۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

متاتحلیلی بر تحلیل سیاوش کسرائی (2)

تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
  گاف سنگزاد
پیشکش به دوست خوب مان
ناهید ناهیدی

·         مرغ آمین درد آلودی است، کاواره بمانده
·         
·        رفته تا آن سوی این بیدادخانه
·        باز گشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
·         
·        نوبت روز گشایش را
·        در پی چاره بمانده

·        می ‌شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمند ما)
·        جور دیده مردمان را
·         
·        با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد،
·         
·        می ‌دهد پیوندشان در هم
·        می ‌کند از یأس خسران بار آنان کم
·        می ‌نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را
·         
·        بسته در راه گلویش او
·        داستان مردمش را
·         
·        رشته در رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر زبان گیرند)
·        بر سر منقار دارد رشتهٔ سردرگمش را
·         
·        او نشان از روز بیدار ظفرمندی است
·        با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
·        از عروق زخمدار این غبارآلوده ره، تصویر بگرفته
·        از درون استغاثه ‌های رنجوران
·        در شبانگاهی چنین دلتنگ، می ‌آید نمایان
·         
·        و اندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی
·        که ندارد لحظه ‌ای از آن رهایی
·        می‌ دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی

پایان

 تز اول سیاوش
گذشت روزگاران می بایست و معرفت بسیار بر احوال آدمی تا از كارگاه نیما، مرغ عظیمی بدر آید، با بال هائی به وسعت آغوش حسرت و با بانگی چون غریو ستمكشان.
«مرغ آمین، آذرخش خشمی درشب دیار ما.»
در شبی كه همه آذین خود را از بیداد به مردم گرفته است و روشنی را چه در پیه سوز من و چه در چراغدان اندیشه شما غارت می كند، مرغ هشیار كه طلایه های برآمدن آن ستاره خونین صبحگاهی را از جای بلندش، برافق، می بیند، صدا سرمی دهد:
«رستگاری روی خواهد كرد
و شب تیره بدل با صبح روشن گشت خواهد.»

 سیاوش
«مرغ آمین، آذرخش خشمی درشب دیار ما.»

·        سیاوش مرغ آمین نیما را آذرخش خشمی در شب دیار خویش می نامد.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        او شاید بعدا توضیح دهد و ادعای خود را اثبات کند.
·        ایراد این جور تحلیل ها همین است که ادعا به خورد خواننده و شنونده داده می شود، بی آنکه استدلال عینی و فاکتمندی صورت گیرد و ادعا به درجه حکمی مدلل ارتقا یابد.

سیاوش
در شبی كه همه آذین خود را از بیداد به مردم گرفته است و روشنی را چه در پیه سوز من و چه در چراغدان اندیشه شما غارت می كند.

·        سیاوش در این حکم خود به توضیح شب می پردازد:

1

·        شب مورد نظر سیاوش همه زیور و زینت خود را از توده ستیزی می گیرد، از بیداد به مردم می گیرد.
·        اکنون آشکار می گردد که منظور سیاوش از مفهوم «شب»، سیتسم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است که بنظر سیاوش مبتنی بر بیداد است، یعنی مبتنی بر ستم و استثمار است.

2
شبی که روشنی را چه در پیه سوز من و چه در چراغدان اندیشه شما غارت می كند.

·        شب مورد نظر سیاوش، ضمنا نورستیز است.
·        شب به مثابه سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم دشمن چراغ اندیشه است، خصم روشنگری است.

سیاوش
مرغ هشیار كه طلایه های برآمدن آن ستاره خونین صبحگاهی را از جای بلندش، برافق، می بیند، صدا سرمی دهد:

·     مرغ آمین نیما در شبی نورستیز و روشنگری ستیز، بزعم سیاوش شاهد طلوع ستاره خونین صبحگاهی از افق است.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        دلیل این فراست مرغ آمین بنظر سیاوش، جایگاه متعالی مرغ است.

·        چون مرغ آمین از اوج آسمان، جهان را زیر نظر دارد، به دیدن طلوع ستاره صبحگاهی نیز قادر می گردد.

·        خوب منظور از جایگاه متعالی مرغ آمین چیست؟

1

·        سیاوش بی کمترین تردید دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را در مد نظر دارد.
·        پیش شرط طبقاتی برای کشف حقیقت تاریخی جایگاه طبقاتی مترقی انسان ها ست.
·        بلحاظ عینی و طبقاتی، فقط طبقه ای قادر به کشف حقیقت تاریخی است که  توسعه و تکامل جامعه با منافع طبقاتی اش سازگار باشد.
·        اگر منافع طبقاتی کسی با پیشرفت جامعه در تضاد باشد، اگر کسی جایگاه طبقاتی درخور نداشته باشد، از درک محتوای دوران عاجز خواهد ماند، طلوع ستاره صبحگاهی و شروع روز نو را نخواهد دید.

2
·        حق بی تردید با سیاوش است.

·        شعور اجتماعی انسان ها همیشه و همه جا بوسیله وجود اجتماعی آنها مشروط، محدود و یا نامحدود می گردد.

·        فویرباخ ـ حکیم ماتریالیست ـ می گفت:
·        «طرز تفکر در کاخ و کوخ متفاوت است!»

·        ولی نمی دانست چرا؟
3

·        چون فویرباخ با نقد فلسفه ایدئالیستی هگل، دیالک تیک غول آسای او را نیز دور انداخته بود و قاعدتا از  دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی بی خبر بود.

·        دلیل شعور متفاوت و متضاد در کاخ و کوخ، شیوه زیست متفاوت و متضاد در کاخ و کوخ است.

·        به همین دلیل است که انسان ها با مفاهیم ماهیتا مختلف سخن می گویند، آرزوهای مختلف دارند و طرق مختلفی را برای سعادت بشری پیشنهاد می کنند.

4

·        تعلق طبقاتی کسی به عنوان مثال، به طبقات واپسین، سبب می شود که او سمتگیری ایدئولوژیکی بکلی دیگری را نسبت به زندگی نمایندگی کند، سمتگیری ئی که با سمتگیری طبقات انقلابی در تضاد فاحش قرار دارد.

5

·        اینکه کسی از نیهلیسم دفاع می کند، اینکه کسی غنیمتدانی دم و بی اعتنائی به گذشته و آینده را توصیه و تبلیغ می کند، اینکه کسی دیالک تیک نخبه و توده را وارونه می سازد و نخبه (روشنفکر، سیاستمدار، رهبر، قهرمان، شخصیت، امیر،  امام و غیره) را سازنده تاریخ جا می زند و توده را تا درجه موجودات پست و فرومایه و تنفرانگیز و آشغال تنزل می دهد، اینکه از جنگ و کشتار توده ها به هر بهانه و دلیل هم که باشد، دفاع می کند، دلیلش نه حماقت و خرفتی و جنون و اختلالات روانی و بیماری های روحی او، بلکه وجود اجتماعی ارتجاعی او ست، به قول سیاوش، جایگاه اجتماعی او ست.

  سیاوش
مرغ هشیار كه طلایه های برآمدن آن ستاره خونین صبحگاهی را از جای بلندش، برافق، می بیند، صدا سرمی دهد:
«رستگاری روی خواهد كرد
و شب تیره بدل با صبح روشن گشت خواهد.»

·        جایگاه رفیع در اوج آسمان طبقاتی، تعلق طبقاتی به طبقه انقلابی فردامند و دورنمامند، شرایط عینی لازم برای دیدن طلوع ستاره صبحگاهی و شروع دوران نوینی را امکان پذیر می سازد.

·        این به چه معنی است؟
1

·        این بدان معنی است که مرغ هشیار، به تسلیحات آگاهی طبقاتی مجهز می شود و تجهیز به تسلیخات آگاهی طبقاتی همان و وارد عمل جهاندگرگونساز و جامعه دگرگونساز گشتن همان!
·        یعنی نوید طلوع ستاره خونین صبح و شروع روز دیگر و بهتر را دادن همان!

2

·        تئوری رخنه کرده در ضمیر، دیر یا زود خطه روح را ترک می گوید و با اشتیاق سوزان به جامه عمل پوشیدن، یعنی با اشتیاق سوزان به همبستری با پراتیک به مثابه جفت دیالک تیکی خویش، وارد عمل می شود:
·        بدین طریق دیالک تیک پراتیک و تئوری بسان لکوموتیوی تحول بخش به کار می افتد.

3

·        مرغ آمین به مثابه مرغ هشیار، به مثابه مرغ مجهز به تسلیحات تئوری رهائی بخش فریاد برمی دارد:

«رستگاری روی خواهد كرد
و شب تیره بدل با صبح روشن گشت خواهد.»

4

·        حالا می توان به برداشت سیاوش از مرغ آمین نیما پی برد:

الف

·        مرغ آمین با جایگاه رفیع در آسمان عینی ـ طبقاتی جهان، مرغ هشیاری است.

ب

·        هنر مرغ آمین هوشمند، فقط هوشمندی محض نیست، بلکه عمل عصب سوز و عرقریز او نیز است.
·        دلیل بر آن بانگ بی بند مرغ آمین است.

ت

·        مرغ آمین اما نه منادی نیهلیسم و نومیدی، بلکه نویدبخش طلوع ستاره سحر و شروع روز دیگری است.
·        مرغ آمین از سرتاپا طرفدار پیشرفت اجتماعی است!
·        مرغ آمین از فرق سر تا نوک پا، انقلابی است.

پ
 
·        مرغ آمین در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر است.

5

·        اگر منظور نیما هم همین برداشت سیاوش باشد، می توان گفت که نیما لعاب خرافه و اوتوپی را از اندام مرغ آمین می زداید و بدان هویت نوین و مدرنی می بخشد.

·        یعنی نیما اسطوره مرغ آمین را از سکوی فردا و از نو تعریف می کند.
·        یعنی نیما عملا مرغ آمین را اوتوپی زدائی و اسطوره زدائی می کند.
·        یعنی به مرع آمین هویت عینی و علمی طراز نوینی می بخشد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر