۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

سیری در جهان بینی راه کارگر (9)

درباره گذار به سوسیالیسم و دولت کارگری
مصاحبه صادق افروز با محمد رضا شالگونی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

ربابه

·        این به اصطلاح «مصاحبه» صادق افروز با محمد رضا شالگونی باید بلحاظ نظری و اسلوبی (تئوریکی و متدیکی) مورد بررسی قرار گیرد و از فقر فلسفی چپ خودفریب و عوامفریب ایران پرده برداشته شود.
·        همین طرز سنتی بحث در چپ فلسفه فقیر ایران، بوضوح نشان می دهد که مدعیان چپ فاقد توان خوداندیشی اند.
·        تنها کاری که حضرات می توانند از دیرباز انجام دهند، تکرار مشتی جملات گسیخته از این و آن است و بس.
·        جملاتی که در بهترین حالت، بریده هائی از متون اند و از شرایط مکانی و زمانی فرسنگ ها بدور اند و عمدتا و عملا به هیچ دردی جز پراگماتیسم و خودفریبی و عوامفریبی نمی خورند.
·         
·        مراجعه کنید به پراگماتیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·         
·        بدون مسلح بودن به تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی و اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی، نه جمله ای از هگل و مارکس و انگلس و غیره می توان فهمید و نه به تمیز عام از منفرد و خاص و تحلیل اوبژکتیف و دیالک تیکی شرایط نایل آمد .

مثال
«برای آن که متحد شویم و پیش از آن که متحد شویم ، باید اختلافات مان را بشناسیم.».
شالگونی

·        قبل از اینکه اختلافات تان را بشناسید، بهتر است که خود را بشناسید و طرف مقابل خود را بشناسید.
·        چون با بورژوا و فئودال نمی توان از طریق مذاکره سوبژکتیویستی و پراگماتیستی به وحدت نظر رسید.
ابراهیم
      
·        به نظر من این مصاحبه کار بسیار با ارزشی است.
·        دامن زدن به چنین مباحثی است که مقدمات اتحاد بین چپ ها را فراهم می آورد.
·        باید مشخص شود که کدام یک از گروه های چپ برنامه شان گذار به سوسیالیسم است و کدام یک هنوز مثل منشویک ها در جستجوی یک دموکراسی بورژوایی اند.
·        کدامیک به مارکسیسم وفادارند و آزاد سازی پرولتاریا را به یک حزب واگذار نمی کنند.
·        مرزبندی با استالینیسم و رویزیونیسم از جنبه های مثبت این مصاحبه است.

ربابه
·         حضرت ابراهیم

·        مصاحبات شالگونی عزیز مرا یاد پرسش و پاسخ های بعضی ها می اندازد که خیلی حرف می زدند و به خیلی مباحث ریز و درشت ملی و بین المللی ـ به قول شما ـ  «دامن می زدند»،  ولی نهایتا خواننده و شنونده پرسش و پاسخ دستخالی و چه بسا دست درازتر از پا از جلسه بیرون می رفت.
·        این هم یکی دیگر از هنرهای نخبگان عیرانی است.
·         
·        اگر خودتان معنی استالینیسم و رویزیونیسم را می دانید، مطمئنید که وعاظ معظم هم می دانند؟

1

·        اولا با استالینیسم و رویزیونیسم (حتما منظور ابراهیم خلیل الله، رفرمیسم، سوسیال ـ دموکراتیسم است) از مواضع بمراتب بدتر از استالینیسم و رفرمیسم می توان مرزبندی کرد.

2

·        ثانیا رفرمیست ها و سوسیال ـ دموکرات های عیرانی به همان اندازه از رفرمیسم و سوسیال ـ دموکراتیسم خبر دارند که شالگونی و افروز از مارکسیسم ـ لنینیسم.

·        امتحانش خرجی ندارد، نظری به نوشته های شان کافی است:

مثال
«چپ آن است که خود بگوید!»

·        یکی از همان رفرمیست ها در صفحه فیس بوک شان نوشته اند که فلسفه ندارند، یعنی جهان بینی بی جهان بینی.
·        «رهبر» صادقی است.
·        در قاموس ایشان هرکس ادعا کند که چپ است، چپ است.

·        این تئوری قرون وسطای فئودالی است.
·        طرف هم احتمالا فئودال زاده است.

سعدی
هرکه را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار؟
·         
·    درست با همین نگرش و منطق است که هیتلر از همبود خلقی و سوسیالیسم ملی (ناسیونال ـ سوسیالیسم) دم می زند.
·        پس هیتلر هم چپ است، چون خودش چپ بودن خود را از بلندترین بلندگوهای آلمان عربده می کشد.
·         
·        من بطور سرسری به این پرسش و پاسخ نگاه کردم.
·        بوی خیلی چیزها می دهد، ولی بوی نوعی فوندامنتالیسم (برگشت به ریشه ها و بنیادهای کذائی) خیلی قوی تر از بقیه به مشام می رسد.
·        توجه کنید:
آقای شالگونی
«من اکنون بیش از پیش معتقدم که تلاش برای جدا کردن حساب آن رژیم ها از سوسیالیسم مارکس باید یکی از مهم ترین اولویت های هواداران سوسیالیسم باشد.»

·        هدف مد روز حضرات، اشاعه و توجیه  تئوری پر طمطراق «رجعت به مارکس» است که رویزیونیست های ایتالیائی و غیره و سام وب در کشور سیاه سیا و رؤیا اشاعه داده اند.

·        به فرمولبندی اقای شالگونی نگاه کنید:
·        حساب رژیم ها را از سوسیالسم مارکس جدا می کنند.

·        منظورشان از مفهوم «رژیم ها»، احتمالا سوسیالیسم واقعا موجود است. 

·        ایشان منظور خود را حتی نمی توانند درست فرمولبندی کنند.

·        فقر مفهومی (با رجعت به مارکس و به قول مارکس: فقر فلسفه که خطاب به پرودون نوشته، پرودونی که شالگونی و افروز احساس نزدیکی فوق العاده ای با هوادارانش دارند) به همین می گویند.

·        ایشان اصلا از خود نمی پرسند که با کله خالی از تئوری و متد مارکسیستی ـ لنینیستی چگونه می توان خود را هوادار سوسیالیسم قلمداد کرد، رهبری آن و تعیین اولویت برای آن پیشکش.
·         
·        خوب مرزبندی با سوسیالیسم واقعا موجود باید از پله پرش به فردا صورت گیرد و صورت می گیرد:
·        از پله نقد دیالک تیکی آنچه که وجود داشت و نه از طریق فرار به گذشته دور و نه از راه  فرار از تاریخ.

·        کمونیست ها هرگز چشم به گذشته ندارند.

·        گذشته را کمونیست ها به تبر نقد دیالک تیکی می بندند، تا آینده کپیه زمان حال نگردد.

·        استالینیسم فعلی به گذشته واقعا موجود (زمان استالین و اخیرا حتی برژنف) آه حسرت می کشد و رویزیونیسم شالگونی و شرکاء به گذشته واقعا ناموجود و بلحاظ نظری محض موجود پناه می برد.

·        استالینیسم فعلی رئالیستی تر و مترقی تر از شالگونیسم است، اگرچه هر دو ارتجاعی اند و با روح مارکسیسم ـ لنینیسم ازریشه بیگانه.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر