۱۳۹۸ بهمن ۱۰, پنجشنبه

خطایی به نام جایگزینی ماتریالیسم تاریخی با اکونومیسم سیاسی (۱)


  جایگزینی ماتریالیسم تاریخی با اکونومیسم سیاسی 
(جایگزینی خرد کل اندیش با خرد جزء اندیش) 
شین میم شین
حریف
دلیل ناآرامی های اخیر در عراق و ایران و غیره
بیکاری
 است.
این طرز تفکر و طرز تحلیل بند تنبانی
شب و روز 
از
بلندگوهای همیشه گویای رسانه های عوامفریب طبقه حاکمه امپریالیستی
تبلیغ می شود.

طرفه اینکه این طرز تفکر و طرز تحلیل
می تواند
به
عنوان طرز تفکر و طرز تحلیل مارکسی و مارکسیستی هم جا زده شود.
چون
مارکس
هم
در
آغاز کشف و اثبات تز درک ماتریالیستی تاریخ
به
کشف و ابلاغ و تبلیغ ریشه اقتصادی پدیده ها
مبادرت ورزیده است.

انگلس
بعدها
برای رفع سوء تفاهم
پیشنهاد کرده است
که
نقش تعیین کننده قطبی از اقطاب دیالک تیکی
همیشه
در
تحلیل نهایی
است
و
به
معنی هیچ وارگی اقطاب دیالک تیکی دیگر
نیست.

۱
دلیل ناآرامی های اخیر در عراق و ایران و غیره
بیکاری
 است.

در نقش مهم اشتغال و تشکیل شعور و شخصیت در اثر کار و در روند کار
شکی نیست،
ولی
خلاصه کردن همه حوایج اعضای جامعه در اشتغال
ابلهانه و یا عوامفریبانه
است.

مشتی زباله زمام امور جامعه
را
به
دست
می گیرند.

از
سنین کودکستان
کله اعضای جامعه
را
با
خرافه
پر می کنند.

خلایق 
چنان خر می شوند
که
عرعر
را
حتی 
فراموش می کنند.

ساده ترین حقوق فردی و اجتماعی اعضای جامعه 
را
پایمال می سازند
و
وقتی
 اعضای جامعه
به
تنگ می آیند
و
نظم مطلوب طبقه حاکمه عهد بوق و چماق و چوب و چپق
را
مختل می کنند،
علامه هایی
آمار می گیرند
و
همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر بیکاری خرد و خراب می کنند.
کسی
به
ستمی
که
بر
سکنه طویله جماران و عراق و افغانستان و سومالی و لیبی و سوریه و غیره
رفته و می رود،
اعتنایی ندارد.
تنها
هنری که اجامر عوامفریب دارند،
توجیه اکونومیستی ـ سیاسی ـ بندتنبانی قضایا ست.
کسی
ماتریالیسم تاریخی
را
نمی آموزد
تا
دریابد
که
جامعه
چیست
و
راه حل مسائل چیست.
خلایق
عکس ها و عندیشه ها و عرعرهای اجامر ملی و بین المللی
را
منتشر می کنند
و
نمی دانند
که
بدون تعویض طبقه حاکمه
طویله و تیمارستان 
جامعه 
نمی شود.

سعدی 
گلستان 

گفتم:
اگر فرمایی طبیبی را بخوانم تا معالجت کند.
 

دیده بر کرد و بخندید و گفت:
دست بر هم زند طبیب ظریف
چون حرف بیند اوفتاد حریف

خانه از پای بند ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است

پیرمردی ز نزع می نالید
پیر زن صندلش همی‌مالید

چون مخبط (تباه) شد اعتدال مزاج (حالت تندرستی)
نه 

عزیمت
 اثر کند
 نه 
علاج

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر