۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

سیری در حماسه داد (10)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

 ابيات بی پدر و مادر ـ بنام فردوسی، به کام چاپلوسان
چگونگی تحريف شاهنامه
ادامه

10

·        چگونه ممکن است، حکیم هومانیستی از طراز حکیم طوس،  بیت زیر را بسراید و از «زنده نماندن حتی يک تن در اين مرز و بوم» ککش هم حتی نگزد:

چوايران نباشد تن من مباد
براين بوم و بر، زنده يک تن مباد!

11

·        اين بيت تراوشی از ذهن سياه ناکسانی است که به آسانی آب خوردن آدم می کشند.

12

·        اين بيت تراوشی از ذهن سياه ناکسانی است که از شکنجه ددمنشانه جوانان مردم لذت می برند.

13

·        اين بيت تراوشی از ذهن سياه ناکسانی است که نسبت به مردم اين کشور آن چنان کينه ای به دل دارند که راستی را شعار آنان و سياست آنان نابودی همه ايران است و بنا به تصريح محمدرضا پهلوی «وسايل آن هم فراهم شده است.»
ت

 همه سربه سر تن به کشتن دهيم
ازآن به، که کشوربه دشمن دهيم

·        این بيت در شاهنامه از زبان لشکريان توران، خطاب به افراسياب است، به قصد تشويق او به حمله بر ايران!
1

·        افراسياب از رستم شکست می خورد و دچار وحشت می شود.

2
·        درکارهزيمت است.
3

·        سپاهيان توران به شاه خود دلداری می دهند.
4

·        او را به جنگ با رستم و هجوم به ايران تشويق می کنند و می گويند:
·        «قدرت ايران در رستم است»، رستم را که بکشيم، نه شاه می ماند و نه گنج.

5

·        آنها در ضمن، وضع دشوار خودشان را هم توضيح می دهند که نمی توانند کشور خود (توران) را به دشمن (ايران) بدهند.
6
·        به متن شاهنامه توجه کنيد:
(افراسياب راجع به رستم می گويد:)
به دل گفت:
«پيکار او کار کيست
سپاه است بسيار و سالار کيست

گر آن است رستم که من ديده ام
بسی از نبردش به پيچيده ام»

چنين گفت لشکر به افراسياب
که چندين سر از جنگ رستم متاب

سليح است بسيار و مردان جنگ
دل از کار رستم چه داری به تنگ؟

سرش را ز زين اندر آور  به خاک
از آن پس، خود از شاه ايران چه باک!

نه کيخسرو آباد ماند، نه گنج
نداريم اين رزم کردن به رنج

همه سربه سرتن به کشتن دهيم
از آن به که کشوربه دشمن دهيم.

پ
اگرکشت خواهی همی روزگار
چه نيکوتر از مرگ در کارزار

 1

·        این بیت نه از فردوسی، بلکه از دقيقی است.

2
·        ملاحظه می کنيد؟ 

·        تنظيم کنندگان قطعه «يا مرگ يا وطن»، ابتدائی ترين اصل استفاده شرافمندانه از هر اثر ادبی را مراعات نکرده اند.
3

·        آنها سه بيت از جاهای مختلف شاهنامه و جدا از متن گرفته و پس ازدستکاری، در خلاف منظور روشن فردوسی به کار برده اند.
4

·        ضمنا دو بيت ديگر را که مال فردوسی نيست، به دروغ به او نسبت داده اند.

5

·        قطعه «يا مرگ يا وطن» از ساخته های ستاد ارتش رضا شاهی است.

6

·        اين قطعه بعدها تکميل شده و ضمنا برای آن موسيقی   جور کرده اند و «سرود ميهنی»  شده است که در مدارس و سربازخانه ها به کودکان و سربازان ياد می دهند و اغلب از راديو و تلويزيون پخش می کنند.
ث

·        علاوه بر ابيات بالا در اين «سرود ميهنی»،  ابيات زير نيز به نام فردوسی آمده است:

پر از مهر شاه است ما را روان
بدين کار داريم شاها، توان

شها مهر تو کيش و آئين ما ست
پرستيدن نام تو دين ما ست

دريغ است ايران که ويران شود
کنام پلنگان و شيران شود

که جاويد بادا سر تاجدار
خجسته براو گردش روزگار

·        حال ببينيم، اين چهار بيت ازکجا آمده و چگونه مونتاژ شده است:

الف
پر از مهرشاه است ما را روان
بدين کار داريم شاها، توان

1
·        اين بيت در شاهنامه، از زبان منذر تازی خطاب به يزدگرد بزه گر آماده است.

2

·        درباريان يزدگرد او را گناهکار (بزه گر)، خود کامه و خون آشام می دانند. 

3

·        آنها هراس از آن دارند که اگر پسرش ـ بهرام (بعدها ملقب به بهرام گور) ـ زير دست پدرش پرورش يابد، خود کامه ای بد از تراز خود او بار آيد. 

4

·        از این رو، به فکرمی افتند که پسررا از پدر جدا کنند و به دست مربيان بسپارند.

5

·        بدين نیت، محضری ازفرستادگان کشورها، موبدان و غيره و غيره گرد می آورند.

6

·        در اين محضر منذر تازی ـ والی يمن ـ نيز شرکت دارد و می کوشد يزدگرد را قانع کند که اگر بهرام را به او بسپارند، بهتر است.
7

·        هدف او اين است که از طريق پرورش وليعهد، بعدها در دربار ايران نفوذ کند.

·        (منذر تازی واقعا هم به هدف خود می رسد و پس ازمرگ يزدگرد به ايران لشکرمی کشد و بهرام را به شاهی می رساند و خود همه کاره می شود که آغازی بر هجوم اعراب به ايران است.)

8

·        درمتن چنين حادثه ای، زمانی که زبان تملق و خودستايی چاکرمنشانه دراز است، منذر تازی به قصد خودستايی و جلب نظرشاه، هم شايستگی خود و اطرافيانش را در فن سواری متذکرمی شود و هم ادعا می کند که قلبی پر از مهر شاه دارد.
9
·        او می گويد:
پرازمهرشاه است ما را روان
به زير اندرون، تازی اسبان دوان

10

·        درهمه نسخه های معتبری که از شاهنامه در دست است، اين بيت تقريبا به همين صورت درج شده است.
11

·        مأموران ستاد ارتش که «سرود ميهن» می ساخته اند، در بند درستی و نادرستی مصرع دوم و انتخاب نسخه درست نبوده اند.
12

·        برای آنها مهم اين بوده که ازهر جای شاهنامه و از زبان هرکس هم که باشد، بيتی پيدا کنند، مبنی براينکه «روان ما پرازمهرشاه است.»
13

·        اين بيت را از قول منذر پيدا کرده اند و مصرع دوم آن را آن طورآورده اند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر