آکادمی علوم دولتی ـ حقوقی در پوتسدام ـ بابلزبرگ
سرچشمه: دفاتر مارکسیستی (2011 ـ 02)
(12. 5. 2011)
برگردان میم حجری
سرچشمه: دفاتر مارکسیستی (2011 ـ 02)
(12. 5. 2011)
برگردان میم حجری
بخش اول
علل تجزیه و تلاشی احزاب کمونیست اروپای شرقی
• از 8 حزب کمونیست که قبل از حوادث ضد انقلابی (1989 ـ 1990) وجود داشتند، اکنون بیشتر از 20 حزب تشکیل شده اند.
• اگر گروه ها و فرم های سازمانی دیگر را هم که خود را کمونیست قلمداد می کنند، ولی بلحاظ ایدئولوژیکی و برنامه ای آماج های شان «آمیزه ای» آنارشیستی، ناسیونالیستی وغیره اند، در نظر بگیریم، تعداد آنها چندین برابر می شود.
• و اگر احزاب جمهوری های آسیائی اتحاد جماهیر شوروی را هم در نظر بگیریم، تعداد انها سر به آسمان خواهد زد.
• سستی درونی احزاب و بی ثباتی سیاسی کشورها راه را برای نفوذ و اثرگذاری آنتی کمونیسم در فرم های نمودین بیشمارش باز می کند.
• مهمترین مشخصه این احزاب شقه شقه گشتن آنها بوده است.
علت اول
• تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی پس از سال 1989 نتیجه روندی بوده که در سال های 1980 شروع شده بود.
• این روند سبب شده بود که احزاب کمونیستی در کشورهای سوسیالیستی لیاقت و قدرت خود را در زمینه های زیر از دست بدهند:
1
• در شناخت بموقع روند اصلی جامعه سوسیالیستی در پیوند عینی موجود آنها.
2
• در طرحریزی و اجرای عملی درک و شناخت خود از اوضاع
3
• در تعیین ملی و بین المللی منافع طبقاتی و مبارزه سازمان یافته برای پیشبرد آنها.
• احزاب یاد شده خود را از طبقه کارگر و توده های مردم که در واقع نماینده منافع شان بودند و برای ادامه حیات خود به آنها وابسته بودند، جدا کرده بودند.
• احزاب یاد شده اعتماد بخش اعظم جمعیت کشور را بطور روزافزونی از دست داده بودند.
علت دوم
• تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی پس از 1989 نتیجه پیدایش و توسعه پدیده های زیر بوده است:
1
• نتیجه انحلال انترناسیونالیسم سوسیالیستی ـ بمثابه اصل بنیادی ایدئولوژی، سیاست و روابط میان احزاب ـ بوده است.
• مراجعه کنید به انترناسیونالیسم و انترناسیونالیسم سوسیالیستی
2
• نتیجه جریانات اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در دولت های سوسیالیستی بوده است.
3
• نتیجه رشد اگوئیسم ملی در روابط میان احزاب کمونیستی بوده است.•
• (اگوئیسم به معنی خودخواهی، خودمرکزبینی، خودپرستی، بی اعتنائی به غیر و غیره است. مترجم)
علت سوم
• وضع و حال احزاب کمونیستی به شرح زیر بوده:
1
• احزاب کمونیستی در سردرگمی ایدئولوژیکی و تئوریکی بسر می بردند.
2
• احزاب کمونیستی میان جهان بینی مارکسیستی و افکار سوسیال ـ دموکراتیکی ـ رفرمیستی نوسان می کردند.
3
• «پرسترویکا»، گلازنوست و «تفکر به اصطلاح نوین» گرایشات فوق الذکر را تقویت کردند و طرز تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی و عمل پراتیکی و تئوریکی مبتنی بر طرح و برنامه را از عرصه بدر راندند.
4
• در نتیجه، احزاب کمونیستی یکپارچگی درونی خود را از دست دادند و طولی نکشید که با قابلیت عملی خود نیز وداع گفتند.
• اعتماد بخش اعظم جمعیت کشور به آنها کمتر و کمتر شد.
• این روند در هر کدام از احزاب کمونیستی و در روابط میان آنها به سبب تجزیه و تلاشی ایدئولوژیکی حزب کمونیست شوروی که از اواسط سال های 1980 آغاز شده بود، تسریع شد.
• حزب کمونیست شوروی با موضعگیری های خود پلاتفرم مشترک جنبش بین المللی کارگری ـ کمونیستی را ترک کرده بود.
• این جریانات وضع تضادمند برنامه ای آشکاری را میان حزب کمونیست شوروی ـ به مثابه متنفذترین و نیرومندترین حزب جنبش کمونیستی ـ و دیگر احزاب کمونیستی و میان تک تک احزاب کمونیستی پدید آورد.
• این امر در وضوح و صراحت ایدئولوژیکی ـ تئوریکی احزاب کمونیستی، بر همکاری میان آنها، بر درک آنها از انترناسیونالیسم سوسیالیستی ـ به مثابه اصل بنیادی سیاست داخلی و خارجی احزاب کمونیستی ـ تأثیرات منفی ویرانگری اعمال کرد.
• تصورات میخائیل گورباچوف و هوادارانش بسیاری از اعضای احزاب کمونیستی ـ کارگری را با انتقاد از معضلات اقتصادی و سیاسی در دولت های سوسیالیستی مجذوب خود ساخت و بعد هرچه بیشتر گیج و سردرگم نمود.
• وقتی ماهیت سیاست میخائیل گورباچوف و پیامدهای آن عیان شد، دیگر دیر شده بود و آب از سر گذشته بود.
• زیرا نیروهای ضدانقلابی که تحت این شرایط خود را سازمان داده بودند، مهمترین مواضع جامعه را اشغال کرده بودند.
• این امر زمینه را برای تجزیه و تلاشی جامعه و دولت هموار ساخت و همزمان به تخریب سیستم همکاری میان آنها منجر شد و تناسب قوا را در مقیاس جهانی به زیان آنها تغییر داد.
• فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و زیر پا نهادن انترناسیونالیسم سوسیالیستی از سوی حزب کمونیست شوروی منجر بدان شد که چتر حمایت خارجی دولت های سوسیالیستی پاره شود.
• هر وقت که کشورهای سوسیالیستی تحت این شرایط به دفاع از منافع و نظرات خود برمی خاستند، از سوی گورباچوف و هوادارانش بمثابه سد و مانعی در راه سیاست او تلقی می شدند.
• این امر احساس ابرقدرتی اتحاد شوروی در مقابل دول سوسیالیستی را تقویت کرد، بی اعتنائی آن نسبت آنها را برملا ساخت و قدرت عمل هم خود اتحاد جماهیر شوروی و هم دولت های سوسیالیستی را در سیاست خارجی برای دفاع از منافع سوسیالیسم و تضمین و تحکیم ان تضعیف نمود.
• ما نمی خواهیم همه کاسه ها و کوزه های شکست سوسیالیسم و جنبش کارگری ـ کمونیستی را بر سر گورباچوف بشکنیم، ولی در عین حال نمی خواهیم که سهم منفی او را در این جریانات منکر شویم.
• با سیاست میخائیل گورباچوف شبکه ای پاره شد که بستری برای همه این کشورها بود.
علت پنجم
• تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی اروپای شرقی نتیجه آنتی کمونیسم و مداخله فعال قدرت های امپریالیستی بویژه ایالات متحده آمریکا و آلمان فدرال سابق در امور داخلی این کشورها بود.
• شرایط داخلی وخیم این کشورها پایکاه های مناسبی را برای تقویت جریانات ضد سوسیالیستی و ضد انقلابی بطور دم افزون پدید آورد.
علت ششم
• این مهمترین جریانات سبب شدند که این احزاب در دوره اوجگیری مبارزات طبقاتی از پائیز 1989 دیگر قادر به غلبه سیاسی بر روند جریانات و هدایت آنها و سد کردن راه نیروهای ضد انقلابی و عقب راندن آنها نشوند.
• با همکاری علنی نیروهای ارتجاعی داخلی و خارجی شرایط ایدئولوژیکی و سیاسی ئی پدید آورده شد که واقعیت جریانات ضد انقلابی بمثابه پیشبرد دموکراسی، آزادی سیاسی، آزادی سفر به خارج، استقلال، خودمختاری و خودفرمائی انسان ها به خورد مردم این کشورها داده شود.
• تضادمندی سوسیالیسم با کاپیتالیسم از شعور توده ها زدوده شود و به جای آن درخت باور به «توان کاپیتالیسم به پیشرفت و آزادی» کاشته شود.
علت هفتم
از آنجا که احزاب کمونیست قادر به اجرای نقش فعال خویش نبودند، برای نیروهای مخالف بالنسبه آسانتر شد که به انکار جا و مقام احزاب کمونیستی در جامعه بشری بطور کلی برخیزند و بنیان های مبتنی بر قانون اساسی را به این معنا تغییر دهند و از بین بردن سوسیالیسم را و ضدانقلاب را بمثابه روند دموکراتیک تحریف کنند.
ادامه دارد
بسیار تاسف برانگیزاست کشوری باآن عظمت وپایگاه » محرومان وزحمتکشان بچنین سر نوشتی دچارشود تاسف برانگیز استامیدبستهایم بآ ینده ایبیکوتاهی
پاسخحذف