۱۳۹۷ دی ۲۵, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۲)

  

شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


 در مدح سعد بن ابی بکر بن سعد
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸ ـ ۱۰)
 

۱
 نه کشورگشایم، نه فرمانده ام
یکی از گدایان این درگهم

معنی تحت اللفظی:
بگو:
من نه سلطان کشورگشا و نه فرمانده،
بلکه گدایی از گدایان درگاه تو هستم.

سعدی
در این بیت شعر،
از شاه می خواهد که خطاب به خدا بگوید که نه کشورگشا و نه فرمانده، بلکه یکی از گدایان درگاه او ست.

سؤال

سعدی
 بدین طریق،
دیالک تیک طبقه حاکمه و ت  در جامعه فئودالی ـ بنده داری
 را
به شکل دیالک تیک سلطان و د  (شاه و گ ) بسط و تعمیم می دهد،
بعد
آن
را
در
 آیینه زلال آسمان
 منعکس می کند
 و
از انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن
 دیالک تیک خدا و ش
را
سرهم بندی می کند.

جواب

سعدی بدین طریق،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده در جامعه فئودالی ـ بنده داری
 را
به شکل دیالک تیک سلطان و درویش (شاه و گدا) بسط و تعمیم می دهد،
در
 آیینه زلال آسمان
 منعکس می کند
 و
از انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن
 دیالک تیک خدا و شاه
را
سرهم بندی می کند.

۲
 نه کشورگشایم، نه فرمانده ام
یکی از گدایان این درگهم

سؤال

دیالک تیک زمینی ـ حقیقی طبقه حاکمه و ت
پس از تجرید (انتزاع)
 به شکل دوئالیسم آسمانی ـ مجازی  خدا و ش
 و
 در واقع به شکل دوئالیسم آسمانی ـ مجازی  توانگر و گ  در می آید.

جواب

دیالک تیک زمینی ـ حقیقی طبقه حاکمه و توده
پس از تجرید (انتزاع)
 به شکل دوئالیسم آسمانی ـ مجازی  خدا و شاه
 و
 در واقع به شکل دوئالیسم آسمانی ـ مجازی  توانگر و گدا در می آید.

۳
 نه کشورگشایم، نه فرمانده ام
یکی از گدایان این درگهم

آنچه
ظاهرا
چپ و انقلابی جلوه می کند،
زهر ایدئولوژیکی مهلکی
را
در خود نهفته دارد :
زهر انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
 را.

سعدی
 با
این تیر ایدئولوژیکی
چند نشان همزمان می زند.

او به توجیه و عادی و طبیعی جلوه دادن خواری و ذلت توده در مقابل طبقه حاکمه می پردازد
 و
اعلام می کند که این نوع رابطه مبتنی بر خفت و خواری میان طبقه حاکمه و خدا نیز بر قرار است.
بنا بر این تئوری اجتماعی سعدی
گدای طبقه حاکمه بودن توده
همانقدرعادی و طبیعی است که گدای درگاه خدا بودن شاه.

به عبارت دیگر،
گدای طبقه حاکمه بودن توده،
 در واقع
به معنی گدای درگاه خدا بودن توده است.

سعدی بدین طریق به روند و روال فئودالی،
جامه مذهبی ـ تئولوژیکی می پوشاند:
در
تئوری اجتماعی سعدی
شاهپرستی با خداپرستی شانه به شانه می رود،
چرا که شاه،
در
 تحلیل نهائی،
جز سایه خدا نیست
و
پرستش شاه با پرستش خدا، که ذات او ست، یکی است، فقط باید نه صورت را، بلکه معنی را دید، نه نقش را، بلکه نقاش را، نقش بند را دید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر