۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

هماندیشی با نسترن مهیار (5)

 با محو و نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی نظام طبقاتی

انسان دیگر نه برده سرمایه است و نه کسر ی از زمان .

هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد ، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .

به این ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او برا ی اثبات وجود انسانی اوست .

او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.

بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.

" یکی برای همه ، و همه برای یکی " !     

سرچشمه:

صفحه فیس بوک گروه موسوم به

«تمرین مارکسیسم به زبان ساده ساده»

تحلیلی از شین میم شین



نسترن مهیار

با محو و نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی نظام طبقاتی

انسان دیگر نه برده سرمایه است و نه کسر ی از زمان .

هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد ، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .

·        آنچه که نسترن مهیار در این بخش از کامنت خویش مطرح می کنند، بر مثالی مبتنی است که مارکس برای تصویر عالم آزادی (جامعه کمونیستی) مطرح می سازد.
·        تفاوت اساسی کمونیست های اوتوپیکی با مارکسیست ـ لنینیست ها در این است که آنها مسائل را پیشاپیش و نتیجتا بطور سوبژکتیف حل می کردند.
·        مارکسیست ـ لنینیست ها اما مسائل را در شرایط مشخص بسته به امکانات واقعا موجود حل می کنند.
·        این نظر نسترن مهیار که انسان جامعه کمونیستی «هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد ، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد»، بیشتر به اوتوپی شبیه است.

1
·        این نظر بشدت ایدئالیزه شده است.
·        شرایط عینی ئی که در آن هر کس بتواند بنا بر استعدادش کار کند و بنا بر نیازش از ثروت جامعه بهره مند گردد، به احتمال قوی درجه عالی تری از تقسیم کار را لازم خواهد داشت.
·        چون ثروت اجتماعی در هر صورت باید تولید شود تا بوفور موجود باشد و هرکس بتواند به اندازه نیازش ازآن برخوردار گردد.
2

·        آنگاه بیشک به سبب توسعه متعالی نیروهای مولده، ساعات کار بشدت کاهش خواهد یافت و ساعات فراغت انسان ها  افزایش خواهد یافت، ولی انضباط کاری از بین نخواهد رفت تا هر کس آن کند که میلش می کشد.
3

·        این مسائل در هر حال باید بطور مشخص در زمان خود طرح و حل شوند و طرح و حل پیشاپیش آنها فایده ای ندارد.

نسترن مهیار

به این ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او برا ی اثبات وجود انسانی اوست.

·        «قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد» هویت هرکس را تعیین می کنند و انسان ها بنا بر دارائی خویش از آنها به تولید مادی و یا فکری می پردازند و از این طریق امرار معاش می کنند:
·        یکی کارگری یعنی عمدتا کار جسمی می کند، دیگری مهندسی، یعنی عمدتا کار فکری می کند و بدین طریق امرار معاش می کند.

·        فرق هم نمی کند که در کدام فرماسیون اجتماعی باشد.

·        کار در هر فرماسیون ماهیت انسانی انسان ها را تشکیل می دهد و به زندگی آنها معنا و محتوا می بخشد، چه کار یدی و چه کار فکری.
·        این قضیه جنبه عام و نوعی انسان ها ست و ربط تعیین کننده ای به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی ندارد.
·         
·        گام تعیین کننده ای که با گذار به کمونیسم برداشته می شود، لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است و رهائی انسان ها از سللطه انسان های دیگر و ضمنا تغییر کیفیت کار.
·        یعنی برابری عینی ـ واقعی همه اعضای جامعه ببرکت مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید.

نسترن مهیار

او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.

·        این نظر نسترن مهیار درست است و ضمنا نافی نظر پیشین ایشان مبنی بر دلبخواهی بودن کردوکار هر فرد است.
·        خدمت متقابل به همنوع نه امری تصادفی و سوبژکتیف، بلکه امری ضرور است و باید برنامه ریزی شود.
·        پزشک برای خدمت به همنوعان باید در ساعات معینی در محل کار خود باشد، پرستار و نجار و بنا و غیره نیز به همین سان.

نسترن مهیار

بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.

" یکی برای همه  و همه برای یکی " 
  
·        نظر نسترن مهیار در خطوط کلی اش، درست است:
·        جامعه کمونیستی همبود مبتنی بر همکاری و همیاری و همبستگی اعضای برابر حقوق آن است.
·        در این جامعه دیالک تیک فرد و همبود به معنی حقیقی کلمه تحقق می یابد:
·        فرد مسئول در برابر جامعه است و جامعه حافظ و حامی فرد.

·        همه این شرایط اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف اما باید در روند روشنگری مستمر، کار، پیکار و همبستگی تشکیل گردند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر