۱۳۹۷ بهمن ۱۱, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۷)

  

شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

حکایت اول
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

۱

نیاید به نزدیک دانا، پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

معنی تحت اللفظی:
در
قاموس علما
خواب شبان به هنگام هجوم گرگ بر گله
مصلحت نیست.

سؤال

سعدی
در این بیت شعر،
جامعه ـ تئوری خود
را
به
صورت  تثلیث «ش  ـ گ  ـ گ »
 فرمولبندی می کند
و
شبان
را
موظف به بیداری و محافظت گله از گزند گرگ می داند.

جواب

سعدی
در این بیت شعر،
جامعه ـ تئوری خود
را
به
صورت  تثلیث «شبان ـ گرگ ـ گله»
 فرمولبندی می کند
و
شبان
را
موظف به بیداری و محافظت گله از گزند گرگ می داند.

۲

سعدی
 باید
 برای تدوین این تئوری سال های متمادی اندیشیده باشد.

رهسپاری بی امان در صحاری شرق،
فرصت خوبی برای تفکر و تولید اندیشه ها ست.

پشت سر سطر سطر نوشته های سعدی،
تفکر تئوریکی پرمشقت، طولانی و مستمری
 قرار دارد.
کلام سعدی
 را
نباید
بطور سرسری
خواند و گذشت.

چنین کاری نه تنها به معنی بی حرمتی نسبت به زحمات این خردمند بی همانند خواهد بود،
 بلکه به عدم درک چند و چون توسعه تاریخی تفکر اجتماعی او
 منجرخواهد شد.

افکار سعدی را باید با توسل به فوت و فن تفکر مفهومی،
از
سکوی اکنون
مورد بررسی دیالک تیکی ـ ماتریالیستی قرار داد،
هم
 برای آشنائی با اندیشه های رایج در زمان او
و
 هم
 برای توضیح و تصحیح آنها.

۳
نیاید به نزدیک دانا، پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

مفاهیمی
که
سعدی در این بیت شعر به کار می برد،
به شرح زیرند:
«شبان»
«گوسفند»
«گرگ».


در
جامعه ـ تئوری سعدی،
پادشاه
 نقش شبان
را
به عهده دارد

 توده های زحمتکش،
نقش گوسفند
 را
 و
عمال دربار،  خوانین بیگانه، راهزنان و غیره
 نقش گرگ
 را
ایفا می کنند.

۴
نیاید به نزدیک دانا، پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

شبان،
 اصولا صاحب گله نیست،
قابل عزل و نصب است،
 وظیفه پرستاری، حفاظت، تغذیه و پرورش گله را
به
 ازای مزدی که دریافت می کند
(مالیات و باج و خراج و غیره)
به عهده دارد.

گله گوسفند،
از
افراد بی شعور و بی تمیز تشکیل می یابد،
که
 تنها زیر فرمان شبان دگنگ به دست
می تواند هدایت و رهبری شود.

گرگ
وظیفه دریدن گله را به عهده دارد
 و
باید
توسط شبان کنترل شود.

۵
نیاید به نزدیک دانا، پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

اکنون
سعدی باید به پرسش زیر پاسخ دهد :
شبان را چه مرجعی عزل و نصب می کند؟

تجربه زنده زندگی
 نشان می دهد،
که
 شبان
 بوسیله صاحبان گله
عزل و نصب می شود.

از این رو قبل از مراجعه به سعدی،
می توان گفت
 که
 پادشاه گمارده طبقه اشراف بنده دار و فئودال (طبقه حاکمه)
است
 و
 خود
یکی از آنها ست،
که مالک توده های رعیت، بنده های زرخرید و غلامان حلقه بگوش اند.

به عبارت دیگر،
پادشاه نماینده طبقه حاکمه
است.

گرگ های داخلی و خارجی، قانونی و غیرقانونی
تحت عناوین مختلف
به
 گرفتن بهره مالکانه، باج و خراج و مالیات و غیره و غارت و چپاول ثروت مردم
مشغولند،
که
 باید
 توسط پادشاه کنترل، تهدید و مهار شوند.

ستم اجتماعی در جامعه فئودالی و مرزبندی های طبقاتی
 نه
 مستور و پوشیده،
بلکه آشکار و عریان اند.

همه می دانند که پادشاه در عین حال فئودال بزرگی است
 و
 طرفدار و حافظ نظام اجتماعی فئودالی است.

اما
سعدی
 با این حال،
به سرپوش نهادن بر حقایق آشکار می پردازد
و
 حتی
 آنها را وارونه و معکوس جلوه می دهد.

علت این امر،
احتمالا در این است که با توسل به سرنیزه صرف
نمی توان با خیال راحت و برای مدتی مدید حکومت کرد.

منظور از ضرب المثل زیر نیز همین است:
با «سرنیزه» می توان حکومت کرد،
ولی
 بر
 سر «نیزه»
 نمی توان نشست.

طبقه حاکم باید علاوه بر نهادن غل و زنجیر و یوغ بردست و پا و گرده بنده ها و رعایا و بعدها پرولتاریا،
بر
 شعور (یعنی بر قلب و روح) آنها
نیز
غل و زنجیر و یوغ  نهد.

برای اجرای بخش دوم این کار،
 به
 ایدئولوگ های طبقاتی
 نیاز می افتد،
 به سعدی، حافظ و امثال آنها.

ایدئولوگ های طبقاتی اشراف بنده دار، فئودال و دربار
در
دو جبهه اصلی زیر
 وارد نبرد ایدئولوژیکی می شوند:

الف
در
جبهه توجیه ضرورت و حقانیت ستم اجتماعی بر توده و اثبات تئوریکی و تئولوژیکی آن

ب
در جبهه مبارزه ایدئولوژیکی علیه ایدئولوژی ها و ایدئولوگ های طبقات تحت ستم.

اختراع جامعه ـ تئوری «شبان ـ گرگ ـ گله» از این رو ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر