۱۳۹۷ دی ۱۲, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۱۸)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
تأملی در جفنگی از مکزیک

مسئله اين نيست كه تو نااميدم كردي، واقعيت اين است كه من توقع بخصوصي نداشتم.
ما كم كم خودمان را به همديگر مي شناسانيم، رازهاي هم را كشف مي كنيم، دوز و كلك هاي ناچيزمان را كشف مي كنيم و ياد مي گيريم همديگر را ارضا كنيم و يك روز من و تو تبديل به يك جفت عاشق و معشوق مي شويم و آن وقت درست در لحظه اي كه همديگر را در آغوش گرفته ايم، ناپديد مي شويم و كلمه
( پايان) بر پرده ظاهر مي شود.

روساريو كلاستلانوس

الف
مسئله اين نيست كه تو نااميدم كردي، واقعيت اين است كه من توقع بخصوصي نداشتم.

۱
اگر توقع خاصی نداشته ای
پس به چه دلیل نومید شده ای؟

۲
از چه چیزی نومید شده ای؟

۳
جهان بازار پهناوری است و هر کس فروشنده ای و یا خریداری است.

۴
کسی یافت نمی شود که از دیالک تیک داد و ستد
بر کنار و بی نیاز باشد.

۵
هر نفسی که فرو می رود (ستد)
ممد حیات است
و
چون بر می آید (داد)
مفرح ذات.

ب
ما كم كم خودمان را به همديگر مي شناسانيم

۱
در ماجرای عشق
تصور و تخیل و توهم همه کاره است و نه خرد و شعور و شناخت.

۲
فرق عشق با دوستی همین است.

پ
رازهاي هم را كشف مي كنيم

۱
راز
در ماجرای عشق
در انحصار معشوق است.

۲
ناز معشوق به برکت راز است و برای استتار راز است.

۳
کشف راز معشوق
دمار از روزگار روان عاشق در می آورد.

۴
کشف راز ضمنا فاتحه ای بلند بالا بر کشش عظیم عاشقانه است.

۵
بعد فونکسیون مربوط به راز تعویض می شود:
عاشق رازمند می شود و معشوق رازجو

پ
دوز و كلك هاي ناچيزمان را كشف مي كنيم

۱
در ماجرای عشق
دوز و کلکی کشف نمی شود.

۲
در ماجرای عشق
کارخانه عقل
تعطیل است و غریزه یکه تاز میادین است.

۳
حریف مکزیکی معنی عشق را نمی داند و هوس را با عشق عوضی گرفته است.

ت
و ياد مي گيريم همديگر را ارضا كنيم و يك روز من و تو تبديل به يك جفت عاشق و معشوق مي شويم

۱
ماجرای عشق
آدم حسابی
حساب و کتاب ندارد.

۲
عاشق نمی تواند ارضا شو و معشوق نمی خواهد ارضا کند.

۳
در ماجرای عشق
از سویی
دیالک تیک عشق و نفرت در بین است.

۴
و
از سوی دیگر
دیلک تیک نیاز و راز و ناز
در بین است.

۵
عاشق نیازمند است

۶
معشوق نازمند و رازمند است.

۷
کدام ارضا؟

۸
مگر غول غریزه را می توان سیراب کرد؟

ث
و آن وقت درست در لحظه اي كه همديگر را در آغوش گرفته ايم، ناپديد مي شويم و كلمه
«پايان»
بر پرده ظاهر مي شود.

۱
منظور حریفی مکزیکی از عشق
سکس است.

۲
عشق اما کم ترین ربطی به سکس ندارد.

۳
سکس
نافی و قاتل عشق است.

۴
سکس مفر تخلیه فشار روحی و روانی حاصل از عشق است
و گرنه اصل اسکس ینست.
عملیات مکانیکی بی محتوا ست.

۵
سکس
مثل منفذ خروج بخار سماور است.

۶
عاشق شدن
خود
لیاقت می خواهد.

۷
خلایق خر
سکس را با عشق عوضی می گیرند.

۸
خر
ولی
نمی تواند عاشق شود
فقط می تواند سکس بورزد.

رسوایِ جهانم،
و چه باکی ست که من
در پهنه عالم،
به تو آلوده ترینم

حریف

۱
عیب این بیت شعر چیست؟

۲
حتما نباید شاعر بود و عیب شعری را دریافت.

۳
شعرا چه بسا بی شعورند.

۴
آدم ها و یا چیزها فقط می توانند به چیزهای کثیف آلوده شوند.

۵
شاعر
معشوق خود را لجن واره تصور می کند.

۶
کسی نمی گوید من گل آلوده ام.

۷
می گویند من به گل (لجن) آلوده ام.
گلالودم.
لجن آلودم .

دریایِ هستیِ من
از عشقِ توست سرشار
این را به یاد بسپار!

فریدون مشیری

۱
هی مش فریدون.

۲
دریای هستی تو
در طرفة العینی
می تواند
از عشق تهی شود
و
از نفرت پر شود.

۳
عشق
همیشه
همزاد نفرت است و به آسانی خوردن آب خنک
به نفرت استحاله می یابد.

۴
این قانون دیالک تیکی را
به خاطر بسپار

و
به هر ننه مرده ای دل نسپار

۵
همین ابلیس
روزی ملک مقرب بوده
و
عاشق سینه چاک خدا

ما با دو نوع شک سر و کار داریم:

۱
شک پویا
که آدمی را به کنکاش و کشف حقیقت برمی انگیزد.

۲
شک ایستا
که ادمی را فلج می کند و از کشف حقیقت نومید می سازد

سرمایه چیست؟

۱
سرمایه
کار مرده است.

۲
لاشه است.

۳
سرمایه دار
لاشه خوار است.

۴
ایده ئولوژی چیست؟

۵
ایده ئولوژی چیزی طبقاتی است.

۶
یعنی هر عضو هر طبقه جامعه
ایده ئولوژی خاص خود را دارد.

۷
فقط لومپن ها
یعنی مثلا جنده ها و جاکش ها
ایده ئولوژی ندارند.

۸
یعنی ایده ئولوژی طبقه حاکمه را دارند.

۹
خلایق خر
خیال می کنند که
ایده ئولوژی
فحش است
مثل مادر قحبه است

۱۰
ولی از این خبرها نیست.

۱۱
مارکسیسم
ایده ئولوژی طبقه کارگر است.

۱۲
به همین دلیل ضمنا
علم است

اندکی اندر باب دعاوی هواداران سوسیال ـ دموکراتیسم و لاشخورهای مشابه

این نکبتی که از ان می گویید دوستان سوسیال دموکرات شده ما مدعی اند ایجاد ثروت می کند ایجاد کار و تکنو لوژ ی می کند که سبب پیشرفت جامعه بشری است اگر بد بود چین راه او را نمی رفت وانانکه راهش را نرفتند عاقبت به خیر نشدند شما چه می گویید.
حریف

۱
سرمایه داری
یک فرماسیون اقتصادی است.

۲
هر فرماسیون اقتصادی
می تواند از دو موضع و سنگر فرماسیونی و طبقاتی
به چالش کشیده شود:

الف
از موضع و سنگر فرماسیون اقتصادی کهنه تر از سرمایه داری (فئودالیسم، برده داری)

ب
از موضع و سنگر فرماسیون اقتصادی نوتر از سرمایه داری (سوسیالیسم، کمونیسم)

۳
اجامر عکس عریت
در معرکه گیری گربه چف
ادعا کردند که سرمایه داری انقلابی است.

۴
گریگور قیزی
رهبر احزاب چپ اروپا
اخیرا ادعا می کند که سرمایه داری بهتر از سوسیالیسم به توسعه اقتصادی جامعه می انجامد.

۵
همه چیز را قر و قاطی می کنند تا حفظ وضع موجود را بی شرمانه توجیه کنند.

۶
تا حقیقت عینی را ماستمالی کنند و دروغ را بر تخت بنشانند

۷
آره.
در صفحات نخست مانیفست کمونیستی
هم
اعلام می شود
که
در دامان
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
نیروهای مولده
رشد خارق العاده کرده اند.

۸
نکته درست همین جا ست:

الف
رشد نیروهای مولده
مواد منفجره لازم
برای انفجار مناسبات تولیدی مربوطه است.

ب
برای اینکه
میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
رابطه دیالک تیکی محتوا و فرم برقرار است.

پ
اگر محتوا رشد کند و بزرگتر از فرم مربوطه گردد
مثلا
اگر جثه کودک رشد کند و کودک عظیم الجثه تر گردد
دکمه های پیرهنش یکی پس از دیگری کنده می شوند
و
تعویض پیراهن الزامی می گردد.

ت
رشد نیروهای مولده (محتوای جامعه)
هم
به همین سان
به تنگتر گشتن فرم (مناسبات تولیدی) در فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
منجر می شود
و
جامعه بسان کودکی که کفش و کت و شلوار و پیراهنش تنگتر شده اند
کلافه می شود
دچار بحران می گردد.

ث
برای خروج از این بحران دو راه در پیش است:

۱
تعویض کت و شلوار و کفش و پیراهن کهنه با نو = گذار از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری به فرماسیون اقتصادی سوسیالیستی

۲
بریدن انگشتان کودک تا کفش کهنه تنگتر نگردد = گشنگی دادن به کودک تا لاغز شود و کت و شلوار و پیراهن تنگتر نباشند = جنگ افروزی تا نیروهای مولده مادی و انسانی نابود گرددند و درخور مناسبات تولیدی کهنه سرمایه داری گردند.

۳
جنگ و کشتار و تخریب
برای فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
آب حیات است.
نوشداروی زندگی است.

۴
آره.
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
از سویی به توسعه نیروهای مولده منجر می شود
و
از سوی دیگر به تخریب وحشت انگیز نیروهای مولده مجبور می شود

۵
به همین دلیل
۶ میلیون نفر پس از بیگاری به کوره های آدمسوزی سپرده می شوند
و
۶۰ میلیون نفر بمباران می شوند و همه دستاوردهای تمدن بشری مثلا در شوروی و چین و ماچین با خاک یکسان می شوند.

۶
بدترین نکبت آدمیان
زیر پا نهادن دیالک تیک عینی هستی است.

۷
عکس عریتی ها و گریگور قیزی ها باید روی دیگر مدال فرماسیون اقتصادی سرمایه داری را هم ذکر کنند تا به استحمار خلایق خرتر از خود مبادرت نورزند.

۹
اما در رابطه با چین:
جمهوری خلق چین
اصولا و اساسا
کشوری سوسیالیستی است.

۱۰
پرولتاریای چین تحت رهبری حزب کمونیست چین
اداره کشوری نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال را به دست گرفته است.

۱۱
مائو می نویسد
در چین هنوز مناسبات فرماسیون اقتصادی برده داری ادامه حیات می دهد.

۱۲
این بدان معنی است که پرولتاریای چین
در ان واحد
باید
هم
بر بقایای فرماسیون اقتصادی برده داری
چیره شود
هم
بر بقایای فرماسیون اقتصادی فئودالی
و
هم
بعدا
بر فرماسیون اقتصادی سرمایه داری

۱۳
جامعه سوسیالیستی جمهوری خلق چین
باید پس از غلبه بر بقایای فرماسیون های اقتصادی پیشین
تشکیل گردد.

۱۴
این زمان لازم دارد و روند ساختمان جامعه در برنامه حزب کمونیست چین زمان بندی شده است.

۱۵
تفاوت چین با کشورهای سرمایه داری
هژمونی پرولتری ـ دهقانی آن است.

۱۶
ساختمان جامعه به طور برنامه ریزی صورت می گیرد.

۱۷
این روند گذار
روندی بغرنج و پر نشیب و فراز است.

۱۸
ولی
در هر صورت به توسعه نیروهای مولده مادی و انسانی جامعه
منجر می شود تا محتوای درخور برای فرم سوسیالیستی فراهم گردد.

۱۹
ما در این زمینه دهها پژوهش منتشر کرده ایم.
  
سرمایه داری چیست؟

۱
ایها الناس
سرمایه داری ترجمه واژه فرنگی کاپیتالیسم است.

۲
سرمایه داری
را
نباید تحت اللفظی
معنی کرد.

۳
سرمایه داری
یک فرماسیون اقتصادی است

۴
مثل فئودالیسم است.
مثل برده داری
مثل نظام اجتماعی موسوم به صدر اسلام است.

۵
سرمایه داری
یک پله در نردبام تاریخ بشری است.

۶
سرمایه داری
پدیده ای تاریخی است

۷
یعنی
آمده است که برود.

۸
به همان سان که فئودالیسم
آمده بود که برود

۹
سرمایه داری
فرم مدرنی از برده داری است

۱۰
با این تفاوت که غل و زنجیر بردگان سرمایه داری
نامرئی اند.

۱۱
سرمایه داری
یعنی تبدیل جامعه به جنده خانه
و
تبدیل اعضای جامعه به جنده

۱۲
بنابرین
مرگ بر جندگی و بندگی و وابستگی

۱۳
زنده باد کمونیسم = ناتورالیسم + هومانیسم
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر