۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (127)


سعدی
( گلستان با ب اول، ص   34 ـ 38)
گفتم :
عمل پادشاه، ای برادر، دو طرف دارد :
امید و بیم.
یعنی امید نان و بیم جان.
و خلاف رأی خردمندان است بدین امید، متعرض این بیم شدن.

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        اشتغال در دستگاه دربار فئودالی دو طرف دارد:
·        یک طرف آن بیم است و طرف دیگر آن امید.
·        منظور از بیم، بیم جان و یا خطر مرگ است.
·        منظور از امید، امید رسیدن به نان و نوا ست.
·        خردمند هرگز با رسیدن به نان به ازای به خطر انداختن جان  موافقت نمی کند.

·        ظاهرا فرد فقیری نزد سعدی آمده و از او می خواهد که با توجه به روابطی که با درباریان دارد، کاری برای او پیدا کند.

·        سعدی هم دیالک تیک بیم و امید را به شکل دیالک تیک  بیم جان و امید نان بسط و تعمیم می دهد و پرهیز از اشتغال دولتی (خدمت) را توصیه می کند.
·        اگر شاهزاده ای به جای رفیق فقیر می بود و قصد کناره گیری از خدمت و روی آوردن به عبادت در سر می داشت، سعدی رهنمود بکلی دیگری می داد.
·        سعدی به چنین اتفاقی در بوستان اشاره می کند:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 25) 
بخواهم به کنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست

چو می بگذرد جاه و ملک و سریر
نبرد از جهان، دولت، الا فقیر

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        می خواهم سلطنت و غیره را رها کنم و در گوشه ای مشغول عبادت گردم تا این پنج روز زندگی را از دست ندهم.
·        جاه و ملک و تخت شاهی موجب سعادت کسی نمی شوند.
·        سعادت در جهان فقط نصیب فقرا می شود.
·         
·        این پندار شاهی و یا شاهزاده ای است.
·        از سعدی چه واکنشی در این زمینه می توان انتظار داشت؟
·         
·        کسی که دیالک تیک بیم و امید را به شکل دیالک تیک جان و نان سوهان زده و به دست بیکار بدبختی در جست و جوی کار و نان در دستگاه دولتی داده، اکنون معلقی مطلق می زند و رهنمود بکلی دیگری صادر می کند:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 25)  
طریقت، بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده ودلق نیست

تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق، پاکیزه درویش باش

به صدق و ارادت میان بسته دار
زطامات و دعوی زبان بسته دار

قدم باید اندر طریقت، نه دم
که اصلی ندارد، دم بی قدم

بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند
  
·        ما برای درک این رهنمود سعدی نخست آن را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

سعدی
طریقت، بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        دین و ایمان معنائی جز خدمت به خلق ندارد.
·        تسبیح و سجاده و لباس مندرس و ژنده نشانه دینداری نیست.

1

·        سعدی در این بیت، بسان دیالک تیسین چیره دستی، دیالک تیک نمود و بود و یا پدیده و ماهیت و یا ظاهر و باطن را به شکل دیالک تیک تسبیح و سجاده و دلق ـ خدمت به خلق بسط و تعمیم می دهد و بی کمترین تعللی نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت، باطن، خدمت به خلق) می داند.
·        فریب ظاهر چیزها را نباید خورد.
·        تعیین کننده نه ظاهر بلکه باطن است.
·        می توان بی دینی بود و ظاهر دینداری داشت.
·        ضمنا می توان ظاهر بی اعتنا به دین و ایمان داشت و دیندار حقیقی بود.

2
·        اشکال اصلی مسئله همین جا ست.
·        سعدی درسنت پراگماتیست ها نهایت سوء استفاده استدلالی را   از دیالک تیک می کند:
·        او از نقش تعیین کننده قطبی سوء استفاده می کند تا دروغی را حقیقت جا بزند.
·        پس از روی کار آمدن فوندامنتالیسم عهد عتیق در کشور اهورا، بخشی از سران چپ نیز که مشتی مقوله ازبر بودند، در سنت سعدی پیش راندند و به تطهیر فوندامنتالیسم و توجیه کردوکار آن همت گماشتند.
3

·        آنها هم در سنت سعدی، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم دادند.
·        نتیجه آن شد که همه عناصر فرمال ضرور و مبرم تحقیر شدند، تا حد فرمالیته تنزل یافتند و هیچ واره تلقی شدند و ضمنا کردوکار عوامفریبانه یأجوج و مأجوج، عوامانه به عنوان کردوکار محتوائی به خورد هواداران و ملت داده شدند.
·        غافل از اینکه اولا دیالک تیک عینی است، ثانیا نه برای خودفریبی و یا عوامفریبی، بلکه برای رهیابی در برهوت زندگی است.

4

·        سعدی چنان وانمود می کند که انگار، نمود هیچ است و بود همه چیز.
·        انگار ظاهر آدم ها هیچ است و باطن آنها همه چیز.
·        در زمینه دیالک تیک فرم و محتوا نیز همیشه به هنگام نیاز همین کار را کرده است:

سعدی
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ظاهر زیبای چیزها، پدیده ها و سیستم ها هیچ ارزشی ندارد.
·        اگر می توانی سیرت زیبائی پیداکن.

5

·        سعدی در این بیت دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک نمود و بود را به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم می دهد و بعد از آن، دیالک تیک واره هیچ و همه چیز سرهم بندی می کند.
·        یعنی عملا فاتحه ای بر دیالک تیکیت (دیالک تیک وارگی) آن می خواند.
·        چون دیالک تیکی که یکی از دو قطب آن هیچ و پوچ باشد، هرگز نمی تواند دیالک تیک باشد.
·        چنین دیالک تیک جعلی فقط به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد.
·        دیالک تیک هرگز عضو هیچ واره و هیچکاره نمی پذیرد.
·        دیالک تیک میدان سازش و چالش بی امان اقطاب متضاد وحدتمند است!

6
·        طنز زندگی را باش!
·        شاعری که صدها غزل در وصف قد و قامت و چشم و ابرو و روی و موی معشوق کذائی سروده است، به چرخش چشمی فرم و نمود چیزها، پدیده ها و سیستم ها را حاشا می کند.
·        اگر فرم و نمود چیزها هیچ است، پس اینهمه گرد و خاک بخاطر آن به چه دلیل است؟

7

·        تعیین کننده بودن بود و ماهیت و محتوا هرگز دلیل آن نمی شود که نمود و پدیده و فرم تا حد هیچ و پوچ تقلیل یابند.

·        اکنون سر و کله این سؤال تعیین کننده پیدا می شود که مگر نه این است که خیلی ها با ترفند تظاهر دست به عوامفریبی می زنند و ماهیت گرگینه خود را زیر پوستین گوسفندینه ای از نظرها پنهان می دارند؟

8

·        درست است که می توان در فرمی فریبا محتوائی جعلی پر کرد، به ترفند ظاهری عوامفریب، باطن بکلی دیگری را به خورد خلایق داد، ولی چنین کردوکاری اولا استثناء است و نه قاعده، ثانیا قابل کشف و افشا ست، اگر محک تجربه و تحقیق به خدمت گرفته شود.

9

·        قاعده این است که میان فرم و محتوا، نمود و بود، پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن چیزها انطباق عینی و قانونمند برقرار باشد.
·        نشانه های جدی ماهیت و محتوا، همیشه در نمود و فرم به چشم می خورند.
·        تسبیح و سجاده و دلق نشاندهنده درویشی و پارسائی است و هیچ و پوچ نیست.
·        اگرچه فرد فاسدی هم می تواند از این عناصر فرمال سوء استفاده کند و ماهیت خود را پنهان سازد.

10

·        نیما به عناصر نمودین، تحت عنوان «نشانه ها» ارزش بسزائی قائل شده است.
·        فلسفه نیما هنوز تحلیل نشده و تحلیل آن انرژی کلان می طلبد.
·        با همین نشانه ها ست که می توان ره به سوی ماهیت چیزها باز کرد و حقیقت عینی نهان در اعماق چیزها را کشف و افشا نمود.
سعدی
طریقت، بجز خدمت خلق نیست

·        سعدی در این مصراع به تحریف طریقت می پردازد و آن را در خدمت انتزاعی به خلق کذائی خلاصه می کند.
·        طریقت خودش فرم و محتوائی دارد و نمی توان بدلخواه تحریفش کرد.
·        عناصر فرمال طریقت همان تسبیح و سجاده و دلق و غیره است و عناصر محتوائی آن پاکدامنی، پارسائی، دادپروری، دادخواهی، دادگری و خدمت به خلق.
·        و گرنه از طریقت همان باقی خواهد ماند که از شیر بی یال و دم باقی مانده بود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر