۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

تئوری شناخت (18)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

تئوری شناخت در فلسفه فویرباخ

 لودویگ فویرباخ (1775 ـ 1833)
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت، یعنی راه انطباق منافع فردی (من) با منافع دیگران (تو)، در «عشق به توده» است!

·        نظرات فویرباخ در تدارک تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی مقام مهمی دارد.

1

·        فویرباخ در آغاز، طرفدار ایدئالیسم هگل بود، ولی بعدها فلسفه ماتریالیستی را توسعه داد و مواضع ایدئالیستی هگل را مورد انتقاد قرار داد و در برخی جنبه ها حتی از ماتریالیسم انگلیسی وفرانسوی فراتر رفت.
الف

·        فویرباخ علیه تعالیم هگل مبنی بر هویت (یکسانی) تفکر و وجود به مبارزه ای بنیادی دست زد.

ب

·        او خصلت ایدئالیستی ـ گمانورز و در تحلیل نهائی تئولوژیکی تعالیم هگل مبنی بر هویت (یکسانی) تفکر و وجود را افشا کرد.

2
·         فویرباخ به ارائه نظریه تعمیم یافته نایل آمد.

3

·        او به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ماتریالیستی روشن داد.
·   (فویرباخ، « تزهای موقتی برای اصلاح فلسفه»، «اصول مقدماتی فلسفه آینده پاراگراف 24 ، 27 ، 51»، «ماهیت مذهب»، ص  13)

الف

·        به نظر فویرباخ، واقعیت عینی که ما ببرکت حواس به وجودش پی می بریم، موضوع شناخت را تشکیل می دهد و موضوع فقط هر آن چیزی است که در خارج از کله ما وجود دارد.
·        (فویرباخ، «ماهیت مسیحیت، مقدمه برای چاپ سوم»)
ب

·        ما به وجود موضوع شناخت فقط ببرکت حواس خود پی می بریم.

ت

·        از این رو حسیت، تجسم کل واقعیت است و بدون کردوکار حسی تفکر و شناخت نمی تواند وجود داشته باشد.
·        (فویرباخ، «ماهیت مذهب»، ص 2، 10)
4

·        فویرباخ «برای تفکر حواس را و قبل از همه چشم ها را لازم می شمارد.

الف

·        او افکارش را بر موادی استوار می سازد که ما همواره تنها بواسطه کردوکار حسی مان می توانیم از آن خود کنیم.»
·        (فویرباخ، «ماهیت مسیحیت، مقدمه برای چاپ سوم»)
5

·        سنسوئالیسم (حس گرائی) فویرباخ  از هرنوع اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) خالی است.

·        مراجعه کنید به سنسوئالیسم، اگنوستیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6

·        فویرباخ در حواس انسانی شاهدان مورد اعتمادی می بیند که ره آوردشان برای شناخت روزافزون جهان و حتی بیشتر از آن کفایت می کند.

الف

·        برای اینکه طبیعت خود را پنهان نمی سازد، بلکه چه بسا به زور و باصطلاح با وقاحت و بیشرمی خود را به انسانها تحمیل می کند.
·        (فویرباخ، «ماهیت مذهب»، ص 14)
ب

·        فویرباخ انسان را با همه اعضای حسی اش بمثابه نتیجه توسعه  طبیعی می داند، که خود را با طبیعت و خواص آن دمساز کرده و قادر به شناخت آن است.

7

 جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم (تجربه گرائی)
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسه تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
جان لاک در نظریه خود راجع به بود (ماهیت) چیزها میان ایدئالیسم و ماتریالیسم در نوسان بود.
جان لاک در نظریه  خود راجع به امکان شناخت بود (ماهیت) راستین چیزها به ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) گرایش داشت. 

·        بنظر جان لاک بسیاری از خواص طبیعت برای انسانها پوشیده می مانئ.
·        زیرا انسان بیشتر از پنج حس ندارد.
8

·        فویرباخ اما درست برخلاف نظر جان لاک، اعلام می دارد که ما دلیلی بر صحت این تصور باطل نداریم که اگر انسان بیشتر از پنج حس می داشت، می توانست خواص و چیزهای بیشتری از طبیعت را بشناسد.

الف

·        بنظر فویرباخ، در جهان خارج، در طبیعت بیجان، بیشتر از آنچه که در جهان زنده وجود دارد، یافت نمی شود.
·        انسان آن تعداد ازحواس را در اختیار دارد که برای شناخت جهان در کلیت آن لازم است.
·        (فویرباخ، «ماهیت مذهب»، ص 14)
ب

·        تفکر نیز بنظر فویرباخ، کردوکار طبیعی موجودی واقعی است و لذا می توان گفت که تفکر به درک چیزهای واقعی و ماهیت آنها قادر است.

ت

·        فقط اگر کسی تفکر را از انسان جدا کند و منجمد سازد، آنگاه سؤالات ناگوار، بی ثمر و لذا لاینحل از این قبیل مطرح می شود که تفکر چگونه به ابژکت دست می یابد.
·        (فویرباخ، «اصول مقدماتی فلسفه آینده»، ص 51)
پ

·        تفکر با واقعیت انطباق دارد، زیرا قوانین واقعیت، قوانین تفکر نیز هستند.

ث
·        تفکر را نباید از طبیعت مجزا ساخت.
·        (فویرباخ، «اصول مقدماتی فلسفه آینده»، ص 45)
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر