۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (29)

مانا نیستانی

عذر می خوام، اما چند تا از نوشته های شما را خواندم.
ضمن نکات قابل تحسینی که دارند، مثل تلاش برای به چالش کشیدن کار و نگاه جدی و عمیق فرای به به و اه اه، اما بیشتر از آن که اثر را در چارچوب و منطق و دنیای خودش قضاوت کنند، یک متر ثابت روی قامت تمام کارها می گذارند.
اگر کار، متناسب آن متر بود، راه را درست رفته، اگر نه پس اشتباه است.
این مدل نقد خیلی تجربه و خاطره جالبی به جا نگذاشته.
هنوز یادمان نرفته که نیم قرن پیش منتقدان چپ، شاهکار فللینی یعنی جاده را به صلابه کشیدند.
چرا که فکر می کردند نقد وضعیت طبقه محروم و کارگر و انتقاد روشن به فلان و بهمان را فدای بیان شاعرانه و انتزاعی کرده.
هیچکاک را مخدر توده ها دانستند که برای طبقه بورژوا خوراک مفرح می سازد و کلی دیگر از آثار سینما را خط باطل رویش کشیدند، صرفا به خاطر نگاه ایدیولوگ خشک و بی انعطاف.
من راستش با این مدل نگاه ارتباط چندانی برقرار نمی کنم.
 
قیمت (کودک کار)
The Price (Child Labour)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page

تحلیلی از شین میم شین
   
·        پس از تأمل ناشیانه ما روی حداقل سی اثر مانا، ایشان بالاخره تلاش مذبوحانه ما را مورد تأمل قرار داده اند.
·        چه بهتر از این!
·        چه آرزوئی هر مولدی غیر از این دارد که محصول کار یدی و یا فکری اش مورد تأمل صاحب نظری قرار گیرد و حسن و عیبش معلوم شود.
·        این علاقه و اشتیاق، صد چندان می شود، وقتی که بقیه، به قول مانا غیر از «به به و عه عه» هنری ندارند.
·        ما البته انتظار «به به» از کسی نداریم و «به به» را خود وقتی بر زبان می آوریم که چنان تحت تأثیر اثری قرار گرفته ایم که سر از پا نمی شناسیم و نه به امید اینکه متقابلا «به به» ئی تحویل مان دهند.

·        ما نظر مانا را زیر تحلیل واپسین (28) منتشر کردیم تا واکنش خوانندگان انگشت شمار را به بوته آزمایش نهیم.

·        بهترین و «تنها» ترین برادرمان پس از قرائت نظر مانا نوشتند:
·        « پاسخ مانا عجیب نیست.
·        اینکه اصلا مطلب را خوانده و پاسخ داده، علت اش عمق نقد های شماست و پیگیری تان!» 
·        در عمق تحلیل واره های مان تردید است، ولی در پیگیری مان حق با برادرمان است.
·        دلیل این ادامه کاری ما، همنفس کاریکاتورآگاهی است که برداشت خود را ارزائی مان می دارند و گرنه خود ما با چنته خالی چه برای گفتن می داشتیم.
·         
·        ما برای خودشناسی و «ارزش کار خود» شناسی ضمن قدردانی، به تأمل روی نوشته مانا می پردازیم:
  
مانا
اما چند تا از نوشته های شما را خواندم.

·        همین جمله آغازین مانا تأییدی بر نظر برادرمان است که می نویسند:
·        «اینکه اصلا مطلب را خوانده و پاسخ داده، علت اش عمق نقد های شما ست و پیگیری تان.»
·         
·        استنباط ما از کلام برادرمان ـ بی اعتنا به مقولات عمق و پیگیری به نیت دادن قوت قلب ـ این است که احتمال این هم می رود که مانا و امثال ایشان حتی به محتوای جفنگیات ما اعتنائی نداشته باشند.
·        حق هم دارند.
·        کسی که بیش از صدهزار هوادار دارد، برای کسانی که اسم شان را مادر ـ پدرشان نیز اغلب فراموش می کنند، چه اعتنائی می تواند داشته باشد.
·        چنین برخوردی برای ما اما حیرت انگیز است و با قانونمندی های عینی بشرشمول در تضاد قرار دارد.

·        چرا؟
1
·        برای اینکه هر بنی بشری عاشق بیقرار محصول کار خویش است و نظر دیگران برای او مائده ای است.
·         
·        چرا و به چه دلیل؟
2
·        شاید به این دلیل که هر مولدی در آئینه مولود خود، در آئینه محصول کار خود، خویشتن خویش را می بیند و به لیاقت های مادی و معنوی خود پی می برد.
·        این خودشناسی ژرفای خاصی می یابد، اگر محصول کارش در آئینه ضمیر صاحب نظری منعکس شود و بر زبان آید.
·        هر هنرمند از خودراضی ئی سپاسگزار خواهد بود، اگر کسی ساعت ها از زندگی خود را به تعمق و تفکر روی اثر او صرف کند. 
·        اکنون این سؤال سمج، بسان جن کوچکی سر و سینه بر در و دیوار ذهن می کوبد که پس چرا مانا از حدود سی تحلیل دست و پا شکسته، فقط چندتا را خوانده و بدتر از آن، بی اعتنا گذشته اند؟
3
·        برای پاسخ به این پرسش به درک ماتریالیستی تاریخ نیاز است.
·        تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ، یکی از کشفیات بزرگ حکیم پرولتاریا ست.
·        تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ از ارزشی همتراز با کشف آتش برخوردار است.
4
اما چند تا از نوشته های شما را خواندم.

·        تعداد بچه های مادر ـ پدر ما بر هفت بالغ می شد، ولی فقط یکی از آنها پس از خوردن کاسه ای آش از اعماق وجودش سپاسگزار مادر بود و اگر جلو اش را نمی گرفتند، پا می شد و به ازای حتی هر استکان چای که دریافت می کرد، بوسه ای بر دست مادر می زد.
·        بقیه می خندیدند و می پنداشتند که طرف، موجودی عقب مانده و کودن است.
·        باید سال ها می گذشت تا ما به راز این تفاوت ژرف میان خود و او پی ببریم.
5
·        تنها تفاوتی که او با بقیه داشت، این بود که خود از آغاز زندگی زحمتکش بود.
·        از کار در چاه های قنات شروع کرده بود و به کار در کارگاه های قالی بافی این و آن رسیده بود.
·        پرولتاریا فقط «طبقه محروم و کارگر و فلان و بهمان»، به قول مانا، نیست.
·        پرولتاریا در نهایت فقر مادی و هارت و پورت و خودخشنودی، تجسم شیوه تفکر «غریزی» ـ طبقاتی دیگری است.
·        فقط این طبقه است که به عرق جبین دیگران ارج می نهد و حاصل کار عرقریز دیگران را عزیز می دارد.
مانا
ضمن نکات قابل تحسینی که دارند، مثل تلاش برای به چالش کشیدن کار و نگاه جدی و عمیق فرای به به و اه اه، اما بیشتر از آن که اثر را در چارچوب و منطق و دنیای خودش قضاوت کنند، یک متر ثابت روی قامت تمام کارها می گذارند.

·        خوب منظور مانا از مفهوم «تلاش برای به چالش کشیدن کار و نگاه جدی و عمیق، فرای به به و اه اه» چیست؟ 
·        استنباط ما از این مفهوم مانا این است که تحلیل واره های ما اوبژکتیف (عینی)، دیالک تیکی و صادقانه اند.
·        بررسی اوبژکتیف و صادقانه هر اثری اما در عین حال خالی از «به به و عه عه» نیست و نمی تواند باشد. 
·        چرا و به چه دلیل؟
1
·        اولا به این دلیل، که تحلیل اوبژکتیف و دیالک تیکی هر آنچه را که بطور عینی، یعنی مستقل از سوبژکت (مستقل از صاحب اثر، صاحب نظر، طرز تفکر، ایدئولوژی، تعلقات طبقاتی و غیره صاحب اثر و صاحب نظر) وجود دارد، به خدمت می گیرد.
·        نتیجتا نسبت به جنبه های مثبت اثر، واکنش تأییدی سوبژکتیف نشان می دهد و «به به» می گوید و به جنبه های ضعیف اثر، واکنش انتقادی نشان می دهد که خواه و ناخواه به «عه عه» تفسیر می شود.
2
·        بررسی اوبژکتیف (عینی) و دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ما نیز همین است که مانا بر زبان می رانند:
·        « تلاش برای به چالش کشیدن کار (اثر هنری) و نگاه جدی و عمیق، فرای به به و اه اه»

·        این شیوه بررسی اما به چه معنی است؟
3
·        این بدان معنی است که برای صاحب نظری از این خمیره، ایدئولوژی و تعلقات ملی، سیاسی، طبقاتی، جنسیتی، معرفتی و غیره صاحب اثر فقط در رابطه با خود اثر و بعد از خود اثر به مثابه اوبژکت شناخت، کشف، تئوریزه و مطرح می شوند و نه به مثابه پیشداوری و شیوه برخوردی پیش اندیشیده.
4
·        از کسی چه پنهان، ما حتی از خواندن بیوگرافی صاحب اثر حتی الامکان پرهیز می کنیم تا راه بر پیشداوری و بررسی سوبژکتیف ببندیم.
·        ما اصلا مانا را نمی شناختیم و هنوز هم همانقدر می شناسیم که در پرتو تحلیل آثارشان شناخته ایم.
مانا
اما بیشتر از آن که اثر را در چارچوب و منطق و دنیای خودش قضاوت کنند، یک متر ثابت روی قامت تمام کارها می گذارند.
·        خوب منظور مانا از این کلی گوئی چیست؟
1
·        کسانی که در جهت «به چالش کشیدن کار و نگاه جدی و عمیق، فرای به به و اه اه» تلاش می ورزند، کسانی که به زبان فلسفی برخورد عینی به اثر هر کس دارند، چگونه می توانند در عین حال اثر مورد نظر را اولا در خارج از «چارچوب و منطق و دنیای خودش (یعنی در چه چارچوبی؟) قضاوت کنند»، ثانیا «یک متر ثابت روی قامت تمام کارها بگذارند؟»
2
·        این به معنی تحلیل سوبژکتیف اثر مانا خواهد بود و با ادعای پیشین و ضمنا درست مانا در تناقض قرار خواهد گرفت:
·        چون نمی توان در آن واحد هم در جهت «به چالش کشیدن کار و نگاه جدی و عمیق فرای به به و اه اه» تلاش ورزید و هم  اولا در خارج از «چارچوب و منطق و دنیای خود اثر قضاوت کرد»، ثانیا « یک متر ثابت روی قامت تمام کارها گذاشت.»

·        ایکاش مانا این استنباط نادرست خود را  با اقامه دلیل عینی و فاکتمند نشان می دادند تا ما هم درجا نزنیم و بر نواقص و معایب فکری و اسلوبی خود غلبه کنیم.
·        و گرنه مجبور خواهیم بود به زور فانتزی و حدس و گمان به کشف منظور و دلایل مانا مبادرت ورزیم:
3
در خارج از «چارچوب و منطق و دنیای خود اثر قضاوت کردن»
·        شاید منظور مانا این است که ما به توصیف اوبژکتیف سطحی و مبتذل محتوای اثر قناعت نمی کنیم.
·        به عنوان مثال:
الف
·        گولرهای اثر مانا را به مثابه دو جناح سبز و سیاه در کشور مانا تلقی نمی کنیم و نتیجتا احمدی نژاد را سفیه و موسوی را عاقل قلمداد نمی کنیم و طرز نگاه گولر سبز بر گولر سیاه را «نگاه عاقل اندر سفیه» به خورد خواننده نمی دهیم.
ب
·        شاید همین از دید مانا به معنی خروج از چارچوب و منطق و دنیای خود اثر تلقی می شود و «عه عه» صاحب اثر را برمی انگیزد.
ت
·        شاید دلیل ناخشنودی مانا این باشد که ما به جای «به به» به گولر سبز و «عه عه» به گولر سیاه از گولرهای «طبقه حاکمه» واحدی در بازی تمامکشوری اش و تمام ارضی اش دم می زنیم.
·        یعنی اوبژکتیویسم قابل تحسین ما، خصلت دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ـ تاریخی از خود نشان می دهد، از خطه خاص وارد عالم عام می شود و این بنظر مانا بوی ایدئولوژی پرولتری می دهد و باعث آن می شود که مانا نتواند با تحلیل واره های ما ارتباط برقرار کند.
4
گذاشتن یک متر ثابت روی قامت تمام کارها
·        کشف منظور مانا از این مفهوم بسیار دشوار است.
·        روشنفکریت وطنی روی هم رفته به کلی گوئی فاضلانه خو کرده است و نمی توان انتظار استدلال مستدل و فاکتمند از اعضای آن داشت.
·        حریفی می گفت، صادق هدایت را تحلیل کنید.
·        فرازهائی از نوشته صادق هدایت را کلمه به کلمه، حکم به حکم تحلیل کردیم.
·        گفت:
·        کتاب فلان او را بخوانید و نظر کلی بدهید.
·        خوب اینکه تحلیل عینی نمی شود.
·        این کلی بافی سوبژکتیف می شود و به درد عوامفریبی می خورد.
5
·        بیشک منظور پوست کنده مانا این است که ما جانبدار پرولتاریا هستیم، آنهم در دور و زمانه ای که همه از سیستم سرمایه داری به عنوان «پایان تاریخ» عربده می کشند.
·        اگر منظور ایشان این باشد، باید بگوییم که تعلقات طبقاتی در جامعه و جهان طبقاتی همانقدر طبیعی و منطقی است که جذب و دفع جاری میان موجودات زنده با طبیعت.
·        مگر مانا فردی ماورای اجتماعی و ماورای طبقات اجتماعی اند؟
·        مگر اصولا فرد ماورای اجتماعی و ماورای طبقات اجتماعی وجود دارد؟
·        مگر آثار مانا عاری از ایدئولوژی اند که دیگران را به داشتن متر ایدئولوژیکی ثابت متهم می کنند؟
·        به چه دلیل عینی باید ما به «گذاشتن متر ثابت بر همه آثار ایشان و بقیه» متهم شویم؟
6
·        شاید منظور ایشان اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ما ست.
·        اگر منظور ایشان این باشد، باید به ایشان حق داد.
·        ما به صحت و علمیت این اسلوب و متد باوری عمیق داریم و فکر نمی کنیم که اسلوب بینشی دیگری بتواند یک میلیونم درایت و صداقت و صراحت و علمیت و مستدلیت آن را در جهان داشته باشد.
·        مسئله فقط اینجا ست که همین متد و اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ـ تاریخی ما نافی اختراع پیشاپیش متری ثابت و اندازه گیری همه چیز با آن است.
·        اگر مانا به تحلیل های ما از آثار خود نظری بیاندازند، به این حقیقت امر پی می برند.
·        تحلیل های ما بسته به هر اثر فرم و محتوا و فقر و غنای خاص خود را دارد و در آنها از کلیشه و متر ثابت و غیره خبری نیست. 
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر