۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

حزب سوسیالیستی سام وب در قرن بیست و یکم (5)


نقدی بر نوشته ای از سام وب تحت عنوان
حزب سوسیالیستی در قرن بیست و یکم
چه سیمائی دارد، چه می گوید و چه می کند؟
برگردان مینا آگاه
سرچشمه: نوید نو
شین میم شین

تز چهاردهم
خلاصه اینکه، مارکسیسم روش تحلیلی ای مبتنی برعلم، بر محور مبارزهٔ برحق (و ضروری) ست، که در جنبش طبقه ی کارگر و مردم جاری است.

• مفاهیمی که سام وب در این تز مطرح می کند، عبارتند از «روش تحلیلی »، «مبتنی بر علم»، «مبتنی بر محور مبارزه برحق و ضروری» «جاری بودن در جنبش طبقه کارگر و مردم»

1
روش تحلیلی

• لب مطلب سام وب در تعریف مارکسیسم که تا کنون هر پرت و پلائی از سنت تا جنبش بوده، این است که مارکسیسم یک روش تحلیلی است.
• از «شیر» مفلوک مارکسیسم پس از صرفنظر از لنینیسم و تعاریف شسته وروفته و منظم (مفاهیم، مقوله ها، تئوری ها، قوانین و احکام تعریف شده و اثبات شده حتی الامکان دقیق) تنها چیزی که باقی مانده، روش تحلیل بودن آن است.

• منظور از روش تحلیل چیست؟

• اگر منظور او متد تحلیل قضایا ست، باید گفت که مارکسیسم خود نه متد تحلیلی، بلکه علم تام و تمام است و مثل هر علم ـ قبل از همه ـ متد خاص خود را، یعنی متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی را توسعه داده است.

• متد اما فی نفسه بدون تئوری کاره ای نیست.


• هر متدی مبتنی است بر یک تئوری و یا بر بخش هائی از تئوری های مختلف و سرانجام بر قانونمندی های عینی.


• پیش شرط درستی هر متد، وجود پیوند عینی قانونمند میان واقعیت امر مورد نظر و شناخت آن به شکل یک تئوری است.

• این پیوند هم در مورد رابطه میان متد و تئوری و هم در رابطه میان قاعده و احکام قانونی بمثابه اجزای آن صادق است.
• از این رو تئوری مقدم بر متد و حکم قانونی مقدم بر قاعده است.

• برای تعیین هر متد، یک تئوری لازم است و برای فرمولبندی تئوری، یک متد مورد نیاز است.

• این پارادوکس ظاهری را تنها می توان از موضع تئوری شناخت مارکسیستی حل کرد، که با معارف خود راجع به نقش پراتیک در شناخت و با تئوری حقیقت خود خصلت روندی کسب شناخت را مطرح می سازد.

• در تاریخ شناخت ضرور بود، امروز هم ضرور است و فردا نیز ضرور خواهد بود که ما نه فقط باید با احکامی کار کنیم که درجه حقیقت نسبی کمتر و یا بیشتر دارند، بلکه علاوه بر آن باید با قوانینی کار کنیم که تا حدودی خصلت فرضیه ای دارند و محتاج امتحان اند.


• اگر ما متدها را از لحاظ درجه عامیت شان طبقه بندی کنیم، آنگاه متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی به عنوان عام ترین متد شناخت و کنش عملی در رأس همه آنها قرار خواهد گرفت.
• سپس نوبت به متدهای ریاضی و سیبرنتیکی خواهد رسید که استفاده از آنها وابسته به وجود برخی پیش شرط های دست و پاگیر است.
• متد مقایسه همان درجه عامیت را دارد.
• متد مشاهده از درجه عامیت نازلتری برخوردار است.
• متدهای تجزیه و تحلیل و ترکیب عامیت بمراتب نازلتری دارند، ولی عام تراز متد آزمایشی اند.

• مهمترین ملاک طبقه بندی متد که از تعریف آن نتیجه گرفته می شود، عبارت است از تعیین هدف.
• در واقع هرعلمی به متدهای بیشماری نیاز دارد و متد واحدی می تواند در بسیاری ازعلوم و یا اصولا در کلیه علوم مورد استفاده قرار گیرد، مثلا متد مفهوم سازی، تعریف و استنتاج.

• اما از آنجا که قوانین عام درعرصه های مختلف واقعیت به شکل خاص و تغییر یافته ای خودنمائی می کنند، متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی نیز بسته به عرصه مورد عمل مشخص خود محتاج مشخص سازی بکمک و یا به شکل متدهای خاص است.
• عامیت متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی به این معنی نیست که بتواند جای متدهای علمی دیگر را بگیرد.
• متدهای خاص نیز با توجه به پیوند متقابل که هم شامل خود آنها و هم شامل عرصه استعمال آنها می شود، محتاج متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی اند.

• مراجعه کنید به متد، متدیک، تئوری، قاعده، متدئولوژی

• متد و یا روش تحلیلی نامیدن مارکسیسم از فقر فلسفه سام وب حکایت می کند.
• او ظاهرا اطلاع درستی از مارکسیسم ندارد.
• خلاصه کردن مارکسیسم در متد تحلیلی در هر صورت نادرست است.

2
روش تحلیلی مبتنی بر علم


• روش تحلیلی مبتنی بر علم اصطلاحی من در آوردی است و بیانگر چیزی نیست.
• روش تحلیلی دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ضد خود را در روش تحلیلی متافیزیکی دارد.

• اگر متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی چیزها، پدیده ها و سیستم ها را در پیوند متقابل، در حرکت و تغییر، در تضادمندی آنها و خلاصه در خصلت دیالک تیکی آنها در نظر می گیرد، متد متافیزیکی آنها را به صورت چیزهای مجزا از هم، ایزوله، بی رابطه با یکدیگر، در سکون و ثبات و خلاصه بطور متافیزیکی در نظر می گیرد.


• متد متافیزیکی رشته پیوند دیالک تیکی میان اقطاب ودحدتمند متضاد را پاره می کند و گاه این و گاه آن قطب را مطلق می کند.

• ما در تحلیل اشعار و آثار شعرا و نویسندگان مختلف به این مسئله بکرات اشاره کرده ایم.

• امروزه سوبژکتیویسم، اوبژکتیویسم، فرمالیسم و امثالهم سیطره جهانشمول دارند:

• سوبژکتیویسم، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را پاره می کند، اوبژکت را دور می اندازد و سوبژکت را بر تخت مطلقه می نشاند.
• اوبژکتیویسم نیز دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را پاره می کند، اما سوبژکت را دور می اندازد و اوبژکت را مطلق می کند.
• فرمالیسم نیز دیالک تیک فرم و محتوا را تخریب می کند، محتوا را نادیده می گیرد و فرم را به عرش اعلی ارتقا می دهد و قبله ای از آن می سازد.
• هر سه این شیوه های تفکر متافیزیکی اند، ضد دیالک تیکی اند و ره به حقیقت نمی برند.

• شیوه تفکر سوبژکتیویستی امروز چه بسا در میان چپ ها به صورت یک بیماری معرفتی پر و بال گرفته است:

• این شیوه تفکر غلط و خطرناک روندها و رویدادهای مثبت و منفی مورد بحث را در پرتو سوبژکت مثبت و یا منفی معینی تحریف می کنند:
• بدین طریق، استالینیسم در فرد استالین خلاصه می شود، پیروزی و شکست انقلابی به حساب رهبری گذاشته می شود و بعد مورد تقدیس و تلعین (نفرین) قرار می گیرد.
عناصر فرمال مشابه میان شیوه عملکرد استالین و هیتلر بطرز فرمالیستی، یعنی بی اعتنا به محتوای متضاد هر دو، مطلق می شوند و تضاد آنتاگونیستی و آشتی ناپذیر میان استالین و هیتلر مورد انکار آگاهانه قرار می گیرد.
• مثال های بیشماری را می توان خاطرنشان شد.

3
متد تحلیلی مبتنی بر مبارزه

• متد تحلیلی مبتنی بر مبارزه برحق و ناحق وجود ندارد.
• متد ربطی به حقانیت مبارزه ای ندارد.
• متدها را طبقات اجتماعی بنا بر مصالح و منافع خود برمی گزینند و به خدمت می گیرند.
• متد دیالک تیکی را روزی روزگاری بورژوازی در مبارزه بر حق بر ضد فئودالیسم و مذهب به خدمت گرفته بود.

4
متد جاری در جنبش طبقه کارگر و مردم

• جریان متد در جنبش طبقه کارگر و یا مردم به چه معنی است؟
• آیا بنظر سام وب، مارکسیسم کذائی به مثابه متد بطور اوتوماتیک و خود به خودی در جنبش طبقه کارگر و مردم جاری می شود؟
• این ادعا بیشتر به یاوه می ماند.

تز پانزدهم
من اگر بخواهم تلاش های تحلیلگرانه ی حزب مان طی دهه ها را درجه بندی کنم، می گویم که چشم نقادانهٔ ما در برخی زمان ها بسته بوده است.
برخی موضوع ها دچار محدودیت هایی شده (سیاست خارجی و توسعه شوروی)َ؛
برخی جاها خالی (روابط جنسیتی و جنسی) بوده، و در مواردی با ساده سازی های بسیار روبرو بوده است (مسیر اقتصادی بدون رونق و همراه با سقوط و انقباض)، ادعاهای وسیع براساس شواهد روایتی (رادیکالیزه شدن مستمر طبقه ی کارگر و در دسترس بودن حزبی با صدها هزار نفر عضو).
گرایش به نفی سایر مارکسیست ها، جریان های رادیکال و دمکراتیک اجتماعی بارها و بارها در بحث های ما اتفاق افتاده بود.

1
من اگر بخواهم تلاش های تحلیلگرانه ی حزب مان طی دهه ها را درجه بندی کنم، می گویم که چشم نقادانهٔ ما در برخی زمان ها بسته بوده است.

• سام وب در این حکم به انتقاد از حزب کمونیست ایالات متحده می پردازد.
• او از چشم پوشی حزب در برخی برهه های زمانی سخن می گوید:

2
برخی موضوع ها دچار محدودیت هایی شده (سیاست خارجی و توسعه شوروی)

• یکی از عیوب حزب کمونیسم آمریکا نادیده گرفتن سیاست خارجی و توسعه شوروی بوده است.
• ما قصد گمانورزی نداریم، ولی ظاهرا حزب کمونیست آمریکا در زمینه انتقاد از سیاست خارجی شوروی و توسعه آن دچار غفلت شده است.
• و گرنه حزب کمونیست شوروی به این روز نمی افتاد.
• سؤال ناقابل فقط این است که حزب کمونیستی با سام وب بمثابه شخص دوم، چه حرفی برای گفتن داشته است.

3
برخی جاها خالی (روابط جنسیتی و جنسی) بوده

• حزب کمونیست آمریکا در زمینه روابط جنسیتی و جنسی هم دچار غفلت شده است.

4
در مواردی با ساده سازی های بسیار روبرو بوده است.

• حزب کمونیست آمریکا با ساده سازی روبرو بوده است.
• فرمولبندی ها چنان مبهم و نادقیق اند که خواننده نمی داند که منظور سام وب چیست.
• آیا حزب کمونیست آمریکا با ساده سازی های بسیار حزب کمونیست شوروی روبرو بوده و یا خود به ساده سازی های بسیار دست زده است؟
• اما ساده سازی در چه زمینه هائی رخ داد است؟

5
مسیر اقتصادی بدون رونق

• اولین ساده سازی در زمینه مسیر اقتصادی بدون رونق بوده است.
• در همین انتقاد سام وب، هسته ماتریالیستی ـ تاریخی ارزشمند معقولی نهفته است.
• احزاب و متفکران کمونیست می بایستی کوتاهی های به عمل آمده در زمینه توسعه نیروهای مولده را در کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی مورد انتقاد جدی قرار دهند، یعنی قطع روندی را به تیغ تیز انتقاد مارکسیستی ـ لنینیستی بسپارند که پس از درگذشت استالین ـ اگر اشتباه نکنیم ـ آغاز شده است.

• تفاوت استالین ـ با همه خطاهای مورد بحث ـ با رهبری واپسین حزب کمونیست شوروی باید در همین برخورد به اصل بنیادی ماتریالیسم تاریخی (توسعه بی وقفه نیروهای مولده) باشد که یکی از رهنمودهای آهنین مانیفست حزب کمونیستی بوده است.

• محبوبیت فعلی استالین در میان مردم روسیه و جماهیر شوروی سابق نیز باید در همین سرسختی ماتریالیستی ـ تاریخی در توسعه نیروهای مولده جامعه باشد.

• جامعه ای که نیروهای مولده را به باد فراموشی بسپارد، دیر یا زود به زانو در می آید.


• نیروهای مولده هر جامعه بنیادی ترین عرصه هر جامعه است و در دیالک تیک اصلی هر شیوه تولید، یعنی در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی نقش محتوائی و تعیین کننده به عهده دارد.

• جامعه ای که در مسیر توسعه نیروهای مولده پیش بتازد، بلحاظ تاریخی شکست ناپذیر می ماند.
• فروپاشی شوروی و شکوفائی جمهوری خلق چین نیز علت اصلی اش در همین توسعه نیروهای مولده جامعه بوده است.

• اما این به اصلاح «مسیر اقتصادی بی رونق» چه ربطی به تئوری کذائی «ساده سازی» سام وب دارد؟

• ما اینجا با عدم درک فاجعه بار فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی سر کار داریم، با عدم درک ماتریالیسم تاریخی سر و کار داریم، با بی اعتنائی به فرامین مانیفست کمونیستی سر و کار داریم، با زیر پا نهادن رهنمودهای تئوریکی راهگشای ولادیمیر لنین سر و کار داریم و نه با ساده سازی چیزی.


• ما در این مورد با ساده لوحی ـ در بهترین حالت ـ سر و کار داریم و نه با ساده سازی.

• میان ساده لوحی و ساده سازی تفاوت از زمین تا آسمان است.
• ساده سازی می تواند به علل اوبژکتیف و سوبژکتیف مختلف صورت گیرد.
• بی لیاقتی در تفکر و شناخت و عقب ماندگی تئوریکی و کودنی چیز بکلی متفاوتی با ساده سازی است.

6
مسیر اقتصادی همراه با سقوط و انقباض

• مفاهیم سقوط و انقباض، ظاهرا به جای مفاهیم تورم و انقباض بکار رفته اند.
• بنظر سام وب در زمینه تورم و انقباض ساده سازی صورت گرفته است.
• ما این مفهوم را در دایرة المعارف مارکسیستی بحران اخیرا توضیح داده ایم.
• مارکسیست های اروپای شرقی از این بایت دچار ساده سازی نبوده اند.

7
ادعاهای وسیع براساس شواهد روایتی

• انتقاد بجای دیگر سام وب، عبارت است از جا زدن روایت به عنوان سند و مدرک و معیار حقیقت.

• این بیشتر به طرز تفکر مذهبی شباهت دارد و نه به طرز تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی:

• به جای اثبات صحت چیزی با اتکا بر دلایل مستدل تئوریکی و پراتیکی، به نقل آیه و حدیث و روایت متوسل شدن.

• این ایراد سام وب ـ بی اعتنا به اینکه خود او همین منظور را داشته باشد و یا نه ـ انتقاد معنامند و جدی ئی است.


8
رادیکالیزه شدن مستمر طبقه ی کارگر و در دسترس بودن حزبی با صدها هزار نفر عضو


• درک منظور سام وب، کار سام نریمان است.
• آیا منظور این است که طبقه کارگر رادیکالیزه کرده می شد و یا رادیکالیزه می شد؟
• اما کی این حادثه پر برکت و حاصلخیز رخ داده که غیر از سام وب، کسی از ان با خبر نشده است؟
• کی، چگونه و کجا طبقه کارگر رادیکالیزه شده و یا رادیکالیزه کرده شده است؟

• اما رادیکالیزاسیون طبقه کارگر با در دسترس بودن صدها هزار نفر عضو برای حزب در چه رابطه ای قرار دارد؟

حزب کمونیست آمریکا می توانست ببرکت رادیکالیزاسیون طبقه کارگر صدها هزار نفر عضو نصیبش شود؟
یا اینکه رادیکالیزه کردن سوبژکتیف طبقه کارگر سبب شده که صدها هزار نفر از طبقه کارگر منفعل و غیر رادیکال بی نصیب باشد؟

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر