پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت
فصل هفتم
بخش اول
قسمت ۹
۱
· به دلیل موضع ایدئالیستی ـ ترانسندنتال کانت،
نیز است که او از سویی تضاد را مسئله اساسی فلسفه قلمداد می کند و بر ضرورت دیالک
تیک اشاره می کند.
· اما از سوی دیگر، تضاد را تضادنما (تضاد ظاهری،
هاله ای) و دیالک تیک را «منطق هاله» محسوب می دارد.
۲
· تفکر کانت اما ژرف تر از آن است که او تضاد را
تضادنما و متعاقب آن، دیالک تیک را دیالک تیک نما تلقی کند و بگذرد.
۳
· شناخت بشری به نظر کانت، هر وقت آن در صدد حل
مسئله بی پایانی، بی قید و شرطی و کلیت (توتالیته) برآید، بالضروه (جبرا) درگیر
تضاد می گردد و خصلت دیالک تیکی به خود می گیرد.
۴
· علت این امر در خود خرد است.
۵
· به محض اینکه خرد، کلیت را (لایتناهی را، بی قید
و شرطی را، مطلق را) به مثابه موضوع مورد تفکر قرار می دهد، با «خویشتن خویش در
تضاد قرار می گیرد» و «دیالک تیکی» می شود.
۶
· چنین چیزی اجتناب ناپذیر است.
· برای اینکه خرد، کلیت را نمی تواند «غیر از این
مورد تفکر قرار دهد.
· غیر از اینکه بنا بر ایده اش همزمان چیزی وجود
دارد که به مدد هیچ تجربه ای موجودیت کسب نکرده است.
· برای اینکه تجربه هرگز مثالی برای وحدت
سیستماتیک کامل عرضه نمی دارد.»
· (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۷۰۹)
۷
· کانت مرور می کند که «ما با دو خرد دیالک تیکی
طبیعی و اجتناب ناپذیر محض سر و کار داریم و نه با یک خرد دیالک تیکی محض که در آن،
مثلا جاهلی، به سبب نقصان شناخت، آسمان را به ریسمان بافته باشد و یا سوفیستی برای
گیج کردن عقلا به طور تصنعی سر هم بندی کرده باشد، بلکه خرد دیالک تیکی ئی که خرد
بشری صادقانه وابسته بدان است و حتی اگر ما معمای آن را کشف کنیم، دست از سر خرد
برنخواهد داشت و آن را به سرگیجه های لحظه ای خواهد انداخت که همواره باید راه
خروجی از مخمصه پیدا کند.»
· (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۳۵۳)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر