۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

تئوری شناخت (21)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی

 کارل مارکس (1818 ـ 1883)
فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

1

·        تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ قبل از همه ـ  مبتنی بر تعمیمات زیر است و این همزمان برنامه تکامل بعدی آن را تشکیل می دهد:

الف

·        مبتنی بر تعمیم تاریخ شناخت، بویژه تاریخ علوم منفرد است.

ب

·        مبتنی بر تعمیم تاریخ توسعه  معنوی بشریت است.

ت

·        مبتنی بر تعمیم تاریخ توسعه  معنوی کودکان است.

پ

·        مبتنی بر تعمیم تاریخ توسعه  روانی جانوران است.

ث
·        مبتنی بر تعمیم تاریخ زبان است.

2

·        تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی علاوه بر این، مبتنی تعمیمات زیر است:

الف

·        مبتنی بر تعمیم نتایج نویروفیزیولوژی و فیزیولوژی حسی مدرن است.

ب
·        مبتنی بر تعمیم نتایج فیزیولوژی است.
ت

·        مبتنی بر تعیمیم علم مربوط به زبان (زبانشناسی) است.

پ
·        مبتنی بر تعمیم نتایج سیبرنتیک است.

·        مراجعه کنید به سیبرنتیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 3

·        تئوری شناخت ـ بمثابه رشته فلسفی نسبتا مستقلی ـ بخش ارگانیک (عضوی) سیستم فلسفی مارکسیستی ـ لنینیستی است و نمی توان آن را از بخش های دیگر مارکسیسم ـ لنینیسم مجزا و منفصل نمود.

الف

·        تئوری شناخت ـ در وهله اول ـ با جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی در پیوند است.

ب

·        تئوری شناخت همراه با جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، وارد جهان بینی فراگیر می شود.

ت

·        تئوری شناخت درعین حال بر شالوده جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی استوار شده است، زیرا آن بی نیاز از شرایط لازم نیست.

4

·        تئوری شناخت مارکسیستی بخصوص با دیالک تیک و با تعالیم فلسفی مربوط به قوانین عام حرکت و توسعه  طبیعت و جامعه وحدت ناگسستنی دارد.

5

·        دیالک تیک مارکسیستی شامل تئوری شناخت هم می شود، زیرا آن حاوی عناصر معرفتی ـ نظری زیرین است:
الف

·        دیالک تیک مارکسیستی حاوی قوانین عام شناخت و توسعه  و تکامل آن است.

ب

·        دیالک تیک مارکسیستی حاوی متدهای (اسالیب) عام شناخت است.

ت

·        دیالک تیک مارکسیستی حاوی دست افزارهای مقوله ای عام شناخت است. 

پ

·        لنین در این رابطه می گوید:
·        «دیالک تیک در درک مارکسی و هگلی آن، شامل تئوری شناخت و یا گنوسئولوژی می شود که موضوعش را باید بلحاظ تاریخی در نظر گرفت.
·        در تئوری شناخت، پیدایش و تکامل شناخت و گذار از نادانی به شناخت مورد تحقیق و تعمیم قرار می گیرد.»
·        (کلیات لنین، جلد 21، ص 42)
6

·        در دیالک تیک ماتریالیستی، دیالک تیک و تئوری شناخت در وحدت با یکدیگرند.

7

·        وحدت دیالک تیک و تئوری شناخت هم شامل هویت و هم شامل تفاوت می شود.

·        مراجعه کنید به هویت و تفاوت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

الف

·        تفاوت ماهیتا از آنجا ناشی می شود که شناخت با واقعیت عینی یکسان نیست، بلکه انعکاس واقعیت عینی است.

ب

·        دیالک تیک فقط شامل عامترین قوانین شناخت و خطوط ماهوی شناخت می شود و در آنها با واقعیت عینی انطباق دارد.
ت

·        شناخت اما بمثابه انعکاس واقعیت عینی، علاوه بر این قوانین عام، حاوی قوانین خاص خود، خطوط ماهوی خاص خود و خودویژگی های خویش نیز است، خودویژگی هائی که خودیت کیفی آن را تشکیل می دهند. 
پ

·        از این رو ست که تئوری شناخت باید از دیالک تیک فراتر رود و به بررسی نه فقط جنبه های عام شناخت، بلکه همچنین جنبه های خاص شناخت بپردازد.
·        به بررسی دیالک تیک مشخص انعکاس واقعیت عینی در ضمیر انسانها در توسعه  تضادمند آن بپردازد.
ث

·        بدین طریق است، که در چارچوب سیستم کلی ماتریالیسم دیالک تیکی، تئوری شناخت به جنبه خاص، به رشته نسبتا مستقل با وظایف خاص خویش بدل می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر