکه خود در «میان سنگ ‌های آسیا چو دانه های سوده» بوده است.         
·        بدین طریق سیر و سرگذشت توده و حزب توده در مخیله طبری و سیاوش بطرزی رئالیستی تصور و تصویر می شود:
·        توده و حزب توده به مثابه تجسم آسیاب گردنده و دانه های سوده!
·        توده و حزب توده به مثابه همیشه درشت ستاننده و نرم واپس دهنده:
 الف

·        توهین و تحقیر و افترا و تهمت و دشنام و ناسزا شنونده و سر به زیر افکننده و زهر دشنام و ناسزا غورت دهنده! (طبری)
ب

·        توده و حزب توده به مثابه ـ همیشه تاریخ ـ ستم کشنده و زیر فشار طبقات حاکمه خرد و خمیر و خراب شونده و علیرغم آن به تولید ثروت مادی و معنوی جامعه و جهان، ادامه دهنده! (سیاوش)         
·        دیالک تیک سنگ های آسیا و دانه ها بودن همیشگی توده ها و حزب توده ها همین است و بس!
·        توده و حزب توده به مثابه مولد بلامنازع ثروت مادی و معنوی جامعه،  برغم تحمل شلاق و شکنجه و اعدام مدام.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر