روحانی، فیلسوف توده های مولد و زحمتکش و منطقدان فرانسوی
به پیروی از جان لاک به توسعه تئوری شناخت سنسوئالیستی می پردازد.
ایدئولوژی
پروفسور گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
به پیروی از جان لاک به توسعه تئوری شناخت سنسوئالیستی می پردازد.
ایدئولوژی
پروفسور گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
• ایدئولوژی عبارت است از سیستم نظرات اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی، هنری، اخلاقی، فلسفی و غیره) که بیانگر منافع طبقاتی معینی اند و شامل هنجارهای رفتاری، موضعگیری ها و ارزش گذاری های مطابق با آنها می شوند.
• «ایدئولوگ ها» نمایندگان یک جریان فلسفی بوده اند، که به پیروی از کاندیلا، با تحلیل سازمان فیزیولوژیکی و روانی انسان و با تحلیل محتوای تصورات انسانی، قواعد عملی در زمینه تربیت، اخلاق، حقوق و سیاست تدوین کردند (دستوت دتریسی، کابانیس و غیره)
• مارکس و انگلس مفهوم علمی ایدئولوژی را همراه با تحلیل شعور اجتماعی بمثابه انعکاس وجود اجتماعی، بر بنیان ماتریالیسم تاریخی بوجود آوردند.
• مارکس و انگلس به شناخت این امر نایل آمدند که ایدئولوژی در جامعه طبقاتی عبارت از تمامت نظرات اجتماعی طبقه معینی و بیانگر موقعیت تاریخی ـ اجتماعی و منافع آن طبقه است.
• به عبارت دیگر، ایدئولوژی در جامعه طبقاتی، خصلت طبقاتی دارد.
• «اندیشه های حاکم در هر دوره، اندیشه های طبقه حاکمه اند.
• به عبارت دیگر، طبقه ای که قدرت مادی حاکم بر جامعه است، همزمان قدرت معنوی حاکم بر جامعه نیز است!» (مارکس و انگلس)
• خصلت ایدئولوژی هر طبقه، بوسیله موقعیت و جایگاه آن طبقه در جامعه و بوسیله منافع طبقاتی ناشی از آن تعیین می شود.
• هر طبقه ماقبل سوسیالیستی نوخاسته تنها زمانی می تواند رسالت تاریخی خود را، یعنی تحول انقلابی مناسبات اجتماعی را تحقق بخشد که واقعیت اجتماعی را تا درجه معینی بدرستی بشناسد.
• مثلا بورژوازی انقلابی در فرانسه (قرن 18 میلادی) توانست ایدئولوژی ئی بوجود آورد که انعکاس درست جوانب بیشماری از واقعیت بود.
• این ایدئولوژی توانست به شالوده تئوریکی انقلاب بورژوائی بدل گردد.
• در ایدئولوژی بورژوازی آغازین، منافع طبقاتی خود او بمثابه منافع تمامت جامعه جلوه می کرد و تحقق آماج های طبقاتی او بمثابه تحقق منافع کلیه طبقات و اقشار تحت ستم تلقی می شد:
• «هر طبقه جدید که جای طبقه حاکم سابق را می گیرد، مجبور می شود برای رسیدن به هدف خویش، منافع خود را بمثابه منافع کلیه اعضای جامعه قلمداد کند.» (مارکس و انگلس)
• به همان اندازه که طبقه حاکمه تازه به قدرت رسیده به سد راه توسعه بعدی جامعه بدل شود، به همان اندازه هم ایدئولوژی آن در خدمت دفاع از حاکمیت رو به زوال آن طبقه بر جامعه قرار می گیرد، به مبارزه بر ضد ایدئولوژی نوین طبقات استثمار شونده و ستمکش می پردازد، به تبلیغ ابدیت و تغییرناپذیری مناسبات موجود دست می زند و ایدئولوژی این طبقه به سد راه توسعه اجتماعی بدل می شود.
• مارکس در رابطه با ایدئولوژی بورژوائی می نویسد:
• برای ایدئولوژی بورژوائی اکنون دیگر مهم نیست که «این و یا آن برهان حقیقت دارد و یا نه.
• مهم این است که آیا این یا آن برهان برای سرمایه مفید است و یا مضر، تسکین دهنده است و یا دردآور، ضد قانون پلیسی است و یا به نفع آن.
• به جای پژوهش بی ثمر برای سرمایه، شعبده بازی مزدورانه صورت می گیرد و به جای بررسی بی طرفانه علمی، دفاع توأم با عذاب وجدان و آلوده به نیات پلید از سرمایه رواج می یابد.» (مارکس و انگلس)
• مارکس و انگلس به تحلیل علل خاص استتار و پرده پوشی منافع طبقاتی کاپیتالیستی بوسیله ایدئولوژی بورژوائی نیز می پردازند و از فرم خاص آن پرده برمی دارند.
• «ایدئولوژی یک روند است، روندی که هرچند با اتکاء بر شعور متفکران کذائی، ولی با اتکاء بر شعور خطا و باطل تحقق می یابد.
• آن شعور قادر به شناخت نیروهای محرکه واقعی نیست که این روند را به جریان می اندازند.
• اگر چنین نمی بود، آن دیگر روند ایدئولوژیکی نمی شد.
• این روند ایدئولوژیکی نیروهای محرکه ظاهری خطا و باطل را از مخیله می گذراند.
• چون ایدئولوژی یک روند فکری است، فرم و محتوای خود را از تفکر صرف استخراج می کند، یا از تفکر صرف خود و یا از تفکر صرف پیشینیان.
• این روند با مواد و مصالح فکری صرف کار می کند و بی دغدغه خاطری مواد و مصالح یاد شده را محصول تفکر می داند و هرگز به بررسی منشاء غیر فکری (مادی) آنها نمی پردازد و این امر را امری طبیعی تلقی می کند، چون بنظر آن، کلیه اعمال نیز از آنجا که بواسطه تفکر هدایت می شوند، در آخرین تحلیل از تفکر ناشی می شوند.» (مارکس و انگلس)
• توضیح استقلال ظاهری فرم های ایدئولوژیکی مختلف شعور اجتماعی از شالوده اجتماعی آن از این قرار است.
• بنیان این پدیده در جدائی کار فکری از کار جسمی نهفته است.
• با تجزیه جامعه به طبقات، کار فکری بیشتر و بیشتر مختص طبقه حاکمه می شود و کردوکار تولید مادی، که شالوده توسعه جامعه را تشکیل می دهد، بر دوش زحمتکشان، استثمارشوندگان ستمکش نهاده می شود.
• بدین طریق، کار فکری بمثابه فاکتور مقدم و به عنوان شالوده واقعی جامعه جلوه فروشی می کند.
• بدین سان است که شعور نسبت به پراتیک مادی استقلال کسب می کند.
• طبقه حاکمه برای حفظ قدرت خود مجبور می شود که پایه و اساس ایدئولوژی را از دیده ها پنهان دارد.
• و لذا در جهت حفظ و تحکیم استقلال ظاهری ایدئولوژی از پایه و اساس آن تلاش می ورزد.
• کلیه طبقات استثمارگر که به قدرت می رسند، همیشه منافع خود را در جامعه بر ضد منافع طبقات و اقشار تحت استثمار و ستم پیش می برند.
• این طبقات استثمارگر (مثلا بورژوازی) خود تحت خودپوئی روند تاریخ قرار می گیرند، نسبت به قوانین عینی جامعه کورکورانه رفتار می کنند و مغلوب آنها هستند.
• از این رو ست که ایدئولوژی این طبقات فقط منافع طبقه حاکمه را منعکس می کند و به واقعیت جامعه برخورد خودپو دارد و نه آگاهانه.
• تنها ایدئولوژی طبقه کارگر است که می تواند ایدئولوژی علمی راستین باشد.
• طبقه ای که با موضعگیری عینی خویش و بنا بر رسالت تاریخی ناشی از آن، کل تاکنونی جامعه را منفجر می سازد و جامعه ای را بنیان می گذارد که در آن، انسان دیگر برده محصول کار خویش نیست، بلکه به سازماندهی آگاهانه تولید اجتماعی مبادرت می ورزد.
• مراجعه کنید به سوسیالیسم و کمونیسم
• پیش شرط این عبارت است از شناخت علمی کل جامعه و قوانین توسعه آن.
• مراجعه کنید به آگاهی و خودپوئی
• از این رو ست که ایدئولوژی طبقه کارگر در فرم علمی اش بیانگر رسالت تاریخی پرولتاریا بمثابه رهائی کل جامعه است.
• ایدئولوژی سوسیالیستی بنا بر محتوای علمی اش جمع بندی مهمترین نتایج علوم فلسفی، تاریخی و اقتصادی است.
• مراجعه کنید به مارکسیسم ـ لنینیسم
• ایدئولوژی سوسیالیستی ـ به همین دلیل ـ نمی توانست بطور خودپو از سوی طبقه کارگر پدید آید و لذا توسط مارکس، انگلس و لنین، بمثابه نتیجه کارعلمی دهها ساله و تجارب عملی در مبارزه طبقاتی بوجود آمده است.
• و از این رو ست که آن باید به میان توده های مردم برده شود و تنها آنگاه (پس از نفوذ در توده ها) می تواند به قدرت مادی بدل شود.
• طبقه کارگر تنها در وحدت با سوسیالیسم علمی و با درک ایدئولوژی سوسیالیستی قادر به انجام انقلاب سوسیالیستی و برقراری نظام سوسیالیستی و کمونیستی خواهد شد.
• این وحدت بواسطه حزب مارکسیستی ـ لنینیستی تحقق می یابد.
• از این رو میان ایدئولوژی بورژوائی و ایدئولوژی سوسیالیستی مبارزه آشتی ناپذیری در جریان است.
• نادیده گرفتن مبارزه ایدئولوژیکی طبقه کارگر بمعنی تقویت نفوذ ایدئولوژی بورژوائی است.
• در روند ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم، غلبه بر بقایای ایدئولوژی کاپیتالیستی در مبارزه ای دراز مدت و بغرنج ممکن می گردد.
• ایدئولوژی سوسیالیستی با توسعه سیستم اجتماعی سوسیالیستی حقانیت خود را در تحقق عملی سوسیالیسم نشان می دهد و رفته رفته به ایدئولوژی همه توده های تحت استثمار و ستم بدل می گردد.
• همزمان با آن، ایدئولوژی بورژوائی واپسین بطور آشکار و بی پرده دست بدامن گشتاورهای ایراسیونالیستی می شود و به آنتی کمونیسم کور بدل می گردد.
از این رو کشمکش و چالش ایدئولوژیکی در مقیاس جهانی کیفیت نوینی کسب می کند و از اهمیت خاصی برخوردار می شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر