۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (1)

 سرچشمه:
صفحه فیس بوک

هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
 
پرسش و پاسخ
کودک:
«پدر بزرگ!
جبر جغرافیا یعنی چی، دقیقا؟»

پدر بزرگ:
«یعنی آدم ها با ذات مشابه در مکان های مختلف، ممکن است که سرنوشت های متفاوت پیدا کنند.
مثلا این طفلک ها را ببین!
اگر جای ممکت خودشان، ایران بودند، الان شده  بودند، رئیس قوه مقننه، قضائیه و ستاد حقوق بشر!»

·        ما نه از کاریکاتور چیزی سرمان می شود و نه از جهان بینی مانا نیستانی کمترین خبری داریم.
·        تحلیل آثار مانا تمرینی در جهت آشنائی با هنر کاریکاتور و احیانا جهان بینی مانا نیستانی است.

·        این کاریکاتور مانا، پرسش  وپاسخی میان کودکی و  پدر بزرگی است و فی نفسه خیلی زیبا ست.
·        ما برای تحلیل آن، پرسش کودک و پاسخ پدر بزرگ را تجزیه و تحلیل می کنیم:

 1
کودک:
«پدر بزرگ!
جبر جغرافیا یعنی چی، دقیقا؟»

·        مانا برای تبیین منظور خویش، مفهوم «جبر جغرافیا» را  به خدمت می گیرند.

·        جبر جغرافیا به چه معنی است؟

·        اگر پیش شرط های تولید اجتماعی را به مثابه عوامل مؤثر در سطح توسعه جوامع بشری محسوب داریم، به عوامل زیر می رسیم:

1
·         وجود انسان ها

2
·        وجود طبیعت

3
·        کار انسانی

4
·        موضوع کار

5
·        وسایل کار

·        غنای طبیعی در رابطه با وسایل کار نقش مهمی در توسعه هر جامعه بازی می کند.

·        غنای طبیعی مربوط به وسایل کار به شرح زیرند:

الف
·        آبشارها.

ب
·        رودخانه های قابل کشتیرانی.

ت
·        مواد خام طبیعی برای تهیه وسایل کار از قبیل مواد زیر:

1
·        چوب

2
·         سنگ آهن

3
·        ذغال سنگ

4
·        نفت و امثالهم.

·        شاید بتوان در مفهوم «جبر جغرافیائی» مانا نیز همین غنای طبیعی را گنجاند.

·        مانا می توانست در پاسخ پدر بزرگ  به پرسش کودک، همین عناصر را بشمارد:
·        جبر جغرافیا، یعنی مجموعه شرایط طبیعی محیط زیست:

·        ساکن برهوتی و یا منطقه سرشار از آب و آبشار و دریا و ابر و باران بودن.
·        ساکن کشوری یخبندان و یا سبز و خرم بودن.
·        از طریق صید ماهی و امثالهم و یا از طریق کشاورزی و دامپروری و صنایع مختلف روزگار گذراندن.

2
پدر بزرگ:
«یعنی آدم ها با ذات مشابه در مکان های مختلف، ممکن است که سرنوشت های متفاوت پیدا کنند.»

·        مانا اما در این کاریکاتور پیام دیگری و نتیجتا پاسخ دیگری به پرسش کودک کنجکاو دارند:
·        جبر جغرافیا، «یعنی آدم ها با ذات مشابه در مکان های مختلف، ممکن است که سرنوشت های متفاوت پیدا کنند.»

·        از همین فرمولبندی می توان به جهان بینی مانا پی برد:
·        «آدم ها با ذات مشابه ممکن است که سرنوشت های متفاوت پیدا کنند.»

·        بدین طریق، شوخی شوخی، سرنوشت انسان ها منوط و وابسته به جبر جغرافیائی تلقی می شود و نه به سیستم اجتماعی حاکم و نه به مناسبات تولیدی حاکم و نه به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی حاکم.

·        البته کاریکاتور جای بحث نظری نیست.
·        ولی یادآوری این نکته ضرر ندارد که عامل جغرافیائی فقط یکی از عوامل مؤثر در سطح توسعه جوامع بشری است.
·        و گرنه شرایط جغرافیائی ایالات معینی از ایالات متحده امریکا با مکزیک و غیره فرق چندانی ندارد، در حالیکه تفاوت سطح توسعه آنها و سرنوشت ساکنان آنها از زمین تا کهکشان است.

3
مثلا این طفلک ها را ببین!
اگر جای ممکت خودشان، ایران بودند، الان شده  بودند، رئیس قوه مقننه، قضائیه و ستاد حقوق بشر!»

·        نقطه اوج طنز این کاریکاتور همین جا ست:
·        محبوسین پا در غل و زنجیر، یعنی قانونشکنان و جانیان و تبهکاران، اگر در ایران می بودند، در طرفة العینی ارتقای مقام می یافتند و به ریاست قوه مقننه و قضائیه و ستاد حقوق بشر می رسیدند.

·        این کاریکاتور در نگاه نخست، خیلی زیبا ست و برائی انتقادی آن خارق العاده است.

·        این اما به چه معنی است؟

الف

·        این صراحتا بدان معنی است که تنها در کشور ایران است که تبهکاران و جانیان اعضای هیئت حاکمه را تشکیل می دهند.

ب

·        این حقیقت امر اما فقط منحصر به کشور ایران نیست.
·        سیاستمداران همه کشورهای سرمایه داری عمدتا مشتی قلدر، بی وجدان و تبهکارند.
·        احمدی نژاد و غیره چه فرق ماهوی با جورج بوش، تاچر، پینوچه، بلر، سارکوزی، برلسکونی، پوتین، اوباما و غیره دارند؟

ت

·        اکنون حریفی از برج عاج خواهد گفت که برای چی مته به خشخاش می گذارید؟
·        کاریکاتور که مقاله و کتاب فلسفی و سوسیولوژیکی و غیره نیست تا مته به خشخاش گذاشته شود.
·        هدف کاریکاتوریست انتقاد اجتماعی است و مانا به بهترین وجهی از عهده این کار برآمده اند.
·        شما که به قول خودتان کاریکاتور حالی تان نیست.

پ
·        شاید حق با حریف باشد.
·        ولی حقیقت همیشه و همه جا، فقط به مثابه حقیقت تمامعیار، حقیقت است و نه به شکل نیم بند.

·        به قول هگل حقیقی کل است و کل حقیقی است.
·        یعنی جزء، حامل حقیقت عینی نیست.

·        کسی نمی تواند بنی بشر را قانع کند که هیئت های حاکمه در بخش اعظم کشورهای جهان، مشتی قلدر و تبهکار باشند، ولی فقط هیئت حاکمه کشور بخصوصی زیر ذره بین انتقاد قرار گیرد و رسوا شود.

·        انتقاد باید همه جانبه، اوبژکتیف و منصفانه باشد.
·        و گرنه در چشم به هم زدنی به عوامفریبی استحاله می یابد.

ما هنوز بقیه آثار مانا را ندیده ایم و لذا نه پیشداوری داریم و نه قصد داوری کلی.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر