۱۳۹۷ دی ۲۷, پنجشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۱۲)

  
 تحلیل
از
میمحا نجار
 
۱
من در این بازی چه بردم؟ 
باختم
داشتم لعل دلی، 
انداختم

باختم
(باخت من)،
 اما 
همی 
بُرد من
 است
بازی ئی زین دست 
در 
خوردِ من 
است

معنی تحت اللفظی:
من 
در این بازی، بازنده بوده ام.
تنها
دارائی ام
لعل دلم بود
و
بر سر آن بازی کرده ام.
 
باخت من 
اما
برد من
است
و
چنین بازی ئی
درخور من
 است.
 
۱
 
من در این بازی چه بردم؟ 
باختم
داشتم لعل دلی، 
انداختم
 
سایه
بسان همرزمش 
ـ فریدون تنکابنی ـ
شرکت در رزم طبقاتی
را
فرمی از قمار
قلمداد می کند.
 
قماری 
که
شرکت در آن،
جبری
 است
و
نه،
اختیاری.
 
جبری
که
استثنائا
مبتنی بر اختیار است.
 
چون
پیش شرط تشکیل جبر شرکت در رزم طبقاتی در روح هر کس
رسیدن کارد بر استخوان
از
سویی
و
شناخت جبر 
از
سوی دیگر
 است
و
درک ضرورت
(شناخت جبر)
به معنی اختیار (آزادی) 
است.
 
در
 این اندیشه سایه و فریدون 
دیالک تیک جبر و اختیار
با
تمامت عظمت و همه جانبگی خود
وارد صحنه می شود.

در
پرتو چنین دیالک تیکی است
که
تنکابنی
باخت
را
نه
پایان قمار،
بلکه 
آغاز دور جدیدی از قمار
می داند.

رؤسای ساواک و علمای امپریالیسم
از
عقده
سخن می گویند.

به زعم حضرات
انقلابیون
افرادی عقده ای اند.
 
خدا
کسی
را
خر نکند.
 
حتی
اگر
شمر ذی الجوشن باشد.
 
۲
من در این بازی چه بردم؟ 
باختم
داشتم لعل دلی، 
انداختم
 
سایه
بسان فیلسوفی دیالک تیکی اندیش،
شرکت در قمار رزم طبقاتی
را
دیالک تیکی از برد و باخت
می داند.

قمار رزم طبقاتی توده ای ها
اما
قمار معمولی نبوده و نیست و نخواهد بود.


و
شاعر حزب توده 
بهتر از هر کس دیگر می داند:
این قمار بر سر لعل دل است
و
نه
بر سر پشیزی و یا چیزی.

۳
باختم
(باخت من)،
 اما 
همی 
بُرد من
 است
بازی ئی زین دست 
در 
خوردِ من 
است
 
سایه
در این بیت شعر،
دیالک تیک برد و باخت
را
وارونه می سازد.
 
آنسان
که
باخت مبارز توده ای
نوعی برد محسوب می شود.

چرا و به چه دلیل؟

۴
باختم
(باخت من)،
 اما 
همی 
بُرد من
 است
بازی ئی زین دست 
در 
خوردِ من 
است
 
 سایه 
ضمنا
بر آن است 
که
شرکت در قمار رزم طبقاتی
درخور او ست.
 
طرز تفکر سایه
به
عرفان
 سرشته است.
 
عرفان سایه
اما
عرفان سلحشور
است.
 
شاید
منظورش این باشد
که
او
برای شرکت در چنین قماری
(قمار بر سر لعل دل)
خلق شده است.
 
سایه 
بدین طریق
توده ای ها
را
پاکباز
می داند.
 
واقعا
هم
قضیه
از 
این قرار است:

توده ای ها 
بر سر دار و ندار خود
قمار کرده اند و می کنند.

دلیل وارونه گشتن دیالک تیک برد و  باخت
دلیلی مارکسیستی
 است
که
سایه
 به
مدد شم طبقاتی اش
در می یابد،
ولی
به سبب فقر فلسفی اش،
نمی تواند تبیین دارد.
 
 
سایه
به
همین دلیل به قصص قرآن
متوسل می شود:
 
زندگانی چیست؟ 
پُر بالا و پست
راست 
همچون سرگذشت یوسف
 است

از 
دو پیراهن
 بلا آمد، پدید
راحت 
از 
پیراهنِ سوم 
رسید.

معنی تحت اللفظی:
زندگی
دیالک تیکی از فراز و فرود 
است 
و
به
 قصه یوسف شباهت دارد:
دو پیراهن نخست 
که 
به
 یعقوب 
(پدر یوسف)
می رسند،
دال
بر
مرگ یوسف اند.
 
ولی
پیراهن سوم
دال
بر حیات او ست.
 
چکیده سخن سایه 
این است که برد حتمی است.
 
فقط
باید صبر داشت و حزم داشت و سماجت در رزم داشت.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر