۱۳۹۸ بهمن ۸, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۳۹)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
ب
 مثل باران
 
زندگي من مثل يه دايره است
هر چي سعي ميكنم تبديل به يه خط بشه و درجا نزنم و برنگردم سر نقطه اولم
با كله ميخورم زمين
گاهي اينطوريه
من تلاشمو كردم براي پاره كردن اين دور دوار
فكر كنم وظيفمو انجام دادم
نبايد خودمو مقصر بدونم .
آش كشك خاله است
اما ديگه نميخورمش

۱
این مطلب
اولا
متناقض است:
چون
نخوردن آش کشک خاله
ناقض گرفتاری در بن بست زندگی دایره وار است.

۲
این اندیشه
ضمنا ایرئال (ضد واقعی) و ایراسیونال (ضد عقلی) است:
چون
حتی
صخره و سنگ
در مدار دایره قرار ندارد
یعنی در سکون و همیشه همانی مدام نیست
چه رسد به باران
که
گاهی ابر سیار است و گه برف سنگین و پران و گاهی تگرگ شیشه شکن

۳
تئوری حرکت دایره وار
از
خرافه ـ تئوری های امپریالیستی است

۴
حرکت یعنی تغییر

۵
حرکت مطلق است

۶
سکون
در دیالک تیک حرکت و سکون
نسبی است

۷
حتی در سکون
حرکت جاری است.

۸
مثال:
ساده ترین عنصر شمیایی
هیدروژن است
که یک پروتون در هسته دارد و یک الکترون در پوسته

۹
اگر
هیدروژن
اکسید شود
یعنی الکترونش را از دستش بگیرند
و
فقط
پروتونی برایش بماند
جنون می گیرد
و
دیوانه وار
با سرعت نور
به راه می افتد و هر چه بر سر راه خود بیابد
در هم می کوبد
تا
الکترونی به کف آورد و آرام گیرد

۱۰
مثلا
در
الکترون آزاد اکسیژنی شریک شود و آب تشکیل شود

۱۱
یعنی
حرکت پروتون به سکون منتهی شود

۱۱
سکونی که آنی حتی دوام ندارد

۱۲
چون خود مولکول آب
در جنبش مدام است و در تجزیه و ترکیب مدام.

۱۳
دلیلش اکسیژن خود آب است که ۴ الکترون آزاد دارد و حاضر به یراق است
برای ترکیب با هر محتاج ملتمس به الکترون

۱۴
حرکت دایره وار وجود ندارد.
 
 
دیالک تیک پول و پارو

۱
پول برای طبقه حاکمه مثل برف است
و
تنها
کار و کسب و کار و فونکسیون اجامر طبقه حاکمه
پارو کردن برف پول
است.

۲
برف پول
از بام توده
پارو می شود
تا
توده
سبکبار شود
و
احساس آسایش روحی و فکری و روانی کند.

۳
این
فرم مهم تخلیه روانی توده است.

۴
این حمایت پسیکولوژیکی از توده
در طویله های فئودالی
به طرق مذهبی
انجام می یابد:
دستگیری از گدایان با عمامه و بی عمامه
خمس و زکات و مال امام و غیر
نذر و وقف و زیارت و چپاندن به سوراخ های بیشمار ضریح امام زاده ها و غیره

۵
این حمایت پسیکولوژیکی از توده
در طویله های امپریالیستی
توسط فرویدیست های حرفه ای
(روانکاوان)
فال بینان و غیبگویان و غیره
انجام می یابد.

۶
رهایش از شر پشیزی که توده در جیب دارد
به
رفع حاجت در توالت شباهت دارد.

۷
برتولت برشت در اثر ماندگارش تحت عنوان «رمان دوپولی» که به شرح زندگی گدایان انگلستان اختصاص دارد، می نویسد:
کسب و کار فقرا دستگیری از گدایان است.
کسی که پشیزی در جیب دارد
پشیزی که به هیچ دردی نمی خورد
آسانتر از شرش خود را خلاص می کند تا میلیونری که کیف مملو از اسکناس دارد.
(نقل به مضمون)
 
ویرایش:
 
محمد حسن شفیعی
 مشهور به بارق شفیعی 
شاعر، روزنامه‌نگار، فعال‌سیاسی و وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان است. بارق شفیعی در میان جامعه فرهنگی افغانستان به عنوان یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در این کشور شناخته می‌شود.
ویکی‌پدیا

دُزد مینا
بارق شفیعی
از
کابل

آنکه با نیم نظر دل ز بر ما ببرد

کاش با نیم دگر
پی به تمنا ببرد

پنجۀ عشق چو مجنون به گریبان من است
زود باشد که مرا نیز به صحرا ببرد

غیر جام لب میگون تو،
آنهم به خیال
هیچ ساغر نکشیدیم که سودا ببرد

شب که یادت رود از خلوت جان، دل به کفش (به کف دستش)
همچو شمعی است که مریم ز کلیسا ببرد

رنگ از چهرۀ خورشید جهانتاب پرد
زهره گر نام تو در بزم ثریا ببرد

گر خیالت ز دل و دیدۀ زاهد گذرد
حاصل زهد دو چل ساله به یغما ببرد

در رۀ عشق تو از کس نهراسم که به دهر
نیست مردی که نهیبش دلم از جا ببرد

زاهد شهر زند طعنه به مستان و خودش
خرقه بر دوش پی دزدی مینا ببرد

نیست ممکن که به تهمتگری آلوده شود
عشق کز دامن دل داغ هوس ها ببرد

دل « بارق » که به مهر تو گرانبار وفا ست
کشتی ئی نیست که هر موج سبکپا ببرد

پایان
خسرو گلسرخی

باید که دوست بداریم یاران را
باید که چون خزر بخروشیم.

فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.

باید تپیدن هر قلب
اینک سرود
باید سرخی هر خون
اینک پرچم

باید
که
قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد.

باید در هر سپیده البرز
نزدیک تر شویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست…

باید که سر زند
طلیعه خاور از چشم های ما
باید که لوت تشنه میزبان خزر باشد
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی بی نصیب نماند.

باید که دست های خسته بیاسایند.
باید که
خنده
در آینده
جای اشک بگیرد

باید بهار
در چشم کودکان جاده ری
سبز و شکفته و شاداب

باید بهار را بشناسند

باید جوادیه بر پل بنا شود
پل
این شانه های ما.

باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد

باید که دوست بداریم یاران
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد…

پایان
 
پشت هر شعاری باید دید منافع اقتصادی کی تأمین میشه.
حریف

۱
این شعار مملو از ایرادات متنوع است.

۲
چرا و از چه نظر؟
 
ناتورالیسم
(طبیعت پرستی)
و
سوسیالیسم
(جامعه پرستی)
گرایشی توده ای است
و
نه
گرایشی اقلیتی ـ انگلی.

۱
ناتورالیسم با سوسیالیسم گره خورده است
یعنی
طبیعت پرستی با جامعه پرستی عجین شده است.

۲
مثال:
در کلیدر
گلمحمد مرتجع
(نماینده فئودالیسم و خانخانی)
انبار گندم روستا
را
کشف می کند.
در انبار را می شکند و گندم ها را به رود می سپارد.
تا روستائیان را که طرفدار انقلاب ضد فئودالی سفید بود اند
تنبیه کند.

۳
گلمحمد از زحمت تولید گندم خبر ندارد.

۴
مشخصه مشترک طبقات اجتماعی انگل همینه

۵
دهقانی که گلمحمد از روستائیان گیر آورده از مشاهده نابودسازی آذوقه مردم
عذاب می برد و در واکنش به شادی گلمحمد می گوید:
این اما گندم است و نه زباله تا به کام رود بسپاری (نقل به مضمون)

۶
دلیل ناتورالیسم
در این مورد عشق دهقانان به نان و یا گندم و زمین و آب و باران و برف
دیالک تیک تولید
دیالک تیک جامعه و طبیعت
است.

۷
چون
درگیری با طبیعت به شناخت طبیعت
و
بنای جامعه به شناخت جامعه
منجر می شود
و
شناخت
سرچشمه عشق است.

۸
اقلیت انگل
به همین دلیل
توان شناخت و لیاقت عاشق شدن
را
ندارند.

۹
فریب گلدان های بزرگ و گلستان های فریبای آنان را
و
کلکسیون زنان و حرمسرای شان را نباید به عنوان عشق به طبیعت و زنان تفسیر کرد.

۱۰
این علایق آنان
فرم هایی از تفنن و خوشگذرانی و علافی و عیاشی و اتلاف وقت آنها ست.
 
ضرب المثل های فارسی
 
۱
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره

آدم تنبل برای انجام ندادن کاری که به عهده او گذاشته شده، از همه هوش خود استفاده می‌کند تا بهترین بهانه‌ها را بیابد
در این موقع است که می‌گویند
آدم تنبل، عقل چهل وزیر را دارد.

۲
از آب گل آلود ماهی گرفتن:

ضرب المثل از آب گل آلود ماهی گرفتن کنایه از افرادی است که از موقعیتی خراب و آشفته سوءاستفاده می‌کنند و منفعت خود را می‌طلبند.

۳
آب که از سرگذشت چه یک وجب چه صد وجب

کنایه از زمانی است که کار خراب می شود و آنچه که نبايد بشود شد ديگر زياد و کمش فرقي نمي کند.

در زمانهای گذشته در جیحون سرمای سختی بود ، گاوچرانی هم در همین ایام ، گاومیشهای خود را از رود جیحون می گذراند که به دلیل طغیان اب در روزهای قبل به عمق رود افزوده شده بود ، گاوچران چون یک یک گاومیشهای خود از آب گذراند به سالار گاومیش خود رسید چون خواست او را ز جیحون بگذراند به داخل آب رفت و چون آب از سرش بیشتر شد به راه خود در عمق پاینتر رود ادامه داد شخصی به او گفت:
ای مرد آب که از سر گذشت چرا به راهت ادامه دادی؟
گاوچران گفت:
در فصل سرما ، اب که از سر گذشت در جیحون چه به سری چه به وجبی چه به نیزه ای چو به زرعی
و امروز شد:
اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
 
قانون لایزال هستی چیست
مش رؤیا؟

۱
قانون لایزال هستی
تریاد (تثلیث) پیدایش (زایش) ـ توسعه (رشد کمی و کیفی) - زوال (مرگ، تجزیه، تلاشی، پوسیدن، خشکیدن) است.

۲
آنچه که زوال می یابد
مثلا تجزیه می شود
اجزایش
مجددا
به
طرز دیگری
ترکیب می گردند
و
ساختاری دیگر تشکیل می گردد.

۳
دلیل پویایی واقعیت عینی به طور کلی
(طبیعت، جامعه، تفکر)
همین لایزالی همین روند و روال است.

۴
بهتر هم همین است
همشیره

۵
رستم ها و افراسیاب ها در ایام پیری
مجددا
کودک آسا می شوند
نوزاد آسا می شوند
محتاج این و آن می شوند.
وابسته به این و ان می شوند.
ترحم انگیز می شوند.

۶
این سقوط
آغاز پایان بود فردی چیزها ست.

۷
فقط لاشخور جماران بود که استثناء بود

۸
جلادی می گفت:
«وقتی گزارش بازداشت سران حزب توده
را
دادم»
و
گفتم:
«همه از دم
توبه کرده اند
و
مسلمان شده اند»
انتظار داشتم مثل همه پیران حواسپرت باشد و هارت و پورت کند

۹
ولی دیدم که حواسش امامانه است
و
گفت:
«شب قبل از اول ماه مه
برنامه توبه سران توده
را
نشان توده دهید.»
و
من کیف خر کردم
که
چنین امام با هوشی دارم.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر