۱۳۹۸ دی ۲۴, سه‌شنبه

از فاشیسم تا فوندامنتالیسم ـ از سلیمان تا سلیمانی (۱۰)

 
تحلیلی
از
شین میم شین
 
حریف 
 
حزب الله 
پشتوانه ی مردمی
 دارد
بر
 ضد مردم کشورش 
عملیات انجام نمی دهد
 
میم
 
  سرکوب خونین حزب توده  خدمت به توده بوده است؟ 
 
حریف

در مورد حزب توده حرف و حدیث زیاد گفته اند.
 به 
دلیل ارتباطش با شوروی
 نفرت انگیز به نظر می رسیده است.  
 
جدا از این 
ایدولوژی اسلامی و مارکسیستی
 اصولا
 در
 تعارض با همند.
 
قابل تأمل
استفاده حریف از واژه «تعارض»
است.
 
میان مارکسیسم و اسلام
به
لحاظ جهان بینی
(به لحاظ نحوه حل مسئله اساسی فلسفه)
تضاد آشتی ناپذیر وجود دارد
و
نه
تعارض.
 
ما نمی دانیم که منظور حریف از تعارض چیست.
 
تعارض
در 
فرهنگ واژه ها
به
معنی معترض بودن، اختلاف داشتن و غیره
آمده است.
 
اختلاف
به
چه معنی است؟
 
 
میان مفاهیم
سلسله مراتب
(هیرارشی) 
وجود دارد.

هگل 
از 
هیرارشی ارواح
سخن می گوید.

در 
این زمینه مورد بحث
ما
با
سلسله مراتب مفهومی زیر سر و کار داریم:
فرق
(اختلاف)
تفاوت
تضاد


اگر فرق (اختلاف) توسعه یابد به تفاوت تبدیل می شود.

یعنی
تفاوت
فرم توسعه یافته فرق 
است.

از 
توسعه تفاوت
نیز
تضاد
تشکیل می یابد.

عکس این روند نیز صادق است:
از
کاهش تضاد
تفاوت
و
از
کاهش تفاوت
فرق
تشکیل می یابد.

این بدان معنی است
که
چیزهای مختلف، متفاوت و متضاد
همتراز
نیستند.

۱
جدا از این 
ایدولوژی اسلامی و مارکسیستی
 اصولا
 در
 تعارض با همند.
 
تعقیب و دستگیری و شکنجه و اعتراف گیری و تواب سازی از پیران پرولتاریا
ضمنا
چه
ربطی به تضاد «ایده ئولوژی اسلامی و مارکسیستی» کذایی دارد؟
 
مگر
قبول اسلام به مثابه ایده ئولوژی
بدان معنی است
که
همه مسلمانان در هارمونی و هماهنگی طبقاتی مطلق با همدیگر به سر می برند
و
کمترین فرق و تفاوت و تضاد طبقاتی با هم ندارند؟


قبول اسلام به مثابه ایده ئولوژی
عینا و عملا
به
معنی تجزیه طبقاتی اسلام
است
و
نه
به
معنی وحدت طبقاتی مسلمانان.

یعنی
اعضای هر طبقه اجتماعی
خوانش و تفسیر طبقاتی خاص خود
را
از
اسلام
توسعه می دهند.

در
نتیجه
خوانش های مختلف، متفاوت و متضادی از اسلام به عنوان ایده ئولوژی
رواج می یابد.
یعنی
اسلام
دستخوش تجزیه ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی 
می شود.

۲
جدا از این 
ایدولوژی اسلامی و مارکسیستی
 اصولا
 در
 تعارض با همند.
 
قبول مارکسیسم به مثابه ایده ئولوژی
نیز
به
همین سان:
در این صورت
خوانش های مختلف، متفاوت و متضاد از مارکسیسم
رواج می یابد.
 
یعنی
اعضای هر طبقه اجتماعی
خوانش و تفسیر ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی خاص خود
را
از
مارکسیسم
توسعه می دهند.
 
چنین هم شده است.
 
ای بسا
خوانش های ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی از مارکسیسم
که
ضد مارکسیستی اند.
 
۳
جدا از این 
ایدولوژی اسلامی و مارکسیستی
 اصولا
 در
 تعارض با همند.
 
ضمنا
از
حریف حزب اللهی
چه پنهان
که
اعضای حزب توده
ایده ئولوژی واحدی
نداشته اند.
 
اصلا
نمی دانستند که ایده ئولوژی چیست.
 
عضویت در حزب توده و یا در هر حزب سیاسی دیگر
که
به
معنی ایده ئولوژی زدایی از عضو جدید نیست.
 
اعضای حزب توده و هر حزب دیگر
بسته به تعلقات طبقاتی خاص خویش،
ایده ئولوژی طبقاتی خاص خود
را
داشته اند.
 
اعضای رهبری حزب توده
چه بسا
اصلا
مارکسیست
 نبوده اند.
 
مارکسیسم
ایده ئولوژی پرولتاریای صنعتی
است
و
نه
ایده ئولوژی هر عضو حزب توده.
 
اختلاف نظر در احزاب سیاسی
نیز
به
همین دلیل
است.
 
 
تحقیر و تخریب جسمی و روحی و روانی و شخصیتی سران و سرداران توده و حزب توده
به
بهانه داشتن ایده ئولوژی واحد
یعنی
به
بهانه انکار تعلقات طبقاتی آنها
نشانه خریت حزب اللهی ها
بوده است
و
نه
نشانه خردمندی آنها.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر