۱۳۹۷ دی ۱۶, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۹)

  

شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


 در مدح سعد بن ابی بکر بن سعد
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸ ـ ۱۰)

۱
این ژست چپ نما و منتقد نمای سعدی
 بیشتر برای فریب توده های خلق است،
تا
برای راهنمائی پادشاه.

ببرکت چنین ادا و اطوار توخالی و روشنفکرانه سعدی است،
 که
روشنفکران ساده لوحی از قبیل بیستون
 فریب کلمات بی محتوا
 را
می خورند و به ستایش از سعدی برمی خیزند:

نه هرکس حق تواند گفت، گستاخ 
سخن، ملکی است سعدی را مسلم.

معنی تحت اللفظی:
بیان بی پروای حقیقت
کار هر کسی
نیست.
فقط
این در انحصار سعدی است.

ظهیرالدّین ابوالفضل طاهر بن محمد 
  قصیده‌سرای ادب فارسی در سدهٔ ششم 
 فاریابی در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شده‌است. 
تاریخ تولد:
 ۱۱۵۶
 ولایت فاریاب، افغانستان
تاریخ مرگ:
 ۱۲۰۱، تبریز

ولی سعدی قبل از پرداختن به پادشاه،
باید
 با
ظهیر فاریابی
تسویه حساب کند.

۲
ظهیر فاریابی در مدح قزل ارسلان
شعری بسیار زیبا و رشک انگیز سروده است
که
دمار از دودمان روان سعدی در آورده است:


نه (۹) کرسی فلک، نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد.

معنی تحت اللفظی:
همه طبقات نه گانه فلک
از
اندیشه
سکویی
زیر پای خود
می نهند
تا
بر
رکاب قزلارسلان
بوسه زنند.

رکاب
به
حلقه فلزی اطلاق می شود
که
بر
زین اسب
می بندند.

غنی تر و عمیق تر از این نمی توان مبالغه کرد.

سعدی
آچمز شده است
و
در
آتش حسادت و حسرت می سوزد.

۳
سعدی باید با یک تیر چند نشان بزند:

الف  
اولا حساب خود را از حساب مداحان پیش پا افتاده جدا کند.
ب
ثانیا بطور ضمنی خطر استراتژیکی ناشی از ارتقای شاه تا مقام خدا را گوشزد کند.

پ
ثالثا دست به چپ نمائی بزند
و
به
حساب ظهیر فاریابی،
به نوعی سرمایه گذاری توده ای نایل آید:

۴
چه حاجت، که نه (۹) کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان

مگو:
 «پای عزت بر افلاک، نه (بگذار)»
بگو:
«روی اخلاص بر خاک، نه!»

معنی تحت اللفظی:
برای چی
نه سکوی فلاک را زیر پای قزل ارسلان می گذاری.
به عوض دعوت به نهادن پای عظمت  بر افلاک،
به
نهادن روی اخلاص بر خاک دعوت کن.

۵
چه حاجت، که نه (۹) کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان

سعدی در این بیت شعر،
شعر زیبای ظهیر فاریابی
 را
مسخ و مثله و مخدوش می کند.

فرم شعر ظهیر فاریابی،
اگر محتوای پوکش را مورد صرفنظر قرار دهیم،
از
 زیبائی بی نظیری
برخوردار است:

الف
نه (۹) کرسی فلک، نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد.

ظهیر فاریابی
 اولا
اندیشه
را
که
فرمی از بسط و تعمیم مقوله روح است،
تجسم (جسمیت) می بخشد.

اندیشه
را
انسان واره
تصور و تصویر می کند.

چنین تخیلی
حیرت انگیز و ستایش انگیز است.

ب
ظهیر فاریابی
 ثانیا
برای نشان دادن عظمت قزل ارسلان،
اندیشه
را
به نهادن نه (۹) کرسی فلک زیر پا
وا می دراد
تا
بالاخره لبش به رکاب پادشاه برسد و بوسه بر آن زند.

۶
سعدی نمی تواند به زیبائی آن پی نبرد.

سعدی
در
واقع
 از
حسرت و حسادت خفه می شود
و
می داند
که
 سعد بن زنگی
اندیشه سمج «ای کاش سعدی هم می توانست، یک همچو شعری در حق من بگوید»
را
به خاطر خویش خطور می دهد و آه می کشد.

حمله سعدی از این رو ست.

او می خواهد بگوید که از گفتن چنین شعری عاجز نیست،
ولی چنین شعری
برای حفظ و تحکیم نظام اجتماعی فئودالی
سودی ندارد.

۷
 مسخ و تحریف شعر ظهیر فاریابی
از
خشم و حسادت و عجز و آشفتگی روانی سعدی
حکایت می کند.

سعدی به مثابه ایدئولوگ کارآزموده نظام اجتماعی فئودالی ـ بنده داری
 هراس خود
 را
از
 ارتقای شاهان به درجه خدایان
نشان می دهد
و
مداحان کوته بین
را
به
جرم تخریب پایه های ایدئولوژیکی نظام حاکم
به  تند باد پرخاش می بندد.

شاه
 در
 ایدئولوژی فئودالی،
باید
سایه خدا تلقی شود،
 شبان گله مردم قلمداد شود،
دیالک تیک توده و شاه
باید
با
دیالک تیک انسان و خدا
تکمیل شود
و
 دیالک تیک انسان و خدا
به مثابه زیر دیالک تیک دیالک تیک موجودات و خدا باشد.
شاه
(چه دادگر و چه بیدادگر)
باید
در انظار عموم
نماینده و مأمور و فرستاده خدا قلمداد شود
 و
 گرنه
 ستم عریان طبقه و دربار
 را
نمی توان
به مثابه ستم الهی
 توجیه
و
 خشم مردم
را
مهار کرد.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    نه (۹) کرسی فلک، نهد اندیشه زیر پای
    تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد.

    معنی تحت اللفظی:
    اندیشه
    از
    همه طبقات نه گانه فلک
    سکویی
    زیر پای خود
    می نهند
    تا
    بر
    رکاب قزلارسلان
    بوسه زنند.

    پاسخحذف