۱۳۹۸ بهمن ۵, شنبه

سیری در شعری از ناصر اجتهادی (۱۰)

 
تحلیلی
از
شین میم شین
 
مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است
بس که این ملت خر است

حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است
بس که این ملت خر است
 
مغزها له شد به زیر سُم ملایان قم
وای در عصر اتم
صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است!
بس که این ملت خر است.
 
هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند
جان ما را سوختند
حرف حق این روزها گویی گناه منکر است
بس که این ملت خر است
 
مملکت افسوس برگشته به صدها سال پیش
حرف عمامه است و ریش
گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است.
بس که این ملت خر است
 
ما که می‌دانیم حال شیخ ها در حجره‌ ها
وای بر احوال ما
کز تف همدرس ها ماتحت شان دائم تَر است
بس که این ملت خر است
 
شیخ ریقوئی که دائم بود دنبال لواط
در پی فور و بساط
با فلانِ پاره‌ اش، امروز یک شیر نر است
بس که این ملت خر است
 
وانکه خیک گنده‌ اش پر بود دائم از عرق
چونکه برگشته ورق
پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است
بس که این ملت خر است
معده‌ی هر شیخ چون پر می‌شود از مال مفت
می‌شود گردن کلفت
چشم ها انگار کور و گوش ها گویی کر است
بس که این ملت خر است
 
معنی تحت اللفظی:
دلیل گردنکلفتی روحانیت،
مفتخوری آنها ست
و
دلیل کوری چشم های توده و کری گوش هایش 
خریت
است.
 
شاعر در این بند شعر
دیالک تیک علت و معلول 
و
دیالک تیک دلیل و مدلول
را
به
شکل دیالک تیک مفتخوری و گردنکلفتی
از
سویی
و
به
شکل خریت و کوری و کری
از 
سوی دیگر
بسط می دهد.
 
 
کریم
هم
در کتابش
جماعتی
را
صم بکم عمی 
فهم لایعقلون 
لال و کر و کور و خر
نامیده است.
 
مفتخوری
هم
بسان صفات قبیحه دیگر که در ابیات قبلی این شعر شاعر
به
خدمت گرفته شده،
از
واژه های تحقیر و تنقید و تخریب همنوعان در دیار عه هورا و عا شورا 
ست.
 
 
غلامحسین ساعدی
(گوهر مراد)
در
یکی از آثارش
از
کارمند اداره ثبت احوال
گزارش می دهد
که
در
لا به لای پرونده های سرشته به میکروب سل 
سرفه کنان می لولد
و
توهین واژه مفتخور خلایق خر
در
دالان تو در توی گوش دلش
طنین می افکند.
 
راستی 
منشاء مفهوم مفتخور
چیست؟
 
۲
معده‌ی هر شیخ چون پر می‌شود از مال مفت
می‌شود گردن کلفت
چشم ها انگار کور و گوش ها گویی کر است
بس که این ملت خر است.
 منشاء مفهوم مفتخور
در
همین بند شعر شاعر هم به طرز مسکوت و مستوری نمودار می گردد:


روحانیت
جزو و عضو روشنفکریت جامعه
است.

برشت
در
اثر ارجمندی که ما بخشا ترجمه و منتشر کرده ایم،
روحانیت
 را 
معمار روح جامعه
 محسوب می دارد.
 
همین فونکسیون 
را
ورنر هوفمن
در
میراث ارجمندش تحت عنوان استالینیسم
به
روشنفکریت
نسبت می دهد.

مراجعه کنید
به
استالینیسم
و
رمان طایفه توئی

بنابرین
مفهوم مفتخور
از
مفاهیم توده مولد و زحمتکش
است
که
بار سنگین کار مادی
را
به
دوش می کشد
و
اعضای طبقه حاکمه و خدمه اش
را
که
فونکسیون شان کار فکری
 است،
مفتخور
می نامد.
 
یعنی
کار فکری 
را
به
عنوان کار واقعی
به
رسمیت 
نمی شناسد.


گردن کلفت و شکم گنده 
نتیجه منطقی اشتغال به کار فکری
و
پرهیز از کار مادی (بدنی)
است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر