۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۶, جمعه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۱۴۳)

·
 
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت

فصل هفتم
بخش اول
قسمت ۹
 
  
۱
·     به دلیل موضع ایدئالیستی ـ ترانسندنتال کانت، نیز است که او از سویی تضاد را مسئله اساسی فلسفه قلمداد می کند و بر ضرورت دیالک تیک اشاره می کند.
·     اما از سوی دیگر، تضاد را تضادنما (تضاد ظاهری، هاله ای) و دیالک تیک را «منطق هاله» محسوب می دارد.
۲
·     تفکر کانت اما ژرف تر از آن است که او تضاد را تضادنما و متعاقب آن، دیالک تیک را دیالک تیک نما تلقی کند و بگذرد.

۳
·     شناخت بشری به نظر کانت، هر وقت آن در صدد حل مسئله بی پایانی، بی قید و شرطی و کلیت (توتالیته) برآید، بالضروه (جبرا) درگیر تضاد می گردد و خصلت دیالک تیکی به خود می گیرد.

۴
·     علت این امر در خود خرد است.

۵
·     به محض اینکه خرد، کلیت را (لایتناهی را، بی قید و شرطی را، مطلق را) به مثابه موضوع مورد تفکر قرار می دهد، با «خویشتن خویش در تضاد قرار می گیرد» و «دیالک تیکی» می شود.

۶
·     چنین چیزی اجتناب ناپذیر است.
·     برای اینکه خرد، کلیت را نمی تواند «غیر از این مورد تفکر قرار دهد.
·     غیر از اینکه بنا بر ایده اش همزمان چیزی وجود دارد که به مدد هیچ تجربه ای موجودیت کسب نکرده است.
·     برای اینکه تجربه هرگز مثالی برای وحدت سیستماتیک کامل عرضه نمی دارد.»
·     (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۷۰۹)

۷
·     کانت مرور می کند که «ما با دو خرد دیالک تیکی طبیعی و اجتناب ناپذیر محض سر و کار داریم و نه با یک خرد دیالک تیکی محض که در آن، مثلا جاهلی، به سبب نقصان شناخت، آسمان را به ریسمان بافته باشد و یا سوفیستی برای گیج کردن عقلا به طور تصنعی سر هم بندی کرده باشد، بلکه خرد دیالک تیکی ئی که خرد بشری صادقانه وابسته بدان است و حتی اگر ما معمای آن را کشف کنیم، دست از سر خرد برنخواهد داشت و آن را به سرگیجه های لحظه ای خواهد انداخت که همواره باید راه خروجی از مخمصه پیدا کند.»
·     (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۳۵۳)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر