۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

متاتحلیلی بر تحلیل سیاوش کسرائی (6)

 تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
  گاف سنگزاد

سیاوش
«مرغ آمین، آذرخش خشمی درشب دیارما!»   
تا آنجا كه من جسته ام، لغت «آمین» كه در اصل عبری است به معنای بپذیر، چنین باد، مستجاب كن و به اجابت مقرون باد است و همچنین نام ستاره ای است كه گویند بهنگام طلوع آن، دعا مستجاب می شود و از اسماء باری تعالی نیز است.
ومرغ آمین فرشته ای است كه در هوا پرواز كند و همیشه آمین گوید و هر دعائی كه به آمینش رسد، مستجاب شود:
دعای ما به اجابت، نمی شود نزدیك
كشیده زلف تو در دام، مرغ آمین را

مولانا بهشتی  

·        سیاوش اکنون به تحلیل اوبژکتیف شعر نیما می پردازد و رد پای مرغ آمین را در فرهنگ بشری می جوید.

سیاوش
ازاین بیشتر، ردپائی از پرواز این مرغ در ادبیات مكتوب ما نیست و یا اگر هست، من نیافته ام.
ولی از كودكی و از زبان سالخوردگان می شنیدم كه در بیان غم ها و آرزوها بهم هشدارمی دهند كه
«مرغ آمین گوی در راه است»، تا گوینده تفأل بد نزند (فال بد نزند)  و سخن سرانجامی نوید بخش بیابد.

·        سیاوش ضمنا به باورهای پیران قوم اشاره می کند و رد پای دیگری از مرغ آمین نشان خواننده می دهد.


سیاوش
  و اما هرچه گویندگان گذشته در شناساندن این مرغ خست كرده اند، نیما با گشاده دستی تمام او را معرفی می كند:
استاد چیره دست است آن نا خدای ترس
عنقا ندیده صورت عنقا كند همی!

·        سیاوش در این بند تحلیل به مقایسه نیما با پیشینیان می پردازد و نیما را استاد زبردستی تلقی می کند که به قول شاعری، بی نیاز از دیدن عنقا، چهره عنقا را نقش می زند.
·        نیما به نظر سیاوش از قوه تخیل خلاقی برخوردار بوده است.


سیاوش
  و با قدرتی شگرف، سیمای روزگار رفته این طرح گرامی خلق ما را رنگ وضوح می زند كه این فرمان نیما ست درهنر، كه می گوید:
مرغ آمین، درد آلودی است، كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
بازگشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روزگشایش را
درپی چاره بمانده
می شناسد آن نهان بین نهان دان ( گوش پنهان جهان دردمند ما)
جوردیده مردمان را
با صدای هردم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد
می دهد پیوند شان با هم
می كند از یأس خسران بار آنان كم
می نهد، نزدیك با هم، آرزوهای نهان را
بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را
رشته در رشته كشیده ( فارغ ازهرعیب كاو را برزبان گیرند)
برسرمنقار دارد رشته سر در گمش را.

·        بدین طریق، تحلیل اوبژکتیف شعر نیما به پیش می رود.


سیاوش
  آواره ای كه تا آنسوی این بیدادخانه كه من و شما آشنا در آن ویلانیم، رفته و بازگشته
مرغ آمین، شب گذر درد آلوده ای است كه رغبتی به شادی های خاص تن خویش ندارد.

·        اکنون مرغ آمین از دید نیما کاراکتریزه می شود، بلحاظ شخصیت و شرح حال تصویر می شود:


سیاوش
  آواره ای كه تا آنسوی این بیدادخانه كه من و شما آشنا در آن ویلانیم، رفته و بازگشته

·        مرغ آمین از دید نیما، مرغ آواره ای است.

·        آواره به چه معنی است؟

1
مرغ آمین، درد آلودی است، كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه

·        در فرهنگ واژگان فارسی، آواره به معانی زیر آمده است:
·        از وطن دور افتاده
·        در بدر  
·        از وطن بیرون کرده
·        نفی بلد شده .
·        گم گردیده
·        بی نام و نشان
·        گریخته
·        پراکنده
·        پریشان

·        مرغ آمین همه خصوصیات اعضای حزب توده ها را دارد:
·        مرغ آمین، مرغ مهاجر است.
·        از دیار خویش دور افتاده است.
·        حسرتکش ساده ترین پیوندهای بر باد رفته است.

2
مرغ آمین، درد آلودی است، كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه

·        مرغ آمین، مرغ تبعیدی است.
·        به قول برتولت برشت، نه مرغی ـ داوطلبانه ـ ترک دیار خویش گفته، بلکه مرغی ـ به زور و تهدید ـ رانده شده از میهن خویش است. 
3
مرغ آمین، درد آلودی است، كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه

·        مرغ آمین مرغ دردمندی است.

·        تبعید و مهاجرت و درد همیشه دست در دست یکدیگر می روند.

·        برای اینکه راندن اصیل ترین نمایندگان ملتی به این سادگی ها نیست.
·        برای اینکه سازندگان حقیقی سرزمینی را نمی توان بدون بی آبروسازی، بدون اعتراف گیری در ملأ عام به وطن فروشی و جاسوسی، بدون اتهام به خیانت به ملت و میهن، بدون شکنجه و اعدام و خلاصه بدون دردمندسازی به تبعید راند.
·        در نتیجه، دردمندی پیش شرط تبعید است.
4

·        دردمندی اما نه پیش شرط صرف تبعید، بلکه چیزی فراتر و عمیقتر ازان است:
·        دردمندی هم علت تبعید است و هم معلول تبعید.

·        فرار از میهن، فرار از دردی بالقوه است، ولی تجربه ی درد بالفعلی در مسیر فرار است و تجربه ذره ذره ی دردی مهیب   و جانفرسا در دیار بیگانه است.

5

·        مرغ آمین، همه صفاتی را دارد که شاه و شیخ به حزب کمونیست ایران و حزب توده ایران نسبت داده اند:
·        مرغ بی وطنی است!

·        احسان طبری ـ تجسم بی شائبه مظلومیت توده ـ در پاسخ به این دشنام است که می گوید:

طبری
بی وطن نیستم، ای انیران (ای بیگانه ها با ایران)
وطنی هست مرا، نامش ایران

5
مرغ آمین، درد آلودی است، كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه

·        اما منظور نیما از رفتن مرغ آمین تا آن سوی این بیدادخانه چیست؟
·        سیاوش می نویسد:

آواره ای كه تا آنسوی این بیدادخانه كه من و شما آشنا در آن ویلانیم، رفته و بازگشته

·        این استنباط سیاوش از بیت نیما ست:
·        مرغ آمین مرغ مهاجر، مرغ تبعیدی از بیدادخانه و مرغ تبعیدی بازگشته به میهن است.

نیما
بازگشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه

·        مرغی که رنج تبعید کشیده، پس از برگشت به میهن، دیگر رغبت به آب و دانه ندارد.

·        چرا؟
سیاوش
مرغ آمین، شب گذر درد آلوده ای است كه رغبتی به شادی های خاص تن خویش ندارد.
آب و دانه نمی جوید و آشیانی جز بام مردم نمی خواهد.

·        این پاسخ سیاوش به پرسش ما ست.

·        سیاوش به هنگام نوشتن این تحلیل هنوز «ویلانی در بیدادخانه» بوده است.
·        هنوز تن به مهاجرت و تبعید نداده است.

·        از این رو ست که در تحلیل بیت نیما، جنبه سوبژکتیف مرغ آمین را تصور و تصویر می کند:
·        مرغ  برگشته از مهاجرت و تبعید، دیگر آن مرغ سابق نیست که حداقل به نیازهای طبیعی و انسانی ساده خویش رغبتی داشته باشد.

1

·        تبعید، مرغ آواره را از مرگ زودرس نجات می دهد، ولی غرورش را ذره ذره تخریب می کند.

2

·        تبعید، زندگی مرغ آواره را نجات می دهد، ولی هویت او را لحظه به لحظه تار و مار می سازد، بدان هویت دیگری تحمیل می کند.

·        تبعید، مرغ آواره را با خویشتن بیگانه می سازد.
·        روان او را به آشوب می کشد.
·        ارزش ها و معیارهای ارزشی او را از ریشه تحول می بخشد و نتیجتا با همه چیز میهن و ملت خویش بیگانه می کند.
3

·        درست به همین دلیل است که پس از برگشت کمترین «رغبتی به شادی های خاص تن خویش ندارد.»

4
·        به همین دلیل است که با همه چیز بیگانه است.

·        مرغ برگشته از تبعید، بیگانه به توان دو ست!

·        تبعید، فرم دیگری از زندان است.
·        تبعید، روند تجزیه و تلاشی روح است.
·        تبعید روند بتون واره گشتن بیگانگی است.

·        مرغ برگشته از تبعید، بدشواری می تواند حتی با خواهران و برادران خویش احساس آشنائی و یگانگی کند.
·        از سر تا پایش بیگانگی و «بی وطنی» می تراود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر