۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (30)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
رساله دلگشا
دوستي نسيه
هارون به بهلول گفت:
«دوست ‌ترين مردمان نزد تو كيست؟»
گفت:
«آن كه شكمم را سير سازد.»
گفت:
«من سير مي‌سازم، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه؟»
گفت:
«دوستي نسيه نمي‌شود.»
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
عنوان حکایت
دوستي نسيه

·        عبید در عنوان این حکایت ـ کمافی السابق ـ محور مضمونی حکایت را تعیین می کند، محوری که ماجرای حکایت حول آن می چرخد.

 هارون به بهلول گفت:
«دوست ‌ترين مردمان نزد تو كيست؟»

·        هارون از بهلول معیار عینی دوستی را سؤال می کند.
·        ظاهرا در بلبشوی قرون وسطی، همه چیز یافت می شود، مگر معیار عینی برای چیزها.
·        هرکس از هر مفهوم انتزاعی دم می زند، بی آنکه معیار عینی برای تعیین و تعریف آن در دست داشته باشد.
·        بدین طریق، به عنوان مثل برای مقوله عشق، به تعداد بنی بشر تعریف وجود دارد.
·        یعنی هر کس مقوله معروف عشق را به سلیقه خود و بنا بر میل و علاقه خود تعریف می کند.
·        دوستی هم یکی از مفاهیم خویشاوند با عشق است که حتی خلیفه تعریفی از آن ندارد.
·        برای اینکه معیار عینی برای آن موجود نیست.

بهلول گفت:
«آن كه شكمم را سير سازد.»

·        بهلول دانا معیار دوستی را بسان ماتریالیستی تمام عیار تعیین می کند:
·        دوست کسی است که شکم آدمی را سیر کند.
·        عینی تر از این نمی توان انتزاعی ترین مفهوم را تعریف کرد.
·        بی خود نیست که به بهلول دیوانه لقب دانا داده اند.
·        دانا نامیدن دیوانه و دیوانه نامیدن دانا، بهترین نشانه وارونگی جامعه و مناسبات اجتماعی حاکم است.

هارون گفت:
«من سير مي‌سازم، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه؟»

·        هارون بدش نمی آید که در جامعه وارونه، حداقل یک دوست دیوانه داشته باشد و لذا حاضر به سیر کردن شکم بهلول ست.
·        سیر کردن شکم دیوانه ای برای خلیفه ای که کاری ندارد.

گفت:
«دوستي نسيه نمي‌شود.»

·        ولی بهلول دیوانه از آن دیوانه ها نیست که به وعده و وعید طبقه حاکمه دل خوش کند.
·        بهلول طبقات اجتماعی انگل را می شناسد.
·        چون به روایتی، خود در دامان همین طبقات پرورش یافته است.
·        او می داند که وعده و عید دادن، کسب و کار همیشگی خلفا ست.


·        خلیفه ای همین سی سال پیش در کشور «عه!» هورا به انتقاد از گسترش گورستان ها پرداخت و چه وعده ها و وعیدها که نداد.

·        وقتی اما روی کار آمد، منظورش از محو گورستان ها معلوم شد.

·        آنگاه عوام فریب خورده برای پیران و جوانان خود حتی گوری نیافتند، تا سنگی بر آن نهند، نامی و تاریخ رحلتی بر آن نویسند و نه بر مردگان خویش، بل بر ساده لوحی و زود باوری خویش، از اعماق دل بگریند.

·        از این رو ست که بهلول به ذوق خلیفه می زند:
·        دوستی نسیه به درد عمه خلیفه می خورد، نه به درد دیوانه دانائی.

·        حق با بهلول دیوانه ی دانا ست:
·        با «حلوا حلوا گفتن» می توان عوامفریبانه، دهن عوام الناس را به زور فانتزی، شیرین کرد، ولی شکم شان را هرگز نمی توان سیر کرد و از قار و قور انداخت!

·        در دیالک تیک تئوری و پراتیک نقش تعیین کننده از آن پراتیک است.
·        به همان دلیل عام هم در دیالک تیک حرف و عمل، در دیالک تیک عهد و وفای به عهد، نقش تعیین کننده از آن عمل و وفای نقد و نه نسیه به عهد است.

·        تنها پس از سیر گشتن شکم می توان گفت که خلیفه بهترین دوست بهلول است و نه قبل از آن.

·        شکم گرسنه به قول معروف، برای دوستی نسیه ی این و آن تره هم خرد نمی کند.
·        به عمل کار بر آید، به سخنرانی نیست!

·        در تعالیم عبید می توان به عناصر ماتریالیستی ـ تاریخی جدی برخورد کرد که بیشک از شناخت تجربی عبید و نه فقط از آن، نشئت گرفته اند.
پایان

۱ نظر:

  1. عمل وانجام بوعده داداه شده معتبرست وعدهای سر خرمن هیچ رمان ارزشی نداشته وندارد هرکسی که بوعده دل خوش بر سرش همان خواهد آمد که بربر ما آمد بنا بگفته شما

    پاسخحذف