۱۳۹۷ دی ۲۲, شنبه

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (۴۲)

 
مستند سیمرغ
(ناگفته‌ های حزب توده)

قسمت اول

تحلیلی
از
گاف سنگزاد 
 
  ۱
بخش اول
به
گذشته حزب توده ایران اختصاص خواهد یافت.
 
محتوای گذشته حزب توده ایران
از
چه قرار 
و
 بر
 چه مدار 
بوده است؟
 
محتوای گذشته حزب توده ایران
قبل از همه
عبارت است 
از
وابستگی به شوروی
 
ثانیا
عبارت است
از
برخورد های دوگانه
در
گفتار و کردار

 
سؤال این بود
که
حزب توده ایران چیست؟
 
اتحاد شوروی چیست؟
 
حزب کمونیست چین چیست؟
 
۲
 
اگر
کسی
اسیر بینش فرمالیستی (ظاهرپرستی) باشد،
کمترین فرقی میان حزب توده ایران و احزاب رنگارنگ دیگر نخواهد دید.
 
به همان سان
نیز
کمترین فرقی میان اتحاد شوروی و یا جمهوری خلق چین
و
دیگر کشورهای جهان
نخواهد دید.
 
مفهوم سوسیولوژیکی راهگشا برای درک فرق و تفاوت و تضاد فی مابین،
اوتوریته
(قدرت)
است.
 
اوتوریته چیست؟
 
۳
 
اوتوریته
  به 
قول ماکس وبر،
 مفهومی به اصطلاح «فرم نیافته» است. 
 
مفهوم اوتوریته، 
کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی
 را
 که 
بطور بیواسطه 
پا به عرصه بروز می نهند، 
در بر می گیرد:
از
 قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری 
تا 
به اصطلاح «اوتوریته» پدر 
در 
خانواده 
و
 «اوتوریته» سخنران
 در 
مقابل مخاطبین خود.
 
اوتوریته،
در
همه فرم هایش
به لحاظ فرم
یکسان 
است.
 
در
دیالک تیک فرم و محتوا
اما
تعیین کننده
نه
فرم،
بلکه
محتوا
ست.
 
سؤال
اکنون این است
که
محتوای اوتوریته،
چیست
که
در
  دیالک تیک اوتوریته و تبعه، 
نقش تعیین کننده 
به عهده دارد؟

۴
 جنبه محتوائی روابط مبتنی بر اوتوریته 
را
  اما 
 وقتی می توان تعیین کرد، 
که
اوتوریته
را 
اولا 
در فرم خاصش در نظر بگیریم،
 ثانیا 
مناسبت آن 
را 
با 
حاکمیت اجتماعی قابل اثبات، 
مورد بررسی قرار دهیم.
 
۵
 
حاکمیت
 اینجا
 به معنی برخورداری نهادین تضمین شده ی بخشی از جامعه، 
در 
مقابل بخش دیگر آن 
است.

 برخورداری،
 یک واقعیت امر اقتصادی
 است.
 
 برخورداری 
عبارت است 
از
 تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار دیگران (تبعه اوتوریته).
 
  شالوده نهادین چنین مناسبتی 
نیز 
 در وهله اول
 از 
نوع اقتصادی آن 
است:
  مالکیت بر زمین، 
سرمایه 
و 
یا 
وسایل اقتصادی دیگر.

  علاوه بر آن،
 برای تضمین نهادین حاکمیت، 
فرم های دیگری نیز وجود دارند.
 
  مثلا 
فرم های حقوقی، نظامی، سیاسی ـ عمومی و غیره.

 پایه اوتوریته 
 می تواند 
حاکمیت اجتماعی 
باشد.
 
 اوتوریته 
می تواند 
از 
حاکمیت اجتماعی 
منشق شده باشد 
و 
یا 
بدون حاکمیت اجتماعی 
برقرار شود.
 
مثلا 
«اوتوریته»  پدر در خانواده، 
نه 
بر 
حاکمیت
 استوار می شود 
و
 نه
 در
 خدمت برخورداری اجتماعی 
است.
 
پدر
اگر سلب طبیعیت و آدمیت نشده باشد،
فرزندانش
را
بیشتر از چشمانش دوست دارد
و
نمی توان گفت که بدترین استثمارگر فرزندان خویش است.
 
حتی
اگر
فرزندانش
را
به
کارآموزی و کار مشقت بار مجبور سازد.
 
فکر و ذکر پدر
در 
تحلیل نهایی
سعادت فرزندان خویش
است
و
نه
منافع شخصی کوتاهمدت خویش.
 
۶
حاکمیت، 
مشخص کننده یک مناسبت بنیادی اجتماعی 
 است.
 
 اوتوریته 
اما 
بر عکس 
 در عرصه روابط اجتماعی عمل 
می کند.
 
  حاکمیت
 از
 آن نظام اجتماعی 
است.
 
 اعمال اوتوریته 
 از
 آن قانون اساسی جامعه 
است.
 
 از
 آن بخشی از نظام اجتماعی
 است 
که
 آگاهانه
 تشکیل یافته است.

 بنابرین، 
حاکمیت 
یک واقعیت امر اجتماعی ـ اقتصادی بنیادی 
است 
و 
نه 
یک واقعیت امر سیاسی.

  تنها به لحاظ هدف اجتماعی عام،
 که
 استفاده از وسایل سیاسی اوتوریته و دیگر وسایل که  در خدمت آن قرار دارند، 
می توان گفت 
که
 آیا فرم های اعمال اوتوریته 
حاوی خصلت حاکمیتی اند و یا نه.

کسانی 
که
درک روشنی از حاکمیت ندارند،
  قادر 
به 
تمیز محتوای ماهوی یک جامعه از تصویر نمودین آن 
 نمی شوند.

 در رابطه با این بحث
فرقی 
میان حزب توده ایران و احزاب دیگر
و
یا
میان اتحاد شوروی 
و
کشورهای سرمایه داری
 نمی بینند.
 
یعنی 
در
 تار عنکبوتی فرم و بینش فرمالیستی  
گرفتار می مانند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر