۱۳۹۸ بهمن ۶, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۳۷)

جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
من فکری نمی کنم که فاشیسم را بتوان بدون حمایت بین المللی سرنگون ساخت؟
حریف

ممنون.

۱
شما
بی تعارف
هوشمندترین و هوشیارترین کسی هستید که ما می شناسیم.

۲
رسیدن به همین اندیشه
هم
نشانه هوشمندی فخرانگیز است
و
هم
نشانه بارز خوداندیشی است.

۳
راستش
یکی از دوستان خود ما مدت ها ست که به همین اندیشه رسیده است.

۴
تعجب کردیم که یکی دیگر هم به همین نتیجه رسیده است.
و
شاد شدیم

۵
اما راجع به این مسئله:
فاشیسم و همشیره اش فوندامنتالیسم و میلیتاریسم
بدون حمایت جبهه ضد فاشیستی
نابود نمی شود.
البته نابودی فاشیسم با نابودی همه دستاوردهای مادی و فکری و هنری جامعه توأم می شود.

۶
آچمز ملت ایران ویران
این است که
نه
در
سطح ملی
جبهه ضد فاشیستی تشکیل شده
و
نه
در مقیاس جهانی

۷
مخالفین فاشیسم و فوندامنتالیسم و میلیتاریسم جماران
مثلا
امپریالیسم یانکی
و
شازده و سطل ننه ات طلب ها
هم
نمایندگان فاشیسم اند

۸
رضاشاه متحد نازی های نازی آباد آلمان بود.

۹
محمد رضا شاه
از امریکا و انگلستان
انتقاد می کرد که چرا با هیتلر متحد نشدند تا شوروی نابود شود.

۱۰
در واحدهای قومی طویله جماران
هم
تا چشم کار می کند
پانیسم های رنگارنگ در این ۴۰ سال
نیرو گرفته اند
و
در سنای امریکا
حتی
نماینده دارند.

۱۱
پانیسم هم فرم وطنی از فاشیسم است:
پان ایرانیسم
پان ترکیسم
پان کردیسم
پان عربیسم
احتمالا
پان لریسم
پان گیلکیسم
پان بلوچیسم

۱۲
در رویارویی های آبانماه
پانیسم هم مسلحانه به میدان آمد

۱۳
ما در هر صورت
با جنگ های باندهای متنوع فاشیستی با یکدیگر سر و کار داریم و خواهیم داشت

۱۴
چندی قبل
پان ترکسیسم آذربایجان با پان کردیسم بر سر تعیین مرز مشترک کم مانده بود که خونریزی راه بیندازند
 
بهترین کار اجامر جماران
گرفتن دین و ایمان از خلایق بوده است.
فرح والا

۱
نه.
این
کردوکار اجامر
بدترین و مضرترین کردوکارشان بوده است.

۲
جامعه در غیاب شعور (چه شعور وارونه = مذهب و چه شعور مارکسیستی)
به طویله و تیمارستان و جنده خانه و بربرخانه و وحشت خانه تبدیل شده است.

۳
رئیسی جلاد دیروز گفت:
طویله جماران امن ترین نقطه دنیا ست.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این عرعر

۴
بی شعوری محض به همین می گویند:
در
عرض یک هفته
۱۵۰۰ نوجوان و جوان مردم را
بی شرمانه و بیرحمانه
تیرباران می کنند
 
۳۰۰۰ نفر را مجروح و علیل و ذلیل می سازند
 
۷۰۰۰ نفر را بازداشت می کنند و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار می دهند
 
بعد
چنین وحشتکده ای را امن ترین نقطه دنیا قلمداد می کنند.

خوب هر بنای زشت و کریه و پوسیده ای در هنگام خراب شدن، گرد و خاک زیادی راه می اندازد
اما بعد از آن است که آماده ساختن از نو و طرحی دیگر می گردد.
فرح والا

۱
این خرافه از دیرباز رایجی است.

۲
فرخی یزدی هم به شعر کشیده.
دلم از این خرابی ها بُوَد خوش
زآنکه می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد

۳
ولی
مش لنین می دانست که قضیه از قراری دیگر است:
نفی همیشه دیالک تیکی است و نه مکانیکی.

۴
کهنه نباید کلا خراب شود.

۵
جنبه ها و جوانب مثبت و مفید و حیاتمند کهنه
باید حفظ شوند و توسعه یابند.
جنبه ها و جوانب منفی و مضر و مزاحم کهنه باید نقد شوند و حذف شوند.

۶
نو
بر پایه هیچ
یعنی از صفر
بنا نمی شود.

۷
توده بدون شعور نمی تواند زندگی کند.
خواه شعور وارونه و خواه شعور مارکسیستی

۸
نفوذ شعور فلسفی (مارکسیستی) در توده
زمان و زمینه
لازم دارد.

۹
ما بیش از ۲۰ سال است که به روشنگری آغاز کرده ایم
شاید یک نفر تا کنون
پیدا کرده ایم که امید برمی انگیزد
او
را
هم
گم کرده ایم
 
کمونیسم دشمن آزادی و استقلال فرد، انسان است
مش بهرام

۱
اگر کسی از چیزی خبر ندارد
همان بهتر که خاموش باشد.

۲
کمونیسم
به چه معنی است؟

۳
کمونیسم یک فرماسیون اقتصادی است.

۴
به همان سان که
برده داری
فئودالیسم
کاپیتالیسم (سرمایه داری، امپریالیسم)
سوسیالیسم
فرماسیون های اقتصادی اند.

۵
کمونیسم
اولین فرماسیون اقتصادی در تاریخ بشری بوده است
که
فاز اخرش
۲۰ تا ۳۰ هزار سال دوام داشته است
(بنا بر پژوهش های باستان شناس امریکایی به نام مش جوردان)

۶
کمونیسم
فردا
در پله توسعه دیگر جامعه بشری
تشکیل خواهد شد و به معنی زیر است:
کمونیسم = هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل
همبود گرایی و یا اجتماع گرایی = انسان گرایی متکامل + طبیعت گرایی متکامل

۷
کسی که کمونیسم را دشمن آزادی و استقلال فردی
می عرعرد
در
بهترین حالت خر است
با پوزش از خر که خادم دیرین بشریت زحمتکش است.

۸
ضمنا
این کس
معنی آزادی و استقلال را هم نمی داند.
 
ویرایش:
هادی خرسندی

قلم چرخید و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند

به تیتر «شاه رفت» اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند

چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جای شاهان را گرفتند

همه از حجره ها بیرون خزیدند
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند

گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرانچه خواستند ان راگرفتند

به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان، نامسلمان را گرفتند

به جرم بدحجابی و بدلباسی
زنان را نیز مردان را گرفتند

سراغ سفره ها نفتی نیامد
ولیکن درعوض نان را گرفتند

یکی نان خواست بردنش به زندان
از ان بیچاره دندان را گرفتند

یکی افتابه دزدی گشت، افشا
به دست افتابه داشت آن راگرفتند
(به دست افتابه داران را گرفتند)

یکی خان بود ازحیث چپاول
دو تا مستخدم خان را گرفتند

فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالف های ایشان راگرفتند

بده مژده به دزدان خزانه
که شاکی های انان را گرفتند

چو شد دراستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند

به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند

نمی خواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند

غذا را اشپز چون شور می کرد
سر سفره نمکدان را گرفتند

چو امد سقف مهمانخانه پائین
به حکم شرع مهمان را گرفتند

به قم از روی توضیح المسائل
همه اغلاط قران را گرفتند

به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند

به این گله دو تا گرگ خودی زد
خدائی شد که چوپان را گرفتند

به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان را گرفتند

همه اینها
جهنم
این خلایق
ز مردم دین و ایمان را گرفتند

پایان
 
ماده
لامصب
عالی ترین مقوله فلسفی است

۱
ماده به مثابه مفهوم فلسفی با ماده به مثابه مفهوم علم فیزیک
تفاوت عظیمی دارد.

۲
ماده جفت دیالک تیکی روح است
دیالک تیک ماده و روح.
و یا
دیالک تیک وجود و شعور.

۳
این مفاهیم ترجمه و منتشر شده اند.

۴
ضمنا
ازلیت و ابدیت ماده (وجود)
را حتی عرفا می دانستند:
«عدم موجود گردد»
این محال است
وجود
از روز اول
لایزال است.
 
هی مش فریدون
هش دار به اخطار

۱
ضعیفه می داند که چه می گوید.

۲
به
هوش باید بود
و
اخطار اجامر جماران
را
به گوش باید داشت.

۳
فاجعه در راه است.

۴
طویله بر سر دو راهی زیر قرار گرفته است:
یا
سقوط بی برگشت به اسفل السافین توحش و بربریت
تحت عنوان بهشت صدر اسلام
و
یا
خاورانیزاسیون طویله جماران

۵
تنها خدمت خمینی و خونخواران به ایرانیان
فراری دادن ۵ میلیون تن از جهنم جماران است.

۶
 
برای درک رفتار اجامر جماران با ایرانیان
باید
به آوشویتس اندیشید:
به رفتار نازی های نازی آباد آلمان با یهودیان

۷
فاجعه در راه است
و
فرار بهتر از قرار است.

۸
پارس بی بند از ما
کشیدن پاشنه پا و فرار از شما
 
رابرت فراست
هر شعری با بغضی در گلو آغاز می شود.

رابرت فراست
متولد ۱۸۷۴ و متوفی ۱۹۶۳،
شاعر آمریکایی قرن بیستم میلادی. و
ی متولد سانفرانسیسکو بود و در دانشگاه میشیگان تدریس نمود. شعرهای رابرت فراست کلاسیک و همه از وزن و قافیه برخوردارند.
بیشتر این شعرها در بندهای آغازین، خواننده را به دیدن منظره‌ای فرا می‌خوانند و در بندهای پایانی نتیجهٔ فلسفی را به وی پیشکش می‌دارند.
ویکی‌پدیا
تاریخ تولد: ۲۶ مارس ۱۸۷۴، سان فرانسیسکو، کالیفرنیا، آمریکا
تاریخ مرگ: ۲۹ ژانویهٔ ۱۹۶۳، بوستون، ماساچوست، آمریکا
۱
ویرایش:
هر نوحه و مرثیه با بغضی در گلو شروع می شود.

۲
شعر
اگر شعر باشد و نه مرثیه و مدیحه و رجز و غیره
ربط حتمی به اندوه و بغض و اشک و آه و شادی و طرب و شعف ندارد.

۳
شعر
فرمی از تبیین هنری اندیشه است
سمفونی و غیره هم به همین سان.
۴
شعر
نتیجه اتفجار نهایی مواد منفجره تلنبار و انبار شده در روح و روان شاعر
است.

۵
به همان سان که اتش فشانی
به ناگهان
به طور جهشی
فواره می زند
به همان سان هم شعر سروده می شود.

۶
می جوشد از نهادم
آتشفشان آواز
محمد زهری
 
برای که می‌‌نویسم...!
مارینا سویتلایوا در مقاله‌اش "شاعر و منتقدان" در سال ۱۹۲۷ میلادی : "نه‌ برای میلیون‌ها نفر، نه‌ برای یک نفر، نه‌ برای خودم. بلکه برای نیاز می‌‌نویسم. نیازی که از طریق من خودش را می‌نویسد. - " شایسته ترین، تلخ‌ترین و( مخوف ترین!)
دشمن شاعر مشاهدات اوست. دشمنی که شاعر تنها با شیوه شناخت برآن چیره می گردد.
انگیزه مشاهدات در خدمت نامرئی‌ها برای جنباندن نامرئی‌ها - اینست زندگی‌ شاعر."
"چگونه می‌‌توانم، یک شاعر، یک انسان با ماهیت ذاتی، وسوسه قالب بشوم؟ من اغوای جوهر قلب و روح هستم، قالب به خودی خود می‌‌آید...امتداد گام به گام مکاشفه - اینگونه انسان رشد می‌کند، اینگونه هنر متبلور می‌‌شود.
چه بی‌ خاصیت، "رسمی‌" با ژست ( بکرات واقعا اشتباه) پیش‌نویس‌هایم بازگو می‌‌شوند.

الف
برای که می‌‌نویسم...!
"نه‌ برای میلیون‌ها نفر، نه‌ برای یک نفر، نه‌ برای خودم.
بلکه برای نیاز می‌‌نویسم.

۱
حریفه
حرف دهنش را حتی نمی فهمد:

۲
کسی که
برای خودش نمی نویسد.
برای
نیاز
می نویسد.

۲
نیاز چه کسی؟

۳
نیاز اجنه و ملائکه و ارواح؟

این هنوز چیزی نیست.

ب
نیازی که از طریق من خودش را می‌نویسد.

۱
حالا
سری به جملات اول ضعیفه بزنیم:
برای که می‌‌نویسم...!
"نه‌ برای میلیون‌ها نفر، نه‌ برای یک نفر، نه‌ برای خودم.
بلکه برای نیاز می‌‌نویسم.

۲
کسی که خود را نویسنده محسوب می داشت و برای نیاز کذایی می نوشت،
حالا
حرف یک ثانیه قبل خود را فراموش کرده است
و
ادعا می کند که
او نه نویسنده
بلکه آلت فعل است
آلت فعل نیاز
است.
نیاز
از طریق او
خودش را می نویسد.

۳
بدین طریق
نیاز
که
اوبژکت است
به درجه سوبژکت
ارتقا می یابد.
سوبژکتی که خودش ابوژکت خودش است.
نوشته و نویسنده همزمان است.
عرفان قرون وسطی کجا ست؟
نیاز
نویسنده می شود تا شاعر قلم شود و نویسنده را بنویسد.

۴
من ـ زور ضعیفه
این است که اشعارش برای رفع نیاز اند.

۵
آیا
قضیه حقیقتا از این قرار است؟

۶
آیا سرودن شعر فقط برای رفع نیاز است؟

۷
اگر من ـ زور از شعر مدیحه باشد
شاید حق با حریف باشد
شعر = خلعت و حاجت

۸
مدیحه اما شعر نیست.

۹
شعر چیست؟

۱۰
شعر
فرمی از فرم های بیشمار هنر است.

۱۱
شعر
تبیین پوئه تیکی اندیشه است.

۱۲
رمان و تندیس و ترانه و رقص و غیره
تبیین هنری دیگرگونه ای از اندیشه است.

۱۳
اندیشه
محتوا
ست
و
شعر و تندیس و ترانه و رقص و غیره
فرم های متنوع برای اندیشه واحدی اند.
 
اندیشه ها و آیینه ها

۱
انعکاس افکار در آیینه اذهان
همیشه
از
صافی های طبقاتی
عبور می کند.

۲
به همین دلیل اندیشه واحدی
برای یکی
سلام
است
و برای دیگری
دشنام

۳
برای یکی
خلعت
است
و
برای دیگری
خنجر

تفاوت حاضر جواب بودن و متفکر بودن

۱
حاضر جواب
احتمالا از بر کردن اندیشه و تحویل سریع آن به همنوع است.

۲
تفکر
اما
اندیشیدن سریع و یا کند به اندیشه است.

۳
حاضر جواب بودن
پدیده ای پاسیو و منفعل است.
انعکاس مکانیکی و آیینه وار است.

۴
تفکر
اما
تفکر اما پدیده اکتیوی است.
انعکاس دیالک تیکی است.
 
هرگز
فاشیسم
توسط ملت مربوطه سرنگون نشده است.

فاشیسم
با
سقوط خود به قهقرا
جامعه
را
هم
به قهقرا می برد.
 
هی
مش فریبا.

۱
خدا دیشب آمده بود
زمین.

۲
کسی در به رویش باز نکرده بود
و
بینوا
در خیابان مانده بود.

۳
از سرما می لرزید.

۴
زنگ زد آمد تو.
چای گرمی خورد و نان و پنیری.

۵
سر حال آمد و رفت تا دیگر برنگردد.

۶
به وقت رفتن
گفت:
به
فریبا بگو:
من کسی را نیافریده ام.

۷
ماده
به آفریننده نیازی ندارد.

۸
خودکفا ست
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر