۱۳۹۸ دی ۲۶, پنجشنبه

سیری در شعری از ناصر اجتهادی (۶)


 
تحلیلی
از
شین میم شین
 

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است
بس که این ملت خر است

حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است
بس که این ملت خر است
مغزها له شد به زیر سُم ملایان قم
وای در عصر اتم
صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است!
بس که این ملت خر است.
هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند
جان ما را سوختند
حرف حق این روزها گویی گناه منکر است
بس که این ملت خر است
مملکت افسوس برگشته به صدها سال پیش
حرف عمامه است و ریش
گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است.
بس که این ملت خر است
 
معنی تحت اللفظی:
جامعه به قرن ها قبل برگشته است.
در نتیجه عمامه و ریش
مد شده اند.
عمامه و ریشی که به نظر من پشیزی حتی نمی ارزند.
دلیل این سقوط به قهقرا
خریت ملت است.
شاعر این شعر انتقادی ـ اجتماعی
تیزهوش تر و تیزبین تر از گله روشنفکران طویله
بوده است
و
پیروزی عنگلاب اسلامی
را
به
مثابه برگشت به ماضی
و
سقوط به اسفل السافلین قرون و سطی
ارزیابی کرده است
و
ضمنا
موضع انقلابی می گیرد
و
به
سمبل های ارتجاع فئودالی
حمله برده است.
ایراد کما فی السابق شاعر
در
مقصر قلمداد کردن توده در این سقوط است.
عیب مهم تبیین هنری اندیشه
مزاحمت عناصر فرمال هنری
است.
اگر
شاعر همین انتقاد اجتماعی خود
را
به
شکل مقاله تدوین می کرد،
مجبور به تکرار مکرر خرافه خریت ملت نمی گشت.
‍۲
خاک شهر قم
گمان داری
بشر می‌پرورد
تخم خر می‌پرورد.
زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است
بس که این ملت خر است
معنی تحت اللفظی:
در خاک شهر قم
به
عوض بشر،
تخم خر
پرورش می یابد.
برای اینکه
در هر گوشه این شهر
 شیخکی در عرعر است
و
دلیلش خریت ملت است.
 شاعر در این بند شعر
میان موعظه و عرعر
و
نتیجتا
میان شیخ و خر
علامت تساوی می گذارد
و
روحانیت
را
مبلغ خریت
محسوب می دارد.

ضمنا
دلیل گرمی بازار روحانیت
را
خریت ملت می داند.

۳

خاک شهر قم
گمان داری
بشر می‌پرورد
تخم خر می‌پرورد.
زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است
بس که این ملت خر است
 

در این بند شعر
جامعه
به
مثابه طویله
تلقی می شود
که
در
آن
خرتوخر
حکمفرما ست.

هم
معمار روح جامعه
(روحانیت)
خر
است،
هم
توده مردم 
(ملت)

شاعر
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را
به
شکل دیالک تیک روحانیت و ملت
بسط می دهد:

کسب و کار روحانیت
در
طویله قم
به
خرپروری
است.

روحانیت
اما
ضمنا
خودش
هم
خر
است
و
عرعر می کند.

این
بدان معنی است
که
خر
به
خرپروری
مشغول است.

یعنی
خر
به
فوت و فن و ترفند عرعر
خود
را
تکثیر می کند:
ملت خر
نتیجه تکثیر روحانیت خر
است.

شاهکار دیالک تیکی این بند شعر
تأثیر برگشتی اوبژکت (ملت خر) بر سوبژکت (روحانیت خر)
و
امکان پذیر گشتن خرپروری
است.

روحانیت خر
به
برکت خریت ملت
هم
جامعه
را
به
طویله مبدل می سازد
و
هم
خود
تکثیر می شود.

این بند شعر
اگر
شاهکار
 نیست،
پس
شاهکار
چیست؟ 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر