۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

سیری در حماسه داد (15)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

 چگونگی تحريف شاهنامه

ب
شیوه محیط سازی
ادامه

 فضل‌الله رضا   (۱۲۹۳ هجری شمسی)
   مهندس برق، استاد دانشگاه و سفیر، دومین رییس دانشگاه صنعتی شریف، سفیر سابق ایران در یونسکو و کانادا
معروف به پروفسور رضا

·        مثال ديگر در این زمینه،  فضل الله رضا ست که روزگاری با لقب پرطمطراق «پروفسور»، رئيس دانشگاه تهران شد.
·        اوهم در چند نوشته بسيار سطحی، شاهنامه را از نظر سياسی حامی رژيم خودکامه سلطنتی معرفی می کند.
·        بنا بر ادعای او، «داستاهای شاهنامه سازمانی structure دارند که در ذهن فردوسی مانند آئين نامه و فرمول رياضی نقش بسته است.
·        برخی از سازمان های داستان ها... چنين است:
1

·        شهريار مردی نيرومند و عموما دادگر و آموزگار و کار او پيشبرد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کشورو برنامه ريزی و سازمان دادن است (برنامه ريزی درايران باستان؟!)

2
·        شاه فرزندی دارد که بسيار بر او مهرمی ورزد.

3
·        شاه دشمنی دارد که فرصت مناسبی می جويد.

4

·        سروش که نماينده نيروی آسمانی است به هنگام ضرورت، شاه دادگر را راهنمايی می کند.

5

·        شاه به کمک فرزند، دشمن درنده خوی را به سزای تبهکاريش می رساند.»

الف

·        برخلاف خیال بافی های «پروفسور» رضا، اولا داستان های شاهنامه بسيار بسيار متنوع تر از آن اند که در يک گروه ساده و يکنواخت بگنجند.
ب

·        ثانيا مضمون و محتوای همه داستان های اصلی شاهنامه در تضاد آشکار با مفاهیمی است که «پروفسور» رضا به صورت «آئين نامه» سرهم بندی می کنند. 

ت

·        داستان های شاهنامه داستان اينگونه شاهان «خردمند» و فرزندان «مامانی» آنها نيست.

پ

·        گرده ای که فضل الله رضا ارائه می دهد، فقط در ذهن خود او و امثال او وجود دارد.
·        یعنی در ذهن کسانی که با لب های آلوده خويش چکمه های همايونی را برق می اندازند و جو (محیط) لازم را برای خودکامگی شاه فراهم می آورند.
·         
·        از اين جور نوشته ها می توان نمونه های به مراتب بيشتری آورد. 

1

·        در اين پنجاه سال، کوهی کاغذ عليه فردوسی سياه شده است.

2

·        اما آنچه که ذکرش گذشت، برای درک قضیه کفایت می کند، مشتی است از خرواری که چگونه کسانی ظاهرا به نام تجليل از فردوسی عليه او جوسازی می کنند، ادعاهای نادرست و بی پشتوانه و ابيات من درآوردی را در زبان ها می اندازند و به بديهيات مسلم بدل می کنند.

3

·        در پنجاه سال گذشته متأسفانه ميدان اصلی شاهنامه «پژوهی» در دست اينگونه عناصر بوده است.

4

·        جو ترور و خفقان حاکم برکشور امکان نداده که پژوهش واقعی و عميقي در شاهنامه به عمل آيد.

5

·        درباريان به هيچ روی نمی خواستند حربه ای را که از نام فردوسی به سود خويش ساخته اند، از دست فرو نهند.
6

·        از این رو، پژوهش های علمی در زمینه شاهنامه، بيشتر به جمنبه های هنری و ادبی آن سوق داده شده است.
7

·        بسياری ازمحققين نيز بر طبق عادت، بحث در زمینه کنیه و نام شعرا و نويسندگان را بمراتب ضرورتر و سودمند تر از بحث در زمینه انديشه های آنان می دانستند.

8

·        در نتيجه، هنوز واکنش شایسته ای نسبت به  اقدامات تبهکارانه رژيم  پهلوی بر ضد شاهنامه صورت نگرفته است.
9
·        البته اين بدان معنا نيست که کسی متوجه موضوع نبوده و يا کاری در اين زمينه نشده است.

10

·        در سال های اخير در کشور ما علیرغم سیطره خفقان، مطالبی عنوان شده که اگر هم به زبان اشاره و کنايه باشد، نشانه ای ازعمق درک مطلب است.

الف
 شاهرخ مسکوب (۱۳۰۲ ۱۳۸۴)
پژوهشگر، شاهنامه‌ پژوه، مترجم و نویسنده  
مؤلف آثار بیشمار

·        اثر شاهرخ مسکوب تحت عنوان «مقدمه ای بر رستم و اسفنديار»، بهترين نمونه از اينگونه نوشته ها ست.

ب

 عبدالحسین زرین‌کوب (۱۳۰۱ ـ  ۱۳۷۸)  
  ادیب، تاریخ ‌نگار و منتقد ادبی برجسته
آثار او به‌ عنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولوی‌ شناسی

·        عبدالحسين زرين کوب نيز با وجودی که تحت تأثير انديشه های نژاد گرايانه و شووینيسم بورژوايی قرار دارد، در نوشته ها و سخنرانی هايش تحت عناوین «نفوذی درشاهنامه» و «نه غربی و نه شرقی، انسانی»  نکات جالبی بيان کرده است.
ت

·        دراين ميان، نويسندگان شوروی جای برجسته ای را اشغال می کنند.

1

·        آنها که به متدئولوژی درست و علمی اتکاه دارند، توانسته اند به عمق بسياری از نظريات فردوسی پی برده و اهميت خلقی شاهنامه را بدرستی درک کنند.

2

·        استاريکف ـ شرق شناس بزرگ شوروی ـ تأکيد می ورزد که «شاهنامه، کتابی است که اهميت سياسی عظيمی دارد...
·        رفتار نسبت بدان و مؤلف آن هميشه اساسا سياسی بوده است.»

3

·        استاريکف بر آن است که شاهنامه «گرايش خلقی» دارد.
·        «اين گرايش در مقابل خود کامگی شاهان ايران عرضه می شود...
·        در نهاد شاهنامه، گوهر خلقی درونی آن نهان است، که شاه - فئودال نسبت بدان، با تمام وجود بيگانه است»
4

·        اين «گرايش خلقی» «اگرچه در منظومه فردوسی همواره در سطح قرار ندارد، ولی علیرغم آن روح منظومه را درست همين گرايش تشکيل می دهد.»

پ

·        اگر بخواهيم فردوسی را و شاهنامه او را بشناسيم و پيامش را دریابیم، نبايد در سطح شاهنامه پرسه زنیم.
1

·        برای دستیابی به گوهر درونی و منطق شاهنامه، به شيوه درست تحقيق نیاز مبرم است.

2

·         شاهنامه سرگذشت ده ها و صدها نفر است که هر يک از آنها ماجراهای گوناگونی از سرمی گذرانند.

3

·        اين ماجراها بطور منفرد چه بسا  حرفی برای گفتن ندارند و نکته خاصی را بيان نمی کنند.

4
·        هر ماجرايی چه بسا تصادفی جلوه می کند.

5

·         اما در ورای اين تصادف ها ضرورت ها جاری اند.

6

·        اگر حوادث جمع بندی شوند، اگر سرنوشت شاهان در مجموع زیر ذره بین تحلیل قرار گیرند، اگر از شکست ها و پيروزی ها آمار گرفته شود، اگر مجموعه اثر در پوند با دوران و در پيوند با انديشه فردوسی در نظر گرفته شود، آن وقت می توان ازسطح شاهنامه به راه افتاد و به ذات آن راه یافت.

7

·        آنگاه جهان ديگری از شاهنامه نمودار خواهد گشت.

8

·        ما در اين نوشته می کوشيم که اين شيوه بررسی را که به گمان ما شيوه درستی است، به کار بنديم.
·        شايد به منطق شاهنامه و پيام فردوسی دست يابيم.

پایان
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر