۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (14)


مقوله «دعا» در جهان بینی خواجه شیراز (3)

شین میم شین





حافظ

بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد

در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        به امید آنکه جرعه ای از جامت به ما رسد، هر صبح و شام ما در مصطبه صرف دعا شد.

·        مصطبه در فرهنگ واژگان فارسی به معانی زیر آمده است:
·        جای غریبان
·        جایگاه گدایان
·         دکانی بر در میخانه که بر آن می نشستند و شراب می خوردند
·         میخانه  
·         
·        خوب منظور حافظ از این بیت چیست؟

1

·        حافظ در این بیت دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک دعا و جرعه ای از جام انتزاعی بسط و تعمیم می دهد و بدرستی نقش تعیین کننده را از آن وسیله (دعا) می داند.

2

·        وسیله ای که حافظ برای رهائی از تشنگی کذائی انتخاب و عملا پیشنهاد می کند، به هر درد بی درمانی م خورد، مگر به درد رفع تشنگی.
·        با دعا و التماس و گریه و زاری می توان عزت انسانی خود را تخریب کرد، ولی نمی توان به هدف ارزشمندی  رسید.

3

·        حافظ که محک تجربه را برای تعیین عیار خود پیشنهاد می کند، باید از این حقیقت امر باخبر باشد.
·        از این رو می توان گفت که یکی از مقاصد او عوامفریبی است.
·        او به مثابه ایدئولوگ طبقه حاکمه به گمراهسازی توده های مولد و زحمتکش می پردازد و آنها را از اتحاد و مبارزه بر ضد طبقه حاکمه داخلی و خارجی باز می دارد.

4

·        احتمالا اشعار شعرای مشهور که حافظ بی کمترین شک یکی از آنها بوده، اغلب در محضر خوانین و سلاطین داخلی و خارجی قرائت می شده است.
·        شاید یکی از مقاصد حافظ تملق گوئی به عالی ترین نمایندگان طبقه حاکمه بوده است.
·        او خود را و همگنان خود را دعاگوی مدام قلدران داخلی و خارجی قلمداد کرده است.

5

·        حالا حتما حریفی به طعنه خواهد گفت که حافظ شاعری مبارز و جسور و انقلابی بوده و این حرف ها در شأن ایشان نیست.
·        شاید حق با حریف باشد.


·        ما برای اثبات صحت حدس خود به یکی از نامه های خواجه شیراز به تیمور لنگ نظری می افکنیم:
·        امان معاشر می نویسد:
·        هارولند سفر نامه نویس و پدید آور کتب « تیمور لنگ آخرین فاتح جهان» در چندین قسمت کتاب اش از ارتباط حضرت صاحب قرآن امیر تیمور با حافظ شیرازی "ع" حکایه نموده که یک قسمت ازآخرین  نامه حافظ شیرازی را  خدمت علاقمندان  به خوانش میگذارم.


·        «اما راجع به پیمان من و شما که هیچ گاه قصد شکستن آن را ندارم و در نظر من این عقد اتحاد و دوستی همایونی بزرگترین پیروزی می باشد و اگر جسارت نباشد آرزوی من آن است که روز قیامت این عهد نامه در دست من باشد تا مرا به شکستن پیمان ملامت نکنید.

·         

·         اکنون به پیشگاه خالق عالمیان دعوت شده ام و خدای متعال را شکر می کنم که چیزی بر خلاف وجدان نکرده ام که شایسته ملامت باشم.

·         

·         البته انسان جایزالخطا ست و از من نیز مانند هر بشر گنهکاری خطاهایی سرزده است.

·        در مدت پنچاه و سه سالی که روی زمین زندگی داشته ام از تمام لذات دنیا بهره مند بوده ام....

·         

·        خلاصه همان طوری که بودم، می میرم و تمام هوی هوس دنیا را ترک می گویم و از خداوند برای پادشاه بزرگ ( تیمور) برکت می طلبم.

·         پادشاهی که مثل سلیمان، حکیم و مثل اسکندر، بزرگ است.

·         

·         گرچه ضرورت ندارد که راجع به فرزندم زین الدین سفارش کنم.

·         خداوند او را زیر سایه ی شما حفظ کند.

·         

·         او را به خدا و شما وا می گذارم .

·         شک ندارم که شما این عهد را حفظ خواهید کرد.

·         و نیز استدعا دارم، دوست صمیمی خود را برای آخرین بار از دعا فراموش نکنید.

·         دوستی که با امید و خوشحالی به محبت شما از این جهان می رود.

·         

·         خداوند در نتیجه ی دعای آن پادشاه بزرگ توانا به من رحم آورده و مرا به زمره ی مقربان ببرد.

·         استدعای من از آن اعلیحضرت همین است.

·         وصیت آخرمن چنین است که شما در آخرت مسؤل و جواب دهنده ی آن خواهید بود.»

6

·        خواجه شیراز در این نامه هم به دعا به مثابه طریق رستگاری دل بسته است.
·        از همین فراز یکی از نامه های خواجه معلوم می شود که او خود باید یکی از اعضای طبقه حاکمه باشد.
·        و گرنه هر آدم عادی که نمی تواند با تیمور لنگ عهد و پیمان ببندد و تا آخر عمر بدان وفادار باشد.
·         
·        اکنون این سؤال پیش می آید که شیخ و زاهد و صوفی و واعظ و ناصح و غیره کیانند که خواجه عمری به شلاق انتقاد ویرانگر می بندد؟
·         
·        ما برای پاسخ به این پرسش بهتر است که به دیوان خود خواجه مراجعه کنیم و با مخالفین خواجه از دید خود خواجه آشنا شویم.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر