درنگی
از
میمحا نجار
گاهی
برای حراست از حریم حقیقت عینی
به
مثابه اوتوریته بی چون و چرا
باید
مقدس ترین قدیسان
را
به
چالش کشید.
گاهی
برای دفاع از علم
باید
با
عالم و عالم
در افتاد.
گاهی
برای حراست از حقانیت مارکسیسم
باید
مارکس
را
به
مصاف طلبید.
چرا و به چه دلیل؟
تسویه حساب با مارکس و هواداران کذایی مارکس
کارل مارکس
تحول اعصار تاریخی، همواره با پیشرفت در امر آزادی زنان میتواند تعیین گردد.
چرا که در اینجا، یعنی در رابطه زن و مرد است
که رابطه ضعیف و قوی
و
پیروزی طبیعت انسان بر قصاوت
از همه جا آشکارتر است.
آزادی زنان
معیار سنجش آزادی جامعه
است.
تحقیر زن
یکی از ویژگی های اساسی تمدن کنونی است.
همانطور که مشخصه اساسی بربریت نیز است.
تفاوت تنها در آن است که نظام مثلا متمدن کنونی (بورژوازی) هر نوع کار زشتی که در بربریت به شکل ساده اش صورت می گرفت
به شکل پیچیده ، مبهم و دو پهلو در می آورد و آن را ترویج میدهد.
هیچ کس به اندازه خود مرد از اسارت زن مجازات نمیشود. "
پایان
الف
تحول اعصار تاریخی، همواره با پیشرفت در امر آزادی زنان میتواند تعیین گردد.
۱
اعصار
و
به
عبارت دقیقتر
دوران های تاریخی
مثلا دوران های برده داری، فئودالیسم، کاپیتالیسم (سرمایه داری) و سوسیایلسم
بر اساس مناسبات تولیدی حاکم
یعنی
بر اساس فرم مالکیت بر وسایل مهم تولید
یعنی
بر اساس زیربنای اقتصادی
تعیین می شوند و متمایز می گردند.
۲
کاشف این معیار عینی و علمی آهنین مطمئن
خود مارکس
رضی الله عنه
بوده است.
ب
چرا که در اینجا، یعنی در رابطه زن و مرد است
که رابطه ضعیف و قوی
و
پیروزی طبیعت انسان بر قصاوت
از همه جا آشکارتر است.
۱
نه.
رابطه زن و مرد
(و نه رابطه ضعیفه و قویه)
و
یا
دیالک تیک زن و مرد
ربطی به طبیعت و قضاوت ندارد.
۲
ضمنا
تمیز قوی از ضعیف
در این دیالک تیک دشوار است.
۲
ضعیفه قلمداد کردن نیمه دیگر جامعه (زنان و مادران و خواهران)
خرافه ای طبقاتی
است.
۳
زنان
هرگز
ضعیفتر از نران نبوده اند و نیستند.
۴
زنان در یکی از دوران های تاریخی
سالار جامعه
بوده اند.
مادرسالاری دهها هزار سال دوام وقوام داشته است.
۵
بقایای آن هنوز هم وجود دارند.
۶
در این دوره اعضای جامعه
به
نام مادرشان
نامگزاری می شدند.
۷
امروزه
در ایران
اکثریت قریب به اتفاق نران طویله
تهوع آور، بی شرم، بی شعور و بی شخصیت اند.
۸
زنان ایرانند
که
آبروی طویله در جهان اند.
زنان ایرانند
که
بخش شعورمند و شخصیت مند طویله را تشکیل می دهند
و
از
جامعکیت آن
پاسداری می کنند.
پ
آزادی زنان
معیار سنجش آزادی جامعه
است.
۱
معیار عینی برای تعیین میزان آزادی جامعه
مناسبات تولیدی حاکم
(زیربنای اقتصادی جامعه)
است
که
در
تحلیل نهایی
تابع سطح توسعه نیروهای مولده
است.
۲
کاشف این معیار عینی و علمی
هم
خود مارکس
بوده است:
مراجعه کنید
به
تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ
۳
دیالک تیک زن و نر
هم
در تحلیل نهایی
تاریع دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
(بنیادی ترین دیالک تیک هر جامعه)
است.
ت
تحقیر زن
یکی از ویژگی های اساسی تمدن کنونی است.
۱
نه.
تحقیر زن
یکی از ویژگی های طویله های طبقاتی
است.
۲
در طویله های طبقاتی
هر نبات و جانور و انسان مولد و مفید و زحمتکش
تحقیر می شود:
از
درختان میوه تا خر و اسب و گاو و قاطر و سگ و مرغ و خروس و زن و دهقان و عمله و حمال و حفار و غیره
ث
همانطور که مشخصه اساسی بربریت نیز است.
۱
نه.
در دوران بربریت و حتی در دوران توحش
زن ستیزی
رواج نداشته است.
۲
زن ستیزی
همزاد طویله های طبقاتی
است:
با
نظام برده داری
شروع شده است.
ج
تفاوت تنها در آن است که نظام مثلا متمدن کنونی (بورژوازی) هر نوع کار زشتی که در بربریت به شکل ساده اش صورت می گرفت
به شکل پیچیده ، مبهم و دو پهلو در می آورد و آن را ترویج میدهد.
۱
اولا
نظام متمدن در زمان حیات مارکس
نظام و یا فرماسیون اقتصادی کاپیتالیستی
بوده است
و
نه
بورژوازی.
۲
مترجم خر بوده است.
۳
بورژوازی
طبقه حاکمه است
و
نه
نظام.
ح
هیچ کس به اندازه خود مرد از اسارت زن مجازات نمیشود.
۱
تقسیم جامعه به زن و نر
اصلا
مارکسیستی
نیست.
۲
تقسیم جامعه به زن و نر
فمینیستی، امپریالیستی، خرکی و خرافی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر