۱۳۹۸ بهمن ۹, چهارشنبه

هماندیشی با باران میرزایی (۵)


ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
۱
باران میرزایی

به 
 نظرم 
شايد 
گلسرخي
 اگر 
جنبش ماركسيستی 
را 
به
 راه مسيح 
هم تشبيه مي كرد 
آنقدر اشتباه نكرده بود.
 
اگر 
جنبش کارگری 
را
خسرو گلسرخی
با
جنبش برده داری 
(اسلام)
مقایسه می کرد،
حق با باران بود.
 
برای اینکه جنبش برده داری
علیرغم فرم خشن و خونینش
جنبشی انقلابی
 بود
و
جامعه بشری
را
از
پله نازل فرماسیون کمونیستی آغازین به پله فرماسیون برده داری سوق می داد.
 
فرماسیون برده داری
در
مقایسه با فرماسیون کمونیستی آغازین
پله و مرحله بالاتر توسعه اجتماعی
محسوب می شود
و
زمینه را برای توسعه بیشتر نیروهای مولده هموار می سازد.
 
ضمنا
جامعه
را
از
زوال
نجات می بخشد.
 
خسرو گلسرخی
اما
  درک ماتریالیستی ـ تاریخی از جامعه نداشته است.


خسرو گلسرخی
از
قرآن کریم
یعنی
مانیفست فرماسیون برده داری،
سوسیالیسم
را
استخراج می کند.

یعنی
درست
ضد برده داری و اسلام 
را.

هدف خسرو
 به احتمال قوی
همان هدف حزب توده 
(تشکیل جبهه ضد سلطنتی با هر مرتجعی)
بوده است
که
به
فاجعه
انجامیده است.

حتما
باران خواهد پرسید
که
ما
چگونه 
به 
این نتیجه 
رسیده ایم؟

۲
خسرو
شعری سروده است
که
ظاهرا و حرفا
حاوی شعار معروف حزب توده
است:

خسرو گلسرخی

باید که دوست بداریم 
یاران 
باید که چون خزر بخروشیم.

فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.

باید تپیدن هر قلب
اینک سرود
باید سرخی هر خون
اینک پرچم

باید
که
قلب ما
سرود ما و پرچم ما 
باشد.

باید در هر سپیده البرز
نزدیک تر شویم
باید یکی شویم
اینان هراس شان ز یگانگی ماست

باید که سر زند
طلیعه خاور از چشم های ما
باید که لوت تشنه میزبان خزر باشد
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی بی نصیب نماند.

باید که دست های خسته بیاسایند.
باید که
خنده
در آینده
جای اشک بگیرد

باید بهار
در چشم کودکان جاده ری
سبز و شکفته و شاداب

باید بهار را بشناسند

باید جوادیه بر پل بنا شود
پل
این شانه های ما.

باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد

باید که دوست بداریم یاران
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد…

پایان
 
بهتر آن است که این شعر خسرو بی اعتنا به اسلام و امام حسین و غیره
تحلیل شود.
 
۳
باید که دوست بداریم 
یاران 
باید که چون خزر بخروشیم.

فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.

باید تپیدن هر قلب
اینک سرود
باید سرخی هر خون
اینک پرچم

باید
که
قلب ما
سرود ما و پرچم ما 
باشد.
در این بند آغازین شعر،
رهنمود خسرو
صادر می شود.
 
خسرو
خود
را
نخبه
(رهبر و قائد و رهنما و نبی و امام  و فرمانده و سردار)
تصور می کند:
رهنمود خسرو
دعوت عموم به مهر به همدیگر
است.

باید که دوست بداریم 
یاران  
 
خسرو
شباهت غریبی به عیسی مسیح
پیدا می کند.

خسرو
از
مهر به همدیگر
حبل المتین اتحاد 
(تشکیل جبهه ضد سلطنتی)
سرهم بندی می کند.

دلیل پناه بردن خسرو به مهر
محرومیت از نعمت تفکر برای کسب شناخت و شعور انقلابی
است.
 
مشخصه مشترک همه اجامر ضد انقلابی (ضد انقلاب بورژوایی سفید)
پر کردن پر هارت و پورت جای خالی شعور با شعر و شعار و شور بوده است.
 
فدائیان فئودالی
که
همین شعر خسرو
را
به
نیت عوامفریبی
منتشر می کنند،
سواد لازم برای درک معنی سطری از این شعر بند تنبانی
را
حتی
ندارند.
 
ولی
به
هارت و پورت 
نیاز دارند.
 
از این بابت کمترین فرقی میان فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق و دیمدام و لیملام 
وجود نداشته است.

دعوت به وحدت به هر قیمت
را
خسرو
احتمالا
از
توده ای ها 
داشته است.
 
وگرنه فدائیان خلق نه منادیان مهر، بلکه مبلغان زهر و نفرت و کین و قهر بوده اند.
 
۴
باید که چون خزر بخروشیم.

فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.
 
رهنمود دوم خسرو
خشم و خروش
و
وحدت خشم و خروش
است.
 
منظور خسرو از وحدت فریادها
ظاهرا و حرفا
(و نه ذاتا و عملا)
همان
تشکیل جبهه ضد انقلابی مورد نظر حزب توده بوده است.
 
۵
باید تپیدن هر قلب
اینک سرود
باید سرخی هر خون
اینک پرچم

باید
که
قلب ما
سرود ما و پرچم ما 
باشد.
 
وقتی گفته می شود
که
جای خالی شعور با شعر و شعار و شور
پر می شود،
به
همین دلیل است.

خسرو
خواننده و شنونده شعرش
را
به
شور می آورد،
ولی نمی تواند به چشمه شعور رهنمون شود.

همرزمانش در دادگاه انقلاب سفید
هم
به
همین نکته
اشاره کرده اند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر